Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
chevron seal
U
کاسه نمدی برای اب بندی یکطرفه در سیلندرهای هیدرولیکی یا نیوماتیکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
braids
U
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braided
U
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braid
U
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
cross bleed
U
سیستم نیوماتیکی رابط بین موتورها
There are wheels within wheels .
U
کاسه ای زیر نیم کاسه است
packaging
U
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
vee engine
U
موتور پیستونی که سیلندرهای ان در یک ردیف و بصورت مایل به یکدیگرقرار گرفته اند
v engine
U
موتور پیستونی که سیلندرهای ان در دو ردیف مایل بشکل 7 قرار گرفته اند
time
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
cylinder block
U
بلوک واحدی که سیلندرهای یک موتور پیستونی خطی که با مایع خنک مشوند رادربرمیگیرد
felt strip
U
نوار نمدی
stroma
U
بافت نمدی
felt carpet
U
فرش نمدی
black designation
U
علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
fedora
U
کلاه نمدی مردانه
felt cloth
U
پارچه های نمدی
derby
U
نوعی کلاه نمدی لبه دار
derbies
U
نوعی کلاه نمدی لبه دار
terai
U
کلاه لبه پهن نمدی سفیدپوستان مناطق حاره
crush hat
U
کلاه نمدی نرم که ازله شدن خراب نمیشود
single acting
U
یکطرفه
irreversible
U
یکطرفه
unilateral
U
یکطرفه
overhand
U
یکطرفه
unilaterally
U
یکطرفه
single ended
U
یکطرفه
undervoltage release
U
فیوز یکطرفه
check valve
U
شیر یکطرفه
low voltage release
U
فیوز یکطرفه
one way road
U
راه یکطرفه
one way chromatography
U
کروماتوگرافی یکطرفه
single acting pump
U
پمپ یکطرفه
one way slab
U
تاوه یکطرفه
non return valve
U
شیر یکطرفه
hydraulic
U
هیدرولیکی
hydrolic
U
هیدرولیکی
hydraulic jack
U
جک هیدرولیکی
pontoar
U
نوعی کرجی برای پل بندی کلک
direct reading dial
U
درجه بندی برای قرائت مستقیم
flank vault
U
پرش یکطرفه بر روی خرک
hydraulic motor
U
موتور هیدرولیکی
oil hydraulic transmission
U
گیربکس هیدرولیکی
oil drive unit
U
گیربکس هیدرولیکی
hydraulic pressure
U
فشار هیدرولیکی
hydraulic jump
U
جهش هیدرولیکی
hydraulic press
U
پرس هیدرولیکی
hydraulic lock
U
قفل هیدرولیکی
hydraulic pipe
U
خط لوله هیدرولیکی
hydraulic line
U
خط لوله هیدرولیکی
hydrolic pump
U
پمپ هیدرولیکی
hydraulic tappet
U
تاپت هیدرولیکی
hydraulic pump
U
پمپ هیدرولیکی
espalier
U
چوب بندی برای تربیت نهال میوه
reseau
U
شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
Manchester coding
U
و نیمه دوم برای سیگنال زمان بندی است
hydraulic shock absorber
U
کمک فنر هیدرولیکی
fully hydraulic machine
U
دستگاه تماما " هیدرولیکی
hydraulic booster unit
U
تقویت کننده هیدرولیکی
roamer
U
کالک شبکه بندی شده برای کمک به قرائت مختصات
roller bandage
U
نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
hold
U
پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون
blowout disc
U
دیسک نازک فلزی برای اب بندی کردن سیستمهای سیالات
holds
U
پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون
balanced actuator
U
سیلندر پیستون محرک هیدرولیکی
entrymate
U
اسب شرکت کننده همزمان بااسب دیگر برای شرط بندی
false work
U
تکیه گاههای موقت که برای قابل بندی بتن یا داربستهابکار میرود
decking
U
تخته هائیکه برای قالب بندی دالهای بتنی بکار میروند
phosphate esters
U
مایعات هیدرولیکی مقاوم در برابراتش و حرارت
hydraulic shock absorber
U
ضربه گیر هیدرولیکی کمک فنرروغنی
packing
U
عمل قرار دادن کالاها در جعبه و بسته بندی آنها برای مغازه ها
pipelines
U
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
pipeline
U
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
actuator piston
U
قسمت متحرک یک عمل کننده یامحرک هیدرولیکی یانیوماتیکی
point designation
U
شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
grader
U
ماشینی که برای درجه بندی کردن مواد و محصول بکارمیرودو بانها شیب منظم میدهد
prize fighting
U
درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
reed valve
U
شیری متشکل از ورقه فولادی نازکی که جریان یکطرفه سیال را سبب میشود
swings
U
هم فوروارد حرکت ناگهانی یکطرفه توپ پرتاب شده چرخش بدون کنترل بدن
