Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cut back
U
کاهش ناگهانی تولید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tax friction
U
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
heterogenesis
U
تولید وپیدایش ناگهانی
carburetor icing
U
کاهش ناگهانی دما و احتمالاایجاد بلورهای یخ در اثرکاهش فشار در لوله ونتوری
cracks
U
را بصدا دراوردن تولید صدای ناگهانی وبلندکردن
crack
U
را بصدا دراوردن تولید صدای ناگهانی وبلندکردن
critical raynold's number
U
عددی رینولدی که در ان تغییرات قابل توجهی از قبیل تبدیل جریان اشفته یا کاهش ناگهانی پسا صورت میگیرد
long run
U
مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
ferrous sulfate
U
دندانه آهن
[جهت تولید رنگ های تیره تر و کاهش تردی و شکنندگی الیاف پشم]
ambivalence
U
توجه ناگهانی و دلسردی ناگهانی نسبت بشخص یاچیزی
marginal productivity law
U
قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
kerning
U
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
nose dive
U
شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
compression
U
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
flurries
U
اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
flurry
U
اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
reaganomics
U
اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
okuns law
U
براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
surged
U
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surge
U
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surges
U
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
spurt
U
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurted
U
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurting
U
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurts
U
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
decreases
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
decreased
U
کاهش دادن کاهش
decrease
U
کاهش دادن کاهش
decreases
U
کاهش دادن کاهش
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
retardation
U
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
accelerationists
U
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
acid reduction
U
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
spermary
U
غده تولید کننده منی محل تولید منی
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
gnp gap
U
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half
U
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax
U
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
precipitates
U
ناگهانی
precipitated
U
ناگهانی
precipitate
U
ناگهانی
spontaneity
U
ناگهانی
sudden
U
ناگهانی
instantaneous
U
ناگهانی
all at once
<idiom>
U
ناگهانی
on the spur of the moment
<idiom>
U
ناگهانی
surprise attack
U
تک ناگهانی
snapping
U
ناگهانی
precipitating
U
ناگهانی
strike
U
تک ناگهانی
strikes
U
تک ناگهانی
snapped
U
ناگهانی
snaps
U
ناگهانی
abrupt
U
ناگهانی
snap
U
ناگهانی
reductions
U
کاهش
scale down
U
کاهش
shrinkage
U
کاهش
subraction
U
کاهش
reduction
U
کاهش
wastage
U
کاهش
subrtraction
U
کاهش
devaluation
U
کاهش
acceptances
U
کاهش
falling off
U
کاهش
falling-off
U
کاهش
abatement
U
کاهش
acceptance
U
کاهش
slow down
U
کاهش
downturns
U
کاهش
downturn
U
کاهش
spoiled
U
کاهش
spoiling
U
کاهش
spoils
U
کاهش
decreases
U
کاهش
deduction
U
کاهش
decrease
U
کاهش
decreased
U
کاهش
damp
U
کاهش
dampers
U
کاهش
dampest
U
کاهش
decline
U
کاهش
rebates
U
کاهش
reduce/enlarge
U
کاهش
slowdowns
U
کاهش
rebate
U
کاهش
slowdown
U
کاهش
subtraction
U
کاهش
spoil
U
کاهش
declining
U
کاهش
declines
U
کاهش
declined
U
کاهش
mitigation
U
کاهش
depreciatory
U
کاهش
decrement
U
کاهش
relief
U
کاهش
attenuation
U
کاهش
degression
U
کاهش
diminution
U
کاهش
concession
U
کاهش
imminution
U
کاهش
randomly
U
مسیر ناگهانی
twitch
U
تکان ناگهانی
twitching
U
انقباض ناگهانی
crashingly
U
ورشکستگی ناگهانی
crash
U
ورشکستگی ناگهانی
screams
U
ناگهانی گفتن
target of opportunity
U
هدف ناگهانی
screamed
U
ناگهانی گفتن
scream
U
ناگهانی گفتن
catastrophe
U
بلای ناگهانی
crashes
U
ورشکستگی ناگهانی
twitching
U
تکان ناگهانی
twitched
U
انقباض ناگهانی
flaws
U
اشوب ناگهانی
flaw
U
اشوب ناگهانی
twitches
U
تکان ناگهانی
twitched
U
تکان ناگهانی
random
U
مسیر ناگهانی
accident
U
مصیبت ناگهانی
accidents
U
مصیبت ناگهانی
detonations
U
انفجار ناگهانی
detonation
U
انفجار ناگهانی
twitches
U
انقباض ناگهانی
crashing
U
ورشکستگی ناگهانی
bump
U
تکان ناگهانی
twitch
U
انقباض ناگهانی
catastrophes
U
بلای ناگهانی
spurting
U
خروج ناگهانی
brainwave
U
الهام ناگهانی
nosedive
U
افت ناگهانی
clap
U
صدای ناگهانی
clapped
U
صدای ناگهانی
nosedived
U
افت ناگهانی
lunge
U
حمله ناگهانی
clapping
U
صدای ناگهانی
claps
U
صدای ناگهانی
irruption
U
ایجاد ناگهانی
lunged
U
حمله ناگهانی
peripeteia
U
تغییر ناگهانی
power surge
U
برق ناگهانی
nosedives
U
افت ناگهانی
lunges
U
حمله ناگهانی
nosediving
U
افت ناگهانی
snap
U
شتابزدگی ناگهانی
he acted from impluse
U
نیروی ناگهانی یا
snapped
U
شتابزدگی ناگهانی
xenogenesis
U
خلق ناگهانی
hit-and-run
<idiom>
U
تاثیر ناگهانی
shock
U
هراس ناگهانی
snaps
U
شتابزدگی ناگهانی
shocked
U
هراس ناگهانی
shocks
U
هراس ناگهانی
all of a sudden
<idiom>
U
به طور ناگهانی
flick
U
تکان ناگهانی
flicked
U
تکان ناگهانی
flicking
U
تکان ناگهانی
flicks
U
تکان ناگهانی
killing
U
توفیق ناگهانی
killings
U
توفیق ناگهانی
flare up
U
اشتعال ناگهانی
flare up
U
غضب ناگهانی
lunging
U
حمله ناگهانی
switcheroo
U
تغییر ناگهانی
saltation
U
جنبش ناگهانی
boom
U
ترقی ناگهانی
walk out
<idiom>
U
ناگهانی رفتن
in one's tracks
<idiom>
U
ناگهانی ،بیدرنگ
raids
U
حمله ناگهانی
blow out
U
خروج ناگهانی
spurts
U
افزایش ناگهانی
spurts
U
خروج ناگهانی
shoot up
<idiom>
U
ناگهانی بلندکردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com