English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 98 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
preoccupation U کار مقدم
preoccupations U کار مقدم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
leading U مقدم
advanced U جلویی مقدم
first U یکم مقدم
prior U مقدم
advance U مقدم
advances U مقدم
advancing U مقدم
precedent U مقدم بر مسبوق به
precedent U ماقبل مقدم
precedent U مقدم
precedents U مقدم بر مسبوق به
precedents U ماقبل مقدم
precedents U مقدم
primer U ماده منفجره مقدم
primers U ماده منفجره مقدم
hook U روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
hooks U روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
rationalism U سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
antecedent U مقدم مقدمه
antecedents U مقدم مقدمه
previous U مقدم
preferential U مقدم ترجیحی
gilt edged U مقدم ممتاز
gilt-edged U مقدم ممتاز
acorn گروه آمادی مقدم
acorns U گروه امادی مقدم
entrepreneur U مقدم کمپانی
entrepreneurs U مقدم کمپانی
beforehand U مقدم بر
forego U مقدم بودن بر
foregoes U مقدم بودن بر
forgoes U مقدم بودن بر
forgoing U مقدم بودن بر
forgone U مقدم بودن بر
forwent U مقدم بودن بر
master U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
masters U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
preferred U مقدم
premier U مقدم
premiers U مقدم
transpose U مقدم وموخرکردن
transposes U مقدم وموخرکردن
transposing U مقدم وموخرکردن
premise U فرض قبلی فرضیه مقدم
premised U فرض قبلی فرضیه مقدم
premisses U فