English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
unweight U کاستن فشار اسکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
kill spring U فرود با کاستن فشار بلندشدن و خم کردن زانو
drafting U راندن پشت سر راننده جلوبرای کاستن فشار هوا
webbing U نوارهای داخل کلاهخود برای کاستن فشار ضربه
edge set U فشار برروی لبههای اسکی
pull the pace U جلوافتادن و در نتیجه کاستن از فشار هوا برای نفرات عقب
suck wheels U رکاب زدن پشت سر دوچرخه سوار دیگر به منظور کاستن از فشار هوا
wheel sucker U دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
surfboards U تخته مخصوص اسکی روی اب اسکی ابی بازی کردن
surfboard U تخته مخصوص اسکی روی اب اسکی ابی بازی کردن
trick ski U اسکی کوتاه برای انجام حرکات نمایشی اسکی روی اب
telemark U پیچ اسکی بجلو وجلو بردن ان از اسکی دیگر
dogger U اسکی باز ماهر در هات داگ اسکی
skis U اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
skied U اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
ski U اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
glm U روش اموزش اسکی به بزرگسالان با اسکی کوتاه
diagonal U اسکی تورینگ و اسکی صحرانوردی
decelerate U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerated U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerates U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerating U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
outsides U اسکی بیرونی در منحنی پیچ لبه خارجی از منحنی پیچ اسکی
outside U اسکی بیرونی در منحنی پیچ لبه خارجی از منحنی پیچ اسکی
cabin pressure U فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin U اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve U شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
slaloms U مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slalom U مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
pitot static system U سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure U فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
cabin pressurization safety valve U شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio U نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic U دارای فشار یکسان خط هم فشار
subtract U کاستن
lightens U کاستن
decreases U کاستن
lower U کاستن از
to fine down U کاستن
lowering U کاستن از
lowers U کاستن از
to cut down U کاستن از
rebate U کاستن
rebates U کاستن
discount U کاستن
discounted U کاستن
discounting U کاستن
discounts U کاستن
subtracted U کاستن
subtracting U کاستن
to tone down U کاستن
lessen U کاستن
lessened U کاستن
lessening U کاستن
lessens U کاستن
abate U کاستن
abated U کاستن
detracting U کاستن
abating U کاستن
pare U کاستن
pared U کاستن
pares U کاستن
subtracts U کاستن
abates U کاستن
lightening U کاستن
decreased U کاستن
detracts U کاستن
detracted U کاستن
draw off U کاستن
reduce U کاستن
subrtraction U کاستن
reduces U کاستن
reducing U کاستن
detract U کاستن
extenuatextent U کاستن
decrease U کاستن
disquantity U کاستن
lowered U کاستن از
lighten U کاستن
pull down U کاستن
lightened U کاستن
cheapening U ازقیمت کاستن
cheapens U ازقیمت کاستن
abirritate U ازحساسیت کاستن
decompress U ازفشارهوا کاستن
softened U خوابانیدن کاستن
decrement U کاستن پلهای
cheapened U ازقیمت کاستن
soften U خوابانیدن کاستن
disvalue U ازارزش کاستن
softens U خوابانیدن کاستن
to currail expensee U از هزینه کاستن
cheapen U ازقیمت کاستن
diminishable U قابل کاستن
live load reduction U کاستن از بار زنده
extenuate U تخفیف دادن کاستن از
allaying U از شدت چیزی کاستن
allayed U از شدت چیزی کاستن
allays U از شدت چیزی کاستن
allay U از شدت چیزی کاستن
back off U کاستن سرعت در سر پیچ
pull up U کاستن سرعت اسب
qualifies U ازبدی چیزی کاستن
shortened U مختصر کردن کاستن
declining U تنزل کردن کاستن
declines U تنزل کردن کاستن
declined U تنزل کردن کاستن
decline U تنزل کردن کاستن
shorten U مختصر کردن کاستن
damping U کاستن ازنوسانات دستگاه
shortens U مختصر کردن کاستن
disaffect U از علاقه و محبت کاستن
qualify U ازبدی چیزی کاستن
devaluing U از ارزش وشخصیت کسی کاستن
devalued U از ارزش وشخصیت کسی کاستن
devaluate U از ارزش وشخصیت کسی کاستن
devalue U از ارزش وشخصیت کسی کاستن
devalues U از ارزش وشخصیت کسی کاستن
defuses U خنثی کردن از وخامت کاستن
slowdown U کاستن سرعت یا میزان چیزی
slowdowns U کاستن سرعت یا میزان چیزی
defusing U خنثی کردن از وخامت کاستن
defused U خنثی کردن از وخامت کاستن
defuse U خنثی کردن از وخامت کاستن
decrement U میزان کاهش کاستن پلهای
dispraise U از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
compensator U وسیلهای برای کاستن لگداسلحه
to take something off and pric U اندکی از بهای چیزی کاستن
low head plant U نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
derogate U کاستن عمل موهن انجام دادن
shut off U کاستن سرعت پیش از رسیدن به پیچ
skied U اسکی
ascii U اسکی
skis U اسکی
ski U اسکی
stalling U برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
i am afriad U برای کاستن ازاثرخبری که به کسی می دهند به کار می برند
stall U برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
hydro ski U اسکی روی اب
tipping U نوعی اسکی
ski tow U تله اسکی
tip U نوعی اسکی
ski suit U لباس اسکی
cross county U اسکی صحرانوردی
ski pole U چوبدست اسکی
hydro ski U اسکی ابی
turtleneck U یقه اسکی
langlauf U اسکی صحرانوردی
skiier U اسکی باز
bindings U فیکساتور اسکی
ski jump U پرش با اسکی
ascii file U فایل اسکی
binding U فیکساتور اسکی
skied U چوب اسکی
ski U چوب اسکی
ski lifts U تله اسکی
skis U چوب اسکی
ski lift U تله اسکی
skiing U ورزش اسکی
skiing U اسکی بازی
airplane turn U اسکی کوهی
aquaplaning U اسکی روی اب
touring ski U اسکی تورینگ
ski jumps U پرش با اسکی
ascii code U رمز اسکی
turtlenecks U یقه اسکی
waxed U واکس اسکی
water ski U اسکی ابی
ice-skates U اسکی روی یخ
skier U اسکی باز
ski boot U کفس اسکی
water-ski U اسکی ابی
wax U واکس اسکی
ice skate U اسکی روی یخ
ice-skate U اسکی روی یخ
water-skis U اسکی ابی
waxes U واکس اسکی
water-skied U اسکی ابی
skiers U اسکی باز
piste U پیست اسکی
downhill U اسکی سرعت
ski boot U چکمه اسکی
uphill U اسکی سرعت
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
in off U به کیسه انداختن گوی بیلیاردکه باعث کاستن امتیاز میشود
carburator restricter plate U صفحه فلزی روی کاربوراتوربرای کاستن هوای ورودی دراتومبیل
energy absorber U مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
klister U واکس مخصوص کف اسکی
binder U نوعی واکس اسکی
water-ski U چوب اسکی روی اب
miniski U نوعی اسکی کوتاه
water-skied U چوب اسکی روی اب
axing U اسکی برروی موج
axed U اسکی برروی موج
axe U اسکی برروی موج
aquaplane U تخته اسکی روی اب
surfboarder U اسکی باز روی اب
langlauf U مسابقه اسکی میدانی
water-skis U چوب اسکی روی اب
jet turn U چرخش موازی اسکی ها
single pole U چوبدستی تکی اسکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com