Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
One good turn deserves another .
U
کاسه جایی رود که باز آید قدح
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
on good turn deserves another
U
کاسه جایی رودکه بازاردقدح
Other Matches
There are wheels within wheels .
U
کاسه ای زیر نیم کاسه است
bowls
U
کاسه
in a lump sum
U
یک کاسه
cotyla
U
کاسه
skull
U
کاسه سر
cupule
U
کاسه
skulls
U
کاسه سر
craniums
U
کاسه سر
cranium
U
کاسه سر
crania
U
کاسه سر
drinking cup
U
کاسه
lump sum
U
یک کاسه
chalices
U
کاسه
bowl
کاسه
chalice
U
کاسه
lump sums
U
یک کاسه
socket
کاسه
mazard
U
کاسه
sockets
U
کاسه
calix
U
کاسه گل
calycle
U
کاسه گل
calyx
U
کاسه گل
messmate
U
هم کاسه
pappus
U
کاسه گل
scutum
U
کاسه زانو
sealings
U
کاسه نمدها
flower cup
U
غلاف کاسه گل
brainpan
U
کاسه مغز
craniography
U
شرح کاسه سر
stuffing box
U
کاسه نمد
corolla
U
جام گل کاسه گل
cranial nerve
U
عصب کاسه سر
cup seal
U
بوبند کاسه
dipper stick
U
کاسه بیل
parasitism
U
کاسه لیسی
kegler
U
کاسه ساز
knee cap
U
کاسه زانو
knee pan
U
کاسه زانو
kneepan
U
کاسه زانو
lickspittle
U
کاسه لیس
oil seal
U
کاسه نمد
hard shell
U
کاسه دار
arse-licker
U
کاسه لیس
ass-kisser
[American E]
U
کاسه لیس
scal
U
کاسه نمد
eager beaver
U
کاسه گرم تر از اش
eyehole
U
کاسه چشم
porringer
U
کاسه اش خوری
glene
U
کاسه مفصل
glene
U
کاسه چشم
loricate
U
کاسه دار
stooge
U
کاسه لیس
kneecap
U
کاسه زانو
lickspittle
U
کاسه لیس
cat's paw
U
کاسه لیس
puppet
U
کاسه لیس
minion
U
کاسه لیس
fawner
U
کاسه لیس
toady
U
کاسه لیس
husks
U
غلاف یا کاسه گل
husk
U
غلاف یا کاسه گل
brown-noser
U
کاسه لیس
bowls
U
کاسه رهنما
patella
U
کاسه زانو
bowl
U
کاسه رهنما
kneecaps
U
کاسه زانو
kiss-ass
[American E]
U
کاسه لیس
patellae
U
کاسه زانو
turtleback
U
کاسه پشت
seals
U
کاسه نمد
bootlicker
U
کاسه لیس
sockets
U
کاسه بندگاه
socket
کاسه چشم
yes-man
U
کاسه لیس
suck-up
U
کاسه لیس
doormat
U
کاسه لیس
ball bearings
U
کاسه ساچمه
ball bearing
U
کاسه ساچمه
eye sockets
U
کاسه چشم
seal
U
کاسه نمد
eye socket
کاسه چشم
A bowl hotter than the soup it contains.
<proverb>
U
کاسه از آش گرمتر.
socket
کاسه بندگاه
hardshell
U
کاسه دار سخت
labyrinth seal
U
کاسه نمد لایبرنت
inferior calyx
U
کاسه پایین افتاده
sockets
U
سرپیچ کاسه چشم
patellate
U
مانند کاسه زانو
patellar
U
مانند کاسه زانو
She had three bowls of soup.
U
سه کاسه سوپ خورد
housemaid's knee
U
اماس کاسه زانو
porringer
U
کلاه کاسه مانند
suborbital
U
زیر کاسه چشمی
toadyism
U
مداهنه کاسه لیسی
carapace
U
کاسه سنگ پشت
stifle bone
U
کاسه زانوی اسب
consolidated debt
U
بدهی یک کاسه شده
calipash
U
کاسه لاک پشت
drinking vessel
U
فرف ابخوری کاسه
sound bow
U
کاسه زنگ اخبار
They put the blane on him . he was the scapegoat.
U
کاسه کوزه ها سر اوشکست
testudinarious
U
مانند کاسه سنگ پشت
My patience is exhausted ( worn out ) .
U
کاسه صبرم لبریز شده
toady
U
کاسه لیس مداهنه کردن
testudinate
U
مانند کاسه سنگ پشت
there are wheels within wheels
U
زیرکاسه نیم کاسه است
To hold out ones begging bowl . To send ( pass ) round the hat .
U
کاسه گدایی دست گرفتن
sycophancy
U
مفت خوری کاسه لیسی
calipee
U
کاسه زیرین لاک پشت
To go round hat in hand .
U
کاسه گدایی بدست گرفتن
infraorbital
U
واقع در زیر کاسه چشم
My patience has run out (is exhausted).