swing
U
هم فوروارد حرکت ناگهانی یکطرفه توپ پرتاب شده چرخش بدون کنترل بدن
die casting
U
روشی که در ان فلز مذاب بافشار هیدرولیکی به داخل قالبهایی رانده میشود
enumerated type
U
فضای ذخیره سازی داده یا رده بندی با استفاده از اعداد برای نمایش برچسبهای مناسب انتخاب شدنی
tabulation
U
نشانههای نمایش داده شده برای بیان محل توقفهای جدول بندی شده
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
driver
U
یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
drivers
U
یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
zero lash
U
شرایطی در مکانیزم کنترل سوپاپهای موتور پیستونی که در ان با استفاده از ثابت هیدرولیکی مقدار لقی به صفر میرسد
faults
U
یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
faulted
U
یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
fault
U
یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
style sheet
U
الگویی که برای تولید خودکار نحوه یا نوع یک متن مثل روش کار , کتاب , برنامه ,... از پیش فرمت و قالب بندی شده باشد
timing disc
U
علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
evaluation rating
U
درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
angle dozer
U
بولدوزر با تیغه زاویه دار بولدوزر یکطرفه
tasking
U
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
crystals
U
قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystal
U
قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
messmate
U
هم کاسه
drinking cup
U
کاسه
crania
U
کاسه سر
lump sums
U
یک کاسه
cupule
U
کاسه
bowl
کاسه
cranium
U
کاسه سر
skulls
U
کاسه سر
craniums
U
کاسه سر
bowls
U
کاسه
socket
کاسه
sockets
U
کاسه
pappus
U
کاسه گل
skull
U
کاسه سر
lump sum
U
یک کاسه
cotyla
U
کاسه
mazard
U
کاسه
in a lump sum
U
یک کاسه
calyx
U
کاسه گل
chalices
U
کاسه
calix
U
کاسه گل
calycle
U
کاسه گل
chalice
U
کاسه
word warp
U
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
carpet classification
U
طبقه بندی
[درجه بندی]
فرش
rating
U
طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings
U
طبقه بندی کردن درجه بندی
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
knee cap
U
کاسه زانو
flower cup
U
غلاف کاسه گل
turtleback
U
کاسه پشت
stuffing box
U
کاسه نمد
kneecap
U
کاسه زانو
bootlicker
U
کاسه لیس
eye socket
کاسه چشم
minion
U
کاسه لیس
porringer
U
کاسه اش خوری
seal
U
کاسه نمد
oil seal
U
کاسه نمد
husks
U
غلاف یا کاسه گل
knee pan
U
کاسه زانو
suck-up
U
کاسه لیس
socket
کاسه چشم
A bowl hotter than the soup it contains.
<proverb>
U
کاسه از آش گرمتر.
arse-licker
U
کاسه لیس
doormat
U
کاسه لیس
corolla
U
جام گل کاسه گل
kegler
U
کاسه ساز
kneecaps
U
کاسه زانو
patella
U
کاسه زانو
cat's paw
U
کاسه لیس
stooge
U
کاسه لیس
puppet
U
کاسه لیس
yes-man
U
کاسه لیس
loricate
U
کاسه دار
patellae
U
کاسه زانو
eyehole
U
کاسه چشم
kneepan
U
کاسه زانو
bowl
U
کاسه رهنما
cup seal
U
بوبند کاسه
husk
U
غلاف یا کاسه گل
glene
U
کاسه مفصل
socket
کاسه بندگاه
brainpan
U
کاسه مغز
glene
U
کاسه چشم
sockets
U
کاسه بندگاه
lickspittle
U
کاسه لیس
cranial nerve
U
عصب کاسه سر
craniography
U
شرح کاسه سر
hard shell
U
کاسه دار
scal
U
کاسه نمد
ball bearing
U
کاسه ساچمه
seals
U
کاسه نمد
scutum
U
کاسه زانو
fawner
U
کاسه لیس
ass-kisser
[American E]
U
کاسه لیس
dipper stick
U
کاسه بیل
toady
U
کاسه لیس
eye sockets
U
کاسه چشم
sealings
U
کاسه نمدها
kiss-ass
[American E]
U
کاسه لیس
ball bearings
U
کاسه ساچمه
bowls
U
کاسه رهنما
lickspittle
U
کاسه لیس
eager beaver
U
کاسه گرم تر از اش
parasitism
U
کاسه لیسی
brown-noser
U
کاسه لیس
drinking vessel
U
فرف ابخوری کاسه
hardshell
U
کاسه دار سخت
housemaid's knee
U
اماس کاسه زانو
porringer
U
کلاه کاسه مانند
sound bow
U
کاسه زنگ اخبار
She had three bowls of soup.
U
سه کاسه سوپ خورد
suborbital
U
زیر کاسه چشمی
They put the blane on him . he was the scapegoat.
U
کاسه کوزه ها سر اوشکست
stifle bone
U
کاسه زانوی اسب
patellar
U
مانند کاسه زانو
toadyism
U
مداهنه کاسه لیسی
calipash
U
کاسه لاک پشت
labyrinth seal
U
کاسه نمد لایبرنت
sockets
U
سرپیچ کاسه چشم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com