Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 220 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hire
U
کرایه کردن
hires
U
کرایه کردن
hiring
U
کرایه کردن
freight
U
کرایه کردن
rent
U
کرایه کردن
affreight
U
کرایه کردن
to charter
U
کرایه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
carriage
U
بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
carriages
U
بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
hire
U
اجرت کرایه کردن
hire
U
اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
hires
U
اجرت کرایه کردن
hires
U
اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
hiring
U
اجرت کرایه کردن
hiring
U
اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
lease
U
کرایه کردن اجاره کردن
leases
U
کرایه کردن اجاره کردن
rent
U
کرایه اجاره کردن یا دادن
time charter
U
کرایه کردن موقت کشتی
to freight out and home
U
دوسره کرایه کردن
Other Matches
hire purchase
U
کرایه چیزی به این ترتیب که کرایه کننده با پرداخت یک عده اقساط مالک ان شی بشود
meed
U
کرایه
freight forward
U
پس کرایه
balance of freight
U
پس کرایه
freight
U
کرایه
hires
U
کرایه
leases
U
کرایه
back rent
U
پس کرایه
fraught
U
کرایه
passage money
U
کرایه
back freigt
U
پس کرایه
carrige forward
U
پس کرایه
hire
U
کرایه
cost of transport
U
کرایه
backfreight
U
پس کرایه
rent
U
کرایه
fare
U
کرایه
fares
U
کرایه
transport charges
U
کرایه
carriage forward
U
پس کرایه
lease
U
کرایه
fared
U
کرایه
hiring
U
کرایه
faring
U
کرایه
freight collect
U
پس کرایه
fare
U
کرایه مسافر
renter
U
کرایه نشین
passages
U
دریا کرایه
passage money
U
کرایه مسافر
carrige
U
کرایه حمل
let out on hire
U
کرایه دادن
carfare
U
کرایه ماشین
carfare
U
کرایه اتوبوس
hach
U
کرایه دادن
hiring
U
کرایه دادن
passage
U
دریا کرایه
demurrage
U
کرایه معطلی
fares
U
کرایه مسافر
hires
U
کرایه دادن
back freigt
U
پرداخت کرایه
hacks
U
درشکه کرایه
faring
U
کرایه مسافر
freight
U
کرایه کشتی
tenants
U
کرایه نشین
hire
U
کرایه دادن
hacked
U
درشکه کرایه
tenant
U
کرایه نشین
fared
U
کرایه مسافر
hack
U
درشکه کرایه
fare
U
کرایه حمل و نقل
back rent
U
کرایه عقب افتاده
fared
U
کرایه حمل و نقل
faring
U
کرایه حمل و نقل
fares
U
کرایه حمل و نقل
twon car
U
اتومبیل کرایه مسافری
carriage forward
U
کرایه در مقصدپرداخت میشود
cartage
U
کرایه گاری مکاری
to let something on a lease
U
کرایه دادن چیزی
to rent out something
U
کرایه دادن چیزی
tenant
U
کرایه نشین متصرف
chartering
U
دربست کرایه دادن
chartered
U
دربست کرایه دادن
to hire out something
U
کرایه دادن چیزی
charter
U
دربست کرایه دادن
to let something
[British E]
[Real Estate]
U
کرایه دادن چیزی
portage
U
کرایه فرفیت کشتی
charters
U
دربست کرایه دادن
How much is the fare to ... ?
کرایه تا ... چقدر است؟
railway freight
U
کرایه راه اهن
tenants
U
کرایه نشین متصرف
freighters
U
کرایه کننده کشتی باری
What's the charge per hour?
U
کرایه هر ساعت چقدر است؟
What is the charge per day?
U
کرایه روزانه چقدر است؟
circulating library
U
کتابخانهای که کتاب کرایه میدهد
Rented (rental) car.
U
اتومبیل اجاره ای (کرایه شده )
freighter
U
کرایه کننده کشتی باری
taximeter
U
نشان دهنده کرایه تاکسی
fiacre
U
کالسکه یا درشکه چهارچرخه کرایه
advance freight
U
پیش پرداخت کرایه حمل
carrige forward
U
کرایه به عهده گیرنده کالا
hackney
U
درشکه کرایه اسب کرایبه
carriage payed
U
کرایه حمل پرداخت شده
i am behind in my rent
U
کرایه خانه ام عقب افتاده است
lodging house
U
محل کرایه دادن اطاق مسافرخانه
voyage charter
U
کرایه کشتی جهت سفری خاص
tie line
U
کانال مخابراتی کرایه داده شده
subsidized accommodation
U
منزل با کمک هزینه
[کرایه و غیره]
What's the fare to Manchester?
U
کرایه تا شهر منچستر چقدر است؟
cost and frieght
U
قیمت کالا به اضافه کرایه حمل
out leased
U
انبارهای کرایه شده از خارج از پادگان
What's the fare to the airport?
U
نرخ کرایه تا فرودگاه چقدر است؟
What's the fare to this address?
U
نرخ کرایه تا این آدرس چقدر است؟
What's the fare to city centre?
U
نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
freight
U
کرایه کشتی ارسال بار با هواپیما یاکشتی
dead carriage
U
کرایه باربری جهت فرفیت استفاده نشده
livery stable
U
اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسبهای دیگران
dead freight
U
کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead carriage
U
کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
baltic exchange
U
بازار یاتالار بورسی در لندن که مربوط به کرایه کشتی ومعاملات مربوطه میباشد
forwarding merchant
U
حق الزحمهای دریافت می دارد بدون انکه دروسیله حمل یا پرداخت کرایه شریک باشد
free haul
U
در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
third party lease
U
توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
dead weight
U
کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead weights
U
کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead freight
U
کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
hackney coach
U
کالسکه یا درشکه کرایه درشکه چهارچرخه ودو اسبه
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
transliterate
U
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com