U
کاسه صبرم لبریز است
postorbital
U
واقع در پشت کاسه چشم
testudineous
U
مانند کاسه سنگ پشت
incomplete flower
U
گلی که یکی ازچهارقسمت ان کاسه
supra orbital
U
واقع دربالای کاسه چشم
inferior ovary
U
تخم دان پایین تر از کاسه
inferior calyx
U
کاسه پایین تر از تخم دان
More Catholic than the Pope .
U
کاسه داغ تر از آش ( دایه مهربانتر ازمادر )
there is something in the wind
U
کاسهای زیر نیم کاسه است
memento mori
U
کاسه یاچیزدیگری که انسان رابیادمردن می اندازد
guards
U
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
guarding
U
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
guard
U
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
coronae borealis
U
کاسه یتیمان فکه اکلیل شامی
corona borealis
U
کاسه یتیمان فکه اکلیل شامی
calipash
U
قسمت بالای کاسه لاک پشت
shells
U
صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
belljar
U
نوعی فرف شیشهای مثل کاسه زنگ
shell
U
صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
To pool resources to gether .
U
کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
shelling
U
صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
charnel house
U
جایی که
someplace
U
یک جایی
someplace
U
جایی
inopportuneness
U
بی جایی
inopportunity
U
بی جایی
wherever
U
جایی که
n tuple
U
N جایی
minx
U
زن هر جایی
patelliform
U
مانند کاسه زانو بشکل قاب یا دوری یا طشت
shift
U
جابه جایی
from the outside
U
از خارج
[از جایی]
commonplace
U
همه جایی
displacement
U
جابه جایی
immutability
U
پا بر جایی ثبات
banal
U
همه جایی
transposition
U
جابه جایی
gas log
U
جایی که گازمیسوزد
translocation
U
جابه جایی
shifted
U
جابه جایی
scratch where it itches
U
هر جایی را که میخاردبخارانید
shifts
U
جابه جایی
chevron seal
U
کاسه نمدی برای اب بندی یکطرفه در سیلندرهای هیدرولیکی یا نیوماتیکی
cross bones
U
شکل استخوانهای ران که زیرشکل کاسه سرمیگذارندونشانه مرگ است
to hunker down in a place
U
در جایی پناه بردن
come back
<idiom>
U
برگشتن به جایی که حالاهستی
to induct into a seat
U
در جایی برقرار کردن
drop by
<idiom>
U
بازدید از کسی با جایی
make a beeline for something
<idiom>
U
با عجله به جایی رفتن
attender
U
شخص حاضر در جایی
locomotion
U
جابه جایی حرکتی
Somewhere in the darkness
U
جایی در میانی تاریکی
lie in wait
<idiom>
U
جایی قیم شدن
come from
<idiom>
U
بومی جایی بودن
synesthesia
U
جابه جایی حسی
synaesthesia
U
جابه جایی حسی
stand clear
U
جایی را ترک کردن
somewheres
U
یک جایی دریک محلی
displacement of affect
U
جابه جایی عاطفه
transposition of affect
U
جابه جایی عاطفه
drive displacement
U
جابه جایی سائق
to stay overnight
U
مدت شب را
[جایی]
گذراندن
locomotor behavior
U
رفتار جابه جایی
somewhere
U
یک جایی دریک محلی
rettery
U
جایی که بذرک را می خیسانند
to install oneself in a place
U
در جایی برقرار شدن
to go about
U
ازجایی به جایی رفتن
I have no place (nowhere) to go.
U
جایی ندارم بروم
p.of the ways
U
جایی که بایدیکی ازچندچیزرابرگزید
leather back
U
لاک پشت بسیار بزرگ دریایی که پوست کاسه اش مانندچرم است
preorbital
U
واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
calyx
U
طرح حقه یا کاسه گل که حالتی از گل شاه عباسی و یا گل ختایی را نشان می دهد
to tow a vehicle
[to a place]
U
یدکی کشیدن خودرویی
[به جایی]
to stay away from something
U
اجتناب کردن از چیزی یا جایی
to stay away from something
U
دور ماندن از چیزی یا جایی
strict enclosure
U
انزوای سخت
[در آن حالت یا جایی]
rotation about ...
U
دوران دور ...
[محوری یا جایی]
to admit sombody
[into a place]
U
راه دادن کسی
[به جایی]
parting of the ways
U
جایی که باید یکی از چندچیزرابرگزید
berths
U
جایی که قایق به لنگربسته میشود
out of one's element
<idiom>
U
جایی که به شخص تعلق ندارد
tourist trap
<idiom>
U
جایی که جذب توریست میکند
i am at my wit's end
U
دیگر عقلم به جایی نمیرسد
i took up where he left
U
از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
lomomote
U
از جایی بجایی حرکت کردن
berthing
U
جایی که قایق به لنگربسته میشود
get out from under
<idiom>
U
از جایی که شخص دوست نداردفرارکند
boarding houses
U
جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
break fresh ground
<idiom>
U
از راهی تازه به جایی رسیدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com