Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hypoxemia
U
کاهش اکسیژن بافت
hypoxia
U
کاهش اکسیژن بافت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mixd weave
U
بافت ترکیبی
[هرگاه در بافت یک فرش از چند روش بافت استفاده شود.]
oxygen convertor
U
مبدل اکسیژن مایع به اکسیژن گازی در سیستمهای تنفسی
oxygenize
U
با اکسیژن ترکیب کردن اکسیژن زدن
maximal oxygen consumption per minute
U
حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
plain weave
U
بافت ساده زیر و رو
[معمولا قسمت گلیم بافت فرش را به این صورت می بافند.]
Soumak
U
بافت سوماک
[سوماخ]
[این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
board weave
U
تخت بافت
[در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
compound weave
U
بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
deoxygenate
U
اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
tax friction
U
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning
U
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression
U
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
maximal oxygen uptake
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power
U
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen consumption
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
motif
U
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
greige carpet
U
فرش خود رنگ
[فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
Sarouk
U
ساروق
[حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Sarab
U
سراب
[حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
decreased
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
decrease
U
کاهش دادن کاهش
decreases
U
کاهش دادن کاهش
decreased
U
کاهش دادن کاهش
retardation
U
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
oxybiont
U
اکسیژن زی
empyreal air
U
اکسیژن
oxygen carrier
U
اکسیژن بر
oxygen
U
اکسیژن
accelerationists
U
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
oxygenated
U
اکسیژن زدن
oxygenated
U
اکسیژن امیختن
oxygenation
U
ترکیب با اکسیژن
oxygenate
U
اکسیژن امیختن
oxygenate
U
اکسیژن زدن
steno oxibiant
U
اکسیژن کم تاب
oxygenates
U
اکسیژن زدن
oxygenating
U
اکسیژن زدن
oxidation
U
ترکیب با اکسیژن
oxygenation
U
اکسیژن زنی
oxygen extraction
U
جذب اکسیژن
oxygenization
U
اکسیژن دهی
oxygenize
U
با اکسیژن امیختن
oxygen deficit
U
کسر اکسیژن
oxygen deficit
U
کمبود اکسیژن
oxygen debt
U
وام اکسیژن
oxygenating
U
اکسیژن امیختن
oxygen debt
U
بدهی اکسیژن
oxygen cylinder
U
سیلندر اکسیژن
oxygen cylinder
U
مخزن اکسیژن
lox
U
اکسیژن مایع
oxygenation
U
امیزش با اکسیژن
liquid exygen
U
اکسیژن مایع
acidity coefficient
U
نسبت اکسیژن
liquid oxygen
U
اکسیژن مایع
atmospheric oxygen
U
اکسیژن هوا
anoxia
U
کمبود اکسیژن
acidic oxide
U
اکسیژن اسیدی
oxygen ration
U
نسبت اکسیژن
deoxygenation
U
اکسیژن زدایی
oxygen
U
اکسیژن دار
oxyacetylene welding
U
جوش اکسیژن
oxygenates
U
اکسیژن امیختن
deoxidate
U
بی اکسیژن کردن
oxygen
U
گاز اکسیژن
deoxidation
U
اکسیژن گیری
deoxidize
U
بی اکسیژن کردن
oxidization
U
ترکیب با اکسیژن
volcanize
U
جوش اکسیژن زدن
oxidised
U
با اکسیژن ترکیب کردن
oxyhydrogen
U
اکسیژن امیخته به ایدروژن
rebreather
U
سیستم اکسیژن مداربسته
oxidize
U
با اکسیژن ترکیب کردن
c.o.d
U
نیاز شیمیایی به اکسیژن
chemical oxygen demand
U
نیاز شیمیایی اکسیژن
eudiometry
U
سنجش اکسیژن هوا
oxidises
U
با اکسیژن ترکیب کردن
maxvo
U
حداکثر اکسیژن مصرفی
maxvo
U
بیشینه اکسیژن مصرفی
aqualungs
U
دستگاه تنفس اکسیژن
aqualung
U
دستگاه تنفس اکسیژن
oxides
U
ماده شیمیایی از اکسیژن
oxide
U
ماده شیمیایی از اکسیژن
oxyacid
U
اسید اکسیژن دار
oxygen acid
U
اسید اکسیژن دار
acetylene oxygen flame
U
شعله استیلن اکسیژن
oxidizing
U
با اکسیژن ترکیب کردن
oxidising
U
با اکسیژن ترکیب کردن
oxidizes
U
با اکسیژن ترکیب کردن
b.o.d
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
deoxidize
U
از صورت ترکیبی با اکسیژن دراوردن
hypoxia
U
کمبود اکسیژن در بافتهای بدن
biochemical oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
biological oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
tetroxide
U
ترکیب دارای چهار اتم اکسیژن
oxidation
U
عمل ترکیب اکسیژن با جسم دیگری
monoxide
U
اکسیدی که اکسیژن وفلز ان برابر باشد
acyl oxygen fission
U
گسسته شدن پیوند اسیل-اکسیژن
nitrous acid
U
اسیدی که کمتراز تیزاب اکسیژن دارد
protoxide
U
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
The room is stuffy.
