English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Those who attended the meeting. U کسانیکه در جلسه حاضر بودند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
minuteman U داوطلبانی که متعهد بودند بمحض احضار حاضر بخدمت نظام شوند
all who U همه کسانیکه
prepare for action U حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
sederunt U جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
for two weeks U جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
scitovsky double criterion U که براساس ان تغییری ایده ال استکه دران کسانیکه بهره برده اند بتوانندکسانیراکه زیان میبرند جبران نموده و در مقابل زیان کنندگان قادر نباشند که ازتغییر جلوگیری نمایند
they were filfty at the outsid U پنجاه تن بودند
that woman was in keeping U ان زن رانشانده بودند
we were U ایشان بودند ما بودیم
they attended the king U ایشان درخدمت پادشاه بودند
he was meant for a soldier U او برای سربازی در نظرگرفته بودند
They were all alike. U همه آنها یکی بودند.
Burglars have broken in. U دزد ها [با زور] آمده بودند تو.
the price was not reasonable U بهای گزافی بران گذاشته بودند
The jewels were laid out beautifully. U جواهرات رابطرز زیبایی چیده بودند
There they were in all their finery. U آنجا آنها در تمام زر و زیور خود بودند.
They were all dreesd in black. U تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
The waves were mountain - high . U موجها با ندازه یک کوه بودند ( خیلی بلند )
She did not show any interest in my problems, let alone help me. U مشکلاتم برای او [زن] بی اهمیت بودند گذشته از کمک به من.
The [main] protagonists in the colonial struggle were Great Britain and France. U بریتانیا و فرانسه سردمداران [اصلی] در مبارزه مستعمراتی بودند.
the boxes were nested U جعبه ها یکی در توی دیگری قرار گرفته بودند
therianthropic U وابست به موجوداتی که نیمی انسان ونیمی جانور بودند
the room was seated for 00 U جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
The soldier had been blinded in the war . U چشم های سرباز درجنگ کور شده بودند
They were dressed all in black. U همه آنها لباس تمام سیاه پوشیده بودند
revealed U نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
reveals U نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
The people wondered how the contraption worked. U مردم در شگفت بودند که این ابتکار چگونه کار می کرد.
anti federalist U اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
reveal U نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
to be too poor to afford a telephone line بیش از اندازه تهیدست بودند که بتوانند یک خط تلفن تهیه بکنند.
session U جلسه
meeting U جلسه
sessions U جلسه
meet U : جلسه
meets U : جلسه
seance U جلسه
sittings U جلسه
sitting U جلسه
meetings U جلسه
self- U حلقهای که هر محل یا دستیابی ثبات را در حین اجرا به محلی که بودند بر می گرداند
meeting U انجمن جلسه
meetings U انجمن جلسه
court session U جلسه دادگاه
chairman U رئیس جلسه
chairperson U رئیس جلسه
general meeting U جلسه عمومی
nonresident U غیرحاضر در جلسه
public session U جلسه علنی
special session U جلسه مخصوص
chairmen U رئیس جلسه
in the meeting of d may U در جلسه سوم می
order of the day U دستور جلسه
chairpersons U رئیس جلسه
minute U صورت جلسه
minutes U صورت جلسه
agendas U دستور جلسه
agenda U دستور جلسه
reunion U تجدید جلسه
reunions U تجدید جلسه
blasts U آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
The prisoners of the terrorist militia were detained under inhumane conditions. U زندانیان گروه شبه نظامی تروریستی در شرایط غیرانسانی بازداشت شده بودند.
