English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
detraction U کاهش توجه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tax friction U کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning U کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression U روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
screamer U اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
decreased U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased U کاهش دادن کاهش
decrease U کاهش دادن کاهش
decreases U کاهش دادن کاهش
draw attention U توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
retardation U [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
questionof interest U پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
favourites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourite U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favorites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
acid reduction U کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
depreciatory U کاهش
imminution U کاهش
wastage U کاهش
diminution U کاهش
slowdown U کاهش
slowdowns U کاهش
abatement U کاهش
decreases U کاهش
rebate U کاهش
deduction U کاهش
reductions U کاهش
devaluation U کاهش
acceptances U کاهش
acceptance U کاهش
concession U کاهش
rebates U کاهش
shrinkage U کاهش
falling off U کاهش
falling-off U کاهش
reduction U کاهش
damp U کاهش
scale down U کاهش
relief U کاهش
decreased U کاهش
declines U کاهش
dampers U کاهش
attenuation U کاهش
declined U کاهش
slow down U کاهش
decline U کاهش
subraction U کاهش
downturns U کاهش
downturn U کاهش
subrtraction U کاهش
dampest U کاهش
declining U کاهش
degression U کاهش
decrease U کاهش
decrement U کاهش
mitigation U کاهش
spoil U کاهش
subtraction U کاهش
spoils U کاهش
spoiled U کاهش
spoiling U کاهش
reduce/enlarge U کاهش
intensity decrease U کاهش شدت
fall in temperature U کاهش دما
indiminishable U کاهش ناپذیر
shrinks U کاهش یافتن
lapse rate U اهنگ کاهش
lapse time U زمان کاهش
depreciation U کاهش بها
extinction U کاهش نور
slake U کاهش فرونشستن
decrement U میزان کاهش
decrease in value U کاهش ارزش
lessen U کاهش دادن
lessened U کاهش دادن
lessening U کاهش دادن
lessens U کاهش دادن
clemmensen reduction U کاهش کلمنسنی
anaphrodisia U کاهش شهوت
abatable U کاهش پذیر
deceleration U کاهش سرعت
abatement U کاهش الودگی
rebate U تخفیف کاهش
rebates U تخفیف کاهش
shrink U کاهش یافتن
waning U کاهش یافتن
wanes U کاهش یافتن
waned U کاهش یافتن
slaked U کاهش فرونشستن
slakes U کاهش فرونشستن
drop in temperature U کاهش دما
drive reduction U کاهش سائق
disinvestment U کاهش سرمایه
disinflation U کاهش ورم
devaluation U کاهش نرخ
disinflation U کاهش تورم
decrementation U کاهش پلهای
reduction U کاهش احیاء
dishoarding U کاهش اندوخته
reductions U کاهش احیاء
dishoarding U کاهش ذخیره
detraction U کاهش کسرشان
wane U کاهش یافتن
shrinking U کاهش یافتن
palliation U کاهش دادن
scale down U کاهش مقیاس
wany U کاهش یافته
speed reduction U کاهش سرعت
reducing U کاهش یافتن
reduces U کاهش یافتن
mark down U کاهش قیمتها
mark down U کاهش قیمت
abatement [of pain] U کاهش درد
minuend U کاهش یاب
palliator U کاهش دهنده
depopulation U کاهش نفوس
palliation U کاهش درد
prereduction U کاهش اولیه
price reduction U کاهش قیمت
scale down U کاهش تدریجی
monetary contraction U کاهش پول
mitigative U مایه کاهش
relief [from pain] U کاهش درد
alleviation U کاهش درد
reduce U کاهش یافتن
logarithmic decrement U کاهش لگاریتمی
deduction U کاهش تفریق
tax deduction U کاهش مالیات
decreased U کاهش یافتن
wage cuts U کاهش دستمزد
reduction ratio U نسبت کاهش
decrease U کاهش یافتن
reductionism U کاهش گری
decreases U کاهش یافتن
reduction of armamentes U کاهش تسلیحات
easement U کاهش درد
easing U کاهش درد
taper off U کاهش یافتن
reductional U تبدیل کاهش
reduction factor U ضریب کاهش
waney U کاهش یافته
tax cuts U کاهش مالیات
regards U توجه
regard U توجه
cares U توجه
cared U توجه
care U توجه
regarded U توجه
assiduity U توجه
heeds U توجه
remarks U توجه
heed U توجه
heeded U توجه
heeding U توجه
NB U توجه!
keeps U توجه
attention U توجه
attentions U توجه
keep U توجه
listlessly U بی توجه
listless U بی توجه
oblivious U بی توجه
inattentive U بی توجه
remarked U توجه
unconsidered U بی توجه
advertence U توجه
mindfully U با توجه
heedfulness U توجه
remark U توجه
mindfulness U توجه
heedfully U با توجه
advertency U توجه
noting U توجه
remarking U توجه
re U با توجه به
attendance U توجه
note U توجه
attentiveness U توجه
attendances U توجه
attention to orders U توجه
unresponsive U بی توجه
turn to U توجه
re- U با توجه به
adverence U توجه
tendance U توجه
notes U توجه
attrition U کاهش توان رزمی
abate U بزورتصرف کردن کاهش
contractura U [کاهش میله ستون در کف]
abated U بزورتصرف کردن کاهش
abates U بزورتصرف کردن کاهش
abating U بزورتصرف کردن کاهش
credit squeeze U کاهش حجم اعتبار
capital loss U کاهش ارزش سرمایه
brown out U کاهش جریان برق
to peter out U تدریجا کاهش یافتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com