Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
direct objects
U
کالا اعتراض کردن
indirect objects
U
کالا اعتراض کردن
object
U
کالا اعتراض کردن
objected
U
کالا اعتراض کردن
objecting
U
کالا اعتراض کردن
objects
U
کالا اعتراض کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
barter with someone
U
با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
protested
U
اعتراض اعتراض کردن
protest
U
اعتراض اعتراض کردن
protests
U
اعتراض اعتراض کردن
protesting
U
اعتراض اعتراض کردن
to barter
[to trade by barter]
U
دادوستد کالا با کالا کردن
challenge
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenges
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
protestingly
U
بطور اعتراض ازروی اعتراض
cob web theorem
U
ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
supporting goods
U
موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
transire
U
برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department stores
U
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store
U
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
fulminated
U
اعتراض کردن
obtest
U
اعتراض کردن
fussing
U
اعتراض کردن
protests
U
اعتراض کردن
fulminate
U
اعتراض کردن
appose
U
اعتراض کردن
contest
U
اعتراض کردن
contests
U
اعتراض کردن
contested
U
اعتراض کردن
contesting
U
اعتراض کردن
to e. a protest
U
اعتراض کردن
impugns
U
اعتراض کردن
to enter a protest
U
اعتراض کردن
fusses
U
اعتراض کردن
impugning
U
اعتراض کردن
exept
U
اعتراض کردن
objects
U
اعتراض کردن
direct objects
U
اعتراض کردن
to a on or upon
U
اعتراض کردن بر
fuss
U
اعتراض کردن
impugn
U
اعتراض کردن
objected
U
اعتراض کردن
take exception to
U
اعتراض کردن به
object
U
اعتراض کردن
protest
U
اعتراض کردن
protested
U
اعتراض کردن
fulminates
U
اعتراض کردن
squawks
U
اعتراض کردن
protesting
U
اعتراض کردن
squawked
U
اعتراض کردن
squawk
U
اعتراض کردن
except
U
اعتراض کردن
fussed
U
اعتراض کردن
objecting
U
اعتراض کردن
impugned
U
اعتراض کردن
indirect objects
U
اعتراض کردن
to take exception to anything
U
به چیزی اعتراض کردن
condemnations
U
محکوم کردن اعتراض
to cry shame upon
U
اعتراض سخت بر...کردن
condemnation
U
محکوم کردن اعتراض
to protest against something
U
به چیزی اعتراض کردن
to plead against a decision
U
نسبت به تصمیمی اعتراض کردن
put one's foot down
<idiom>
U
با تمام وجود اعتراض کردن
to venture on an objection
U
باجرات اعتراض به کسی کردن
animadvert
U
اعتراض کردن متوجه شدن
litigates
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
fin de non recevoir
U
رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
litigating
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigate
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigated
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
condemns
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemn
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemning
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
shelf life
U
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
say's law
U
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
cash on delivery
U
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
freightliner
U
شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity
U
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
releases
U
ترخیص کردن کالا
to offer
U
عرضه کردن
[ کالا]
to discharge goods
U
کالا را تخلیه کردن
release
U
ترخیص کردن کالا
released
U
ترخیص کردن کالا
acceptance of goods
U
قبول کردن کالا
to boycott goods
U
تحریم کردن کالا
throughput capacity
U
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
lot
U
کالا بقطعات تقسیم کردن
To import goods
[from abroad]
کالا از خارج وارد کردن
plundrage
U
غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
stowage
U
حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
snake out
U
خارج کردن کالا از انبار ناو
lighter
U
با قایق باری کالا حمل کردن
lighters
U
با قایق باری کالا حمل کردن
consignee
U
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
stocked
U
عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
stock
U
عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
c & f
U
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
passing action
U
عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
rig the market
U
