Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reduction
U
کاهش احیاء
reductions
U
کاهش احیاء
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tax friction
U
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning
U
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression
U
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
decreases
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
reconstructions
U
احیاء
wakes
U
احیاء
reduction
U
احیاء
reconstruction
U
احیاء
reclamation
U
احیاء
deoxidation
U
احیاء
waked
U
احیاء
regeneration
U
احیاء
wake
U
احیاء
reductions
U
احیاء
revival
U
احیاء
revivals
U
احیاء
reclaimation
U
احیاء
reconstruct
U
احیاء کردن
reclaim
U
احیاء کردن
reclaimed
U
احیاء کردن
reclaiming
U
احیاء کردن
cultivationg waste land
U
احیاء موات
reconstructing
U
احیاء کردن
reconstructs
U
احیاء کردن
reclaims
U
احیاء کردن
reconstructed
U
احیاء کردن
deoxidate
U
احیاء کردن
regenerated
U
احیاء کردن
oxidizing slag
U
سرباره احیاء
deoxidize
U
احیاء کردن
oxidizing period
U
دوره احیاء
regenerate
U
احیاء کردن
reclaimable
U
قابل احیاء
regenerates
U
احیاء کردن
regenerating
U
احیاء کردن
undelete utility
U
برنامه کمکی احیاء
reclaiming
U
احیاء اراضی موات
reducing pipe
U
لوله احیاء کننده
recucing slag
U
سرباره احیاء کننده
reclaim
U
احیاء اراضی موات
regenerative memory
U
حافظه احیاء کننده
reclaims
U
احیاء اراضی موات
instauration
U
احیاء تجدید بنا
reclaimed
U
احیاء اراضی موات
decrease
U
کاهش دادن کاهش
decreased
U
کاهش دادن کاهش
decreases
U
کاهش دادن کاهش
retardation
U
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
accelerationists
U
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
acid reduction
U
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
dampest
U
کاهش
concession
U
کاهش
downturn
U
کاهش
downturns
U
کاهش
dampers
U
کاهش
spoil
U
کاهش
spoiled
U
کاهش
spoiling
U
کاهش
spoils
U
کاهش
damp
U
کاهش
decline
U
کاهش
declined
U
کاهش
decrement
U
کاهش
degression
U
کاهش
depreciatory
U
کاهش
diminution
U
کاهش
imminution
U
کاهش
scale down
U
کاهش
slow down
U
کاهش
reduce/enlarge
U
کاهش
subraction
U
کاهش
subrtraction
U
کاهش
slowdowns
U
کاهش
declines
U
کاهش
declining
U
کاهش
subtraction
U
کاهش
rebate
U
کاهش
rebates
U
کاهش
shrinkage
U
کاهش
abatement
U
کاهش
attenuation
U
کاهش
slowdown
U
کاهش
reduction
U
کاهش
falling-off
U
کاهش
falling off
U
کاهش
decreases
U
کاهش
decrease
U
کاهش
devaluation
U
کاهش
acceptances
U
کاهش
acceptance
U
کاهش
deduction
U
کاهش
mitigation
U
کاهش
relief
U
کاهش
wastage
U
کاهش
reductions
U
کاهش
decreased
U
کاهش
anaphrodisia
U
کاهش شهوت
minuend
U
کاهش یاب
mitigative
U
مایه کاهش
monetary contraction
U
کاهش پول
palliator
U
کاهش دهنده
palliation
U
کاهش دادن
depopulation
U
کاهش نفوس
shrink
U
کاهش یافتن
shrinking
U
کاهش یافتن
shrinks
U
کاهش یافتن
abatement
U
کاهش الودگی
abatable
U
کاهش پذیر
deceleration
U
کاهش سرعت
decreases
U
کاهش یافتن
rebates
U
تخفیف کاهش
clemmensen reduction
U
کاهش کلمنسنی
relief
[from pain]
U
کاهش درد
abatement
[of pain]
U
کاهش درد
waney
U
کاهش یافته
fall in temperature
U
کاهش دما
drive reduction
U
کاهش سائق
detraction
U
کاهش کسرشان
detraction
U
کاهش توجه
disinvestment
U
کاهش سرمایه
disinflation
U
کاهش ورم
dishoarding
U
کاهش ذخیره
dishoarding
U
کاهش اندوخته
decrementation
U
کاهش پلهای
indiminishable
U
کاهش ناپذیر
mark down
U
کاهش قیمتها
mark down
U
کاهش قیمت
decreased
U
کاهش یافتن
logarithmic decrement
U
کاهش لگاریتمی
decrease
U
کاهش یافتن
lapse rate
U
اهنگ کاهش
alleviation
U
کاهش درد
intensity decrease
U
کاهش شدت
decrease in value
U
کاهش ارزش
deduction
U
کاهش تفریق
decrement
U
میزان کاهش
disinflation
U
کاهش تورم
drop in temperature
U
کاهش دما
reductional
U
تبدیل کاهش
tax deduction
U
کاهش مالیات
reduction ratio
U
نسبت کاهش
waning
U
کاهش یافتن
reduction factor
U
ضریب کاهش
reduction of armamentes
U
کاهش تسلیحات
slakes
U
کاهش فرونشستن
slaked
U
کاهش فرونشستن
reductionism
U
کاهش گری
reducing
U
کاهش یافتن
speed reduction
U
کاهش سرعت
taper off
U
کاهش یافتن
tax cuts
U
کاهش مالیات
devaluation
U
کاهش نرخ
scale down
U
کاهش مقیاس
lessen
U
کاهش دادن
lessened
U
کاهش دادن
lessening
U
کاهش دادن
lessens
U
کاهش دادن
scale down
U
کاهش تدریجی
wanes
U
کاهش یافتن
slake
U
کاهش فرونشستن
extinction
U
کاهش نور
lapse time
U
زمان کاهش
wage cuts
U
کاهش دستمزد
price reduction
U
کاهش قیمت
wany
U
کاهش یافته
prereduction
U
کاهش اولیه
easement
U
کاهش درد
rebate
U
تخفیف کاهش
reduce
U
کاهش یافتن
palliation
U
کاهش درد
easing
U
کاهش درد
reduces
U
کاهش یافتن
wane
U
کاهش یافتن
depreciation
U
کاهش بها
waned
U
کاهش یافتن
hypoxemia
U
کاهش اکسیژن بافت
extenuation
U
کاهش اهمیت جرم
hypoglycemia
U
کاهش قند خون
hypoxia
U
کاهش اکسیژن بافت
slumping
U
کاهش فعالیت رکود
work decrement
U
کاهش بازده کار
to peter out
U
تدریجا کاهش یافتن
slumped
U
کاهش فعالیت رکود
reducible representation
U
نمایش کاهش پذیری
reduced mass
U
جرم کاهش یافته
redox system
U
سیستم اکسایش- کاهش
oxidation reduction potential
U
پتانسیل اکسایش- کاهش
redox potential
U
پتانسیل اکسایش- کاهش
oxidation reduction reaction
U
واکنش اکسایش- کاهش
redox reaction
U
واکنش اکسایش- کاهش
mitigatory
U
مایه کاهش یا ارامش
alleviation of suffering
U
کاهش درد و رنج
contractura
U
[کاهش میله ستون در کف]
irreducible representation
U
نمایش کاهش ناپذیر
slump
U
کاهش فعالیت رکود
disparagement
U
خوار شماری کاهش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com