U
هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
vulcanization
U
حرارت زیاد جوش اکسیژن لاستیک وفلزات
acid reduction
U
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
ozone
U
نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
oxyhydrogen blowpipe
U
بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
continuous flow oxygen system
U
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد
isatin
U
رنگ قرمزی که از ترکیب نیل با اکسیژن بدست می اید
oxygen bottle
U
محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
demand oxygen system
U
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
ageing
U
ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا
anoxia
U
فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
textures
U
بافت
neurine
U
بافت پی
context
U
بافت
contexts
U
بافت
loose texture
U
بافت شل
tissues
U
بافت
knit goods
U
کش بافت
of a loose textture
U
شل بافت
of a loose texture
U
شل بافت
knitted
U
بافت
tissue
U
بافت
texture
U
بافت
contexture
U
بافت
gold tisane
U
زر بافت
fiber
U
بافت
grain
U
بافت
gross
U
درشت بافت
grossed
U
درشت بافت
grossest
U
درشت بافت
grossing
U
درشت بافت
texture
U
ترکیب بافت
texture of soil
U
بافت خاک
grosser
U
درشت بافت
knotless
U
بافت تقلبی
knotless
U
بافت شل و آزاد
fiber
U
بافت لیف
plain weave
U
بافت حصیری
homespun
U
بافت خانگی
style
U
سبک بافت
in vivo
U
بافت زنده
fibrosis
U
تصلب بافت ها
slip
U
خطا در بافت
slit weave
U
بافت چاکدار
knit goods
U
کالای کش بافت
typical
<adj.>
U
بافت معمولی
xylem
U
بافت چوبی
nerve tissue
U
بافت عصبی
necrosis
U
بافت مردگی
close-knit
U
ریز بافت
basket-weave
U
بافت حصیری
fibre
U
بافت لیف
cellular
U
بافت سلولی
weave
U
ساختن بافت
weaves
U
ساختن بافت
typical
<adj.>
U
بافت عادی
vascular tissue
U
بافت اوندی
weaving draft
U
نقشه بافت
vascular tissue
U
بافت هادی
chain stitch
بافت زنجیری
welknit
U
خوش بافت
fibres
U
بافت لیف
webs
U
بافت یا نسج
basket weave
U
بافت حصیری
histology
U
بافت شناسی
sclerenchyma
U
بافت زنبوری
biopsy
U
بافت برداری
selvedge
U
گرد بافت
sennet
U
بافت حصیری
hand knife
U
خوش بافت
web
U
بافت یا نسج
hand knitted
U
دست بافت
selvage
U
گرد بافت
grosses
U
درشت بافت
plain weave
U
بافت ساده
sclerosis
U
تصلب بافت
phloem
U
بافت لیفی
histogen
U
بافت ساز
histogenesis
U
بافت سازی
interlocking
U
بافت با قلاب
cellular tissue
U
بافت زنبوری
textures
U
بافت تاروپود
finespun
U
ریز بافت
direction
U
سمت بافت
adipose tissue
U
بافت چربی
flat weave
U
تخت بافت
woof
U
دست بافت
woofs
U
دست بافت
collenchyma
U
بافت کلانشیم
stroma
U
بافت بنیادی
texture
U
بافت تاروپود
stroma
U
بافت نمدی
soil texture
U
بافت خاک
histoloysis
U
بافت خواری
histologist
U
متخصص بافت شناسی
histology
U
علم بافت شناسی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com