Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 82 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
strand
U
کرانه بندرگاه
strands
U
کرانه بندرگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
harbors
U
بندرگاه
harboring
U
بندرگاه
harbored
U
بندرگاه
harbour
U
بندرگاه
harbor
U
بندرگاه
harbours
U
بندرگاه
harbouring
U
بندرگاه
harboured
U
بندرگاه
haven
U
بندرگاه
port
U
بندرگاه
quay
U
بندرگاه
quays
U
بندرگاه
they p tack to the harbour
U
برگشتندبه بندرگاه
harbor master
U
مامور تنظیم حمل ونقل وامور بندرگاه
martello
U
دژ کرانه
shore
U
کرانه
strandline
U
خط کرانه
strand
U
کرانه
shores
U
کرانه
coasts
U
کرانه
coast
U
کرانه
strands
U
کرانه
rivage
U
کرانه
near shore
U
کرانه
mete
U
کرانه
limicoline
U
کرانه زی
littoral
U
کرانه
free docks
U
نوعی قرارداد که در ان کالا را دربندر مبدا به بندرگاه تحویل می دهند
to push off
U
از کرانه دریادورشدن
groin
U
کرانه دار
the means and the extremes
U
دو میان و دو کرانه
shore patrol
U
کرانه پاسدار
sea shore
U
کرانه دریا
sea coast
U
کرانه دریا
medoterranean
U
دور از کرانه
in shore
U
در اب نزدیک کرانه
off shore
U
دور از کرانه
on shore
U
سوی کرانه
coast guard
U
گارد کرانه
bounds register
U
ثبات کرانه ها
seaboards
U
کرانه دریا
beach
U
پلاژ کرانه
sandbanks
U
کرانه ماسه
sandbank
U
کرانه ماسه
seaboard
U
کرانه دریا
sand
U
شن کرانه دریا
sands
U
شن کرانه دریا
bank
U
کرانه دیواری
shores
U
کرانه ساحل
shore
U
کرانه ساحل
boundaries
U
کرانه کرانی
groins
U
کرانه دار
groin
U
کرانه دار
boundary
U
کرانه کرانی
beach
U
کرانه شنی
back beach
U
کرانه جزر و مد
banks
U
کرانه دیواری
beaches
U
کرانه شنی
beaches
U
پلاژ کرانه
backshore
U
کرانه جزر و مد
backshore beach
U
کرانه جزر و مد
beached
U
پلاژ کرانه
beached
U
کرانه شنی
coast guard officer
U
افسر گارد کرانه
limicoline
U
وابسته به مرغان کرانه زی
landding
U
کرانه رسمی فرودگاه
redshank
U
مرغ پا قرمز کرانه زی
off shore fisheries
U
شیلات دوراز کرانه
land swell
U
خیزاب یا غلت اب نزدیک کرانه
to set in
U
سوی کرانه روان شدن
upper limit
[of the integral]
U
کرانه بالا
[انتگرال]
[ریاضی]
lower limit
[of the integral]
U
کرانه پائین
[انتگرال]
[ریاضی]
the nile overflows its banks
U
نیل طغیان کرده کرانه خودرافرامیگیرد
lagune
U
جای کم گود در دریا نزدیک به کرانه
ionian
U
وابسته به مستعمره یونانی در کرانه باختر اسیای صغیر
long shoreman
U
گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
inshore
U
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
interior
U
دور از مرز دور از کرانه
riverain
U
کرانه نشین ساحل نشین
interiors
U
دور از مرز دور از کرانه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com