English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 146 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
submission hold U کانستنس یاشکستن دست از مفصل تاارنج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
glenoid fossa or cavity U گودی مفصل کاسه مفصل
damage feasant U درCL حالتی را گویند که رمه یاگله کسی وارد ملک دیگری شده از طریق چریدن یاشکستن اشجار ایجاد خسارت نماید
fine drawn U مفصل
spacious U مفصل
juncture U مفصل
baom joomok U یک مفصل
hinge U مفصل
articulation U مفصل
copulas U مفصل
copula U مفصل
anarthrous U بی مفصل
inventorial U مفصل
jointless U بی مفصل
commissure U مفصل
voluminous U مفصل
linkage point U مفصل
hinges U مفصل
coupling U مفصل
inarticulate U بی مفصل
pivots U مفصل
copious U مفصل
joint U مفصل
sockets U مفصل
socket مفصل
fulsome U مفصل
pivoted U مفصل
pivot U مفصل
Hinduism U مفصل
abarticulation U مفصل متحرک
detail part U قسمت مفصل
disjoint U از مفصل دراوردن
pigtail U مفصل دم خوکی
pigtails U مفصل دم خوکی
ample U فراوان مفصل
diarthrosis U مفصل متحرک
ankylosis U جمود مفصل
facet U بند مفصل
arthrology U مفصل شناسی
ball and socket joint مفصل ساچمه ای
choke joint U مفصل چوکی
facets U بند مفصل
gimmal U مفصل لولا
ginglymus U مفصل لولایی
synosteology U مفصل شناسی
toggle joint U مفصل زانویی
trunnion U مفصل افقی
universal joint U مفصل چرخنده
in great detail U با جزئیات مفصل
swivel joint U مفصل گردان
steering swivel U مفصل فرمان
scape U مفصل اصلی
glene U کاسه مفصل
hinge joint U مفصل لولایی
hip joint U مفصل ران
knee joint U مفصل زانو
largo U اهسته و مفصل
synarthrosis U مفصل بی حرکت
multiple cable joint U مفصل انشعاب
luncheons U غذای مفصل
articulating U مفصل دارکردن
hip U مفصل ران
hips U مفصل ران
splices U مفصل بافته
splice U مفصل بافته
spliced U مفصل بافته
splicing U مفصل بافته
articulation U مفصل بندی
arthritis U اماس مفصل
arthritis U التهاب مفصل
juncture U پیوستگی مفصل
articulation U مفصل لولا
high tea U عصرانه مفصل
luncheon U غذای مفصل
articulates U مفصل دارکردن
articulate U مفصل دارکردن
clips U مفصل کابل
swivel U مفصل گردنده
palaver U گفتگوی مفصل
swivelled U مفصل گردنده
swivelled U مفصل گردان
swivels U مفصل گردنده
swivel U مفصل گردان
clippings U مفصل کابل
swivels U مفصل گردان
joint U مفصل پیوندگاه
clipped U مفصل کابل
clip U مفصل کابل
sleeve U موف مفصل
sleeves U موف مفصل
luxation U در رفتگی مفصل استخوان
double jointed U دارای مفصل کاذب
hitsu shiubi U مفصل انگشت وسط
joint resistance U مقدار مقاومت مفصل
naker U دمامه عصرانه مفصل
joint U مفصل اتصال ضربهای
thurl U مفصل خاصره گوسفند
double-jointed U دارای مفصل کاذب
In ditail . Diffusively . U بطور مفصل ( مفصلا")
arthritic U مبتلا به اماس مفصل
arthropod U جانور مفصل دار
acondylous U بدون بند یا مفصل
arthropathy U ناخوشی بند یا مفصل
enarthrosis U مفصل کام و زبانهای
disjoint U در رفتن از مفصل درامدن
amplifies U مفصل گفتن یانوشتن
dimerous U دارای مفصل دوبخشی
diffusively U بطور منتشر و یا مفصل
amplified U مفصل گفتن یانوشتن
cable joint U مفصل اتصال کابل
acondylose U بدون بند یا مفصل
choke flange joint U مفصل چوکی ال شکل
kettle drum U دمامه عصرانه مفصل
amplify U مفصل گفتن یانوشتن
kettledrum U دمامه عصرانه مفصل
kettledrums U دمامه عصرانه مفصل
clamping sleeve U مفصل مهار کننده
amplifying U مفصل گفتن یانوشتن
gabfest U محاوره طولانی و مفصل
cable jointing sleeve U مفصل انشعاب کابل
arthropoda U جانوران مفصل دار
hip joint U مفصل استخوان خاصره وران
rabbet joint U بست یا مفصل کنش کاوی
internode U قسمت میان دو بندیا مفصل
arthritic U مربوط به ورم و اماس مفصل
to give a long recital of something U دادن یک شرح مفصل و طولانی از چیزی
garnet U حجر سیلان نوعی لولا یا مفصل
monographist U نویسنده شرح مفصل در باره یک موضوع
garnets U حجر سیلان نوعی لولا یا مفصل
dactylus U بند یا مفصل بزرگ پای حشرات
programming specification U مستند مفصل قدمهای دقیق برنامه نویسی
to talk something over with somebody U با کسی در باره چیزی مفصل گفتگو کردن
I'll speak at length on this subject. U دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
to detail something U چیزی را مفصل [با همه جزییات] شرح دادن
To explain something in detail . U چیزی را بطور مفصل ومشروح توضیح دادن
gomphosis U اتصال و جوش خوردن استخوان دندان به ارواره مفصل متحرک
ball and socket joint [مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
sallenders U جوشهای خشک در زیر مفصل خرگوشی پای عقب اسب
The specifications of this machine are fully detailed in the catalog . U مشخصات این دستگاه در کاتولوگ مفصل شرح داده شده
recital [of something] U شرح کامل محتویات [شرح مفصل ] چیزی
detailing U شرح مفصل یکان بقیه یکان
detail U شرح مفصل یکان بقیه یکان
amplified U بزرگ کردن مفصل کردن
amplify U بزرگ کردن مفصل کردن
amplifying U بزرگ کردن مفصل کردن
amplifies U بزرگ کردن مفصل کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com