blast U آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
The singer and his staff commandeered the entire backstage area. U خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
eyestrings U ضمائم چشمی که سابقا معتقد بودند هنگام کوری ومرگ از هم گسیخته می گردد
fall back U شروع مجدد یک برنامه پس از رفع خطا از نقط های که توابع فراخوانده شده بودند
sitting in camera U جلسه غیر علنی
the house went into secret session U مجلس جلسه سری
stags U جلسه یا مهمانی مردانه
convocation U جلسه عمومی دانشجویان
convocations U جلسه عمومی دانشجویان
sitting in camera U جلسه خصوصی دادگاه
seance U جلسه احضارارواح وغیره
seance U جلسه احضار روح
special session U جلسه فوق العاده
private session U جلسه غیر علنی
rehearing U جلسه دادرسی مجدد
spectators U مستمعین جلسه دادگاه
stag U جلسه یا مهمانی مردانه
to hold a meeting U جلسه منعقد کردن
to hold a session U جلسه منعقد کردن
bull session U جلسه محاوره ومرور
cabinet council U جلسه هیات وزیران
work out U برنامه یک جلسه تمرین
walkout U اعتصاب ,ترک جلسه
walkouts U اعتصاب ,ترک جلسه
The meeting was postponed. U جلسه را عقب انداختند
convened U تشکیل جلسه دادن
record U صورت جلسه سابقه
protocols U صورت جلسه ازمایش
protocols U صورت جلسه کنفرانس
protocol U صورت جلسه کنفرانس
convening U تشکیل جلسه دادن
protocol U صورت جلسه ازمایش
convenes U تشکیل جلسه دادن
convene U تشکیل جلسه دادن
marathon U جلسه گروهی طولانی
marathons U جلسه گروهی طولانی
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why? U میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
physiocrats U اقتصاددانان فرانسوی قرن هیجده که معتقد بودند زمین و طبیعت یگانه منبع ثروت است
critic report U گزارش نتیجه جلسه انتقاد
proces verbal U صورت جلسه نشست نامه
open the meeting U رسمیت جلسه را اعلام کردن
critiques U جلسه انتقاد بعد ازعملیات
presiding U ریاست جلسه را بعهده داشتن
critique U جلسه انتقاد بعد ازعملیات
presided U ریاست جلسه را بعهده داشتن
presides U ریاست جلسه را بعهده داشتن
to sit U درباره موضوعی جلسه کردن
adjournments U احاله رسیدگی به جلسه بعد
adjournment U احاله رسیدگی به جلسه بعد
preside U ریاست جلسه را بعهده داشتن
puritans U فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
puritan U فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
the rules of protocol U قوانین قرارداد [صورت جلسه کنفرانس]
committee U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
call a metting U تعیین وقت و دعوت برای جلسه
minute U خلاصه ساختن صورت جلسه نوشتن
master of ceremonies U متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
committees U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
masters of ceremonies U متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
The date of the meeting has been advanced. U تاریخ جلسه جلو افتاده است
seminars U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
seminar U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
convoke U برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
agendas U لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
hansardize U متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
briefing U جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting. U من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
briefings U جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
quorum U حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
agenda U لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
on hand <idiom> U حاضر
in the saddle U حاضر
presenting U حاضر
ubiquitous U حاضر
stocked U :حاضر
presented U حاضر
present U حاضر
agreeable U حاضر
existing U حاضر
presents U حاضر
stock U :حاضر
To conduct a meeting in an orderly manner. U جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
to call a meeting of the board of directors U برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
rigged U وضع حاضر
delicatessen U اغذیه حاضر
stand by U حاضر بودن
rigs U وضع حاضر
at present U در حال حاضر
delicatessens U اغذیه حاضر
roll call U حاضر و غایب
ready wit U حاضر جوابی
omnipresent U حاضر در همه جا
readiness to report U حاضر جوابی
rig U وضع حاضر
attends U حاضر بودن
attending U حاضر بودن
For the time being. At peresent. presently. U درحال حاضر
readied U قبضه حاضر
readied U حاضر به کار
toss off <idiom> U حاضر جواب
here U بدینسو حاضر
omnipresent U همه جا حاضر
repartee U حاضر جوابی
readies U حاضر به کار
readies U قبضه حاضر
attend U حاضر بودن
to e. an appearance U حاضر شدن
current U در حال حاضر
readying U قبضه حاضر
readying U حاضر به کار
ready U قبضه حاضر
ready U حاضر به کار
present [at] <adj.> U باشنده [حاضر] [در]
at the moment U در حال حاضر
johnny on the sopt U حاضر و اماده
currents U در حال حاضر
existing U در حال حاضر
get ready U حاضر شدن
make ready U حاضر شدن
willing U حاضر خواهان
at the present moment U درحال حاضر
operationally ready U حاضر به کار
operationally ready U حاضر به عملیات
operational U حاضر به کار
active حاضر بخدمت
action front U حاضر به تیر
national educational computing conferenc U جلسه سالیانه فارغ التحصیلان علاقمند به استفاده کامپیوتر در اموزش
peremptory undertaking U تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
asynchronous U ارسال داده بین وسایلی که مط ابق با ساعت نیستند و هر وقت آماده بودند ارسال می شوند
attender U شخص حاضر در جایی
fair game U طعمهی حاضر و آماده
to be present U باشنده [حاضر] بودن
inbearing U فضولانه حاضر خدمت
call the roll U حاضر و غایب کردن
fitting out U حاضر کردن ناو
i agreed to go U حاضر شدم بروم
take off (time) <idiom> U سرکار حاضر نشدن
he refused to go U حاضر نشد برود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com