با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
roll on roll off
U
سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
interchanged
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanges
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanging
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchange
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
to make a complaint
[about]
U
شکایت کردن
[درباره]
[مثال: ناراضی بودن درباره کالا یا سرویس]
cartel
U
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartels
U
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
exceptions
U
اعتراض
condemnation
U
اعتراض
exception
U
اعتراض
condemnations
U
اعتراض
protests
U
اعتراض
protesting
U
اعتراض
protested
U
اعتراض
protestations
U
اعتراض
impeachment
U
اعتراض
challenged
U
اعتراض
objections
U
اعتراض
objection
U
اعتراض
challenges
U
اعتراض
protest
U
اعتراض
protestation
U
اعتراض
remonstrance
U
اعتراض
challenge
U
اعتراض
impugnment
U
اعتراض
impugnation
U
اعتراض
contestation
U
اعتراض
power of reservation
U
حق اعتراض
animadversion
U
اعتراض
protest
U
اعتراض رسمی
objectors
U
اعتراض کننده
unquestioning
U
غیرقابل اعتراض
contestable
U
قابل اعتراض
objector
U
اعتراض کننده
protesting
U
اعتراض رسمی
protested
U
اعتراض رسمی
implicit
U
بلا اعتراض
challengeable
U
قابل اعتراض
kicker
U
اعتراض کننده
controvertible
U
قابل اعتراض
unquestionable
U
غیرقابل اعتراض
object
U
اعتراض داشتن
objectionable
U
قابل اعتراض
contested
U
اعتراض داشتن بر
direct objects
U
اعتراض داشتن
disputable
U
اعتراض پذیر
contest
U
اعتراض داشتن بر
remonstrance
U
تعرض اعتراض
objects
U
اعتراض داشتن
bill of exception
U
اعتراض نامه
objecting
U
اعتراض داشتن
objected
U
اعتراض داشتن
impugnable
U
قابل اعتراض
indirect objects
U
اعتراض داشتن
demurrable
U
اعتراض پذیر
defiance
U
مقاومت اعتراض
unlikely
U
قابل اعتراض
condemnable
U
قابل اعتراض
contests
U
اعتراض داشتن بر
demurrer
U
اعتراض کننده
demurrant
U
اعتراض کننده
unobjectionable
U
اعتراض ناپذیر
protests
U
اعتراض رسمی
exceptionable
U
اعتراض پذیر
protest for non acceptance
U
اعتراض نکول
contesting
U
اعتراض داشتن بر
adhominem
U
حمله یا اعتراض به اشخاص
objectionably
U
بطور قابل اعتراض
impugned
U
مورد اعتراض قراردادن
confrontational
U
رفتار همراهبا اعتراض
disputability
U
قابل اعتراض بودن
And exactly what do you mean by that ?
U
مقصود ؟( درمقام اعتراض )
demurrer
U
اعتراض بصلاحیت دادگاه
implicit obedience
U
فرمانبرداری بدون اعتراض
Whoever else that may object .
U
هر کس دیگه که اعتراض کند
impugns
U
مورد اعتراض قراردادن
impugning
U
مورد اعتراض قراردادن
impugn
U
مورد اعتراض قراردادن
retour sans protet
U
اعاده بدون اعتراض
The people protested vocally.
U
صدای مردم درآمد ( اعتراض )
impugning
U
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
impugned
U
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
impugns
U
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
impugn
U
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
loud-mouthed
U
اهل جیغ و داد و اعتراض
contested
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
protested
U
اعتراض به رای داور کشتی
contest
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
sit-ins
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
protests
U
اعتراض به رای داور کشتی
contesting
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
contests
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
protesting
U
اعتراض به رای داور کشتی
protest
U
اعتراض به رای داور کشتی
sit in
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit-in
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
I take exception to the tone of your remarks.
U
من به لحن سخنان شما اعتراض می کنم.
questions
U
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
questioned
U
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
question
U
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
cost center
U
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
field storage
U
انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
What kind of talk is that ? I object to your remarks (state ments)
U
این چه فرمایش است می فرمایید ! ( در مقام اعتراض )
I strongly protest against such allegations!
U
من به شدت به این گونه اتهامات اعتراض می کنم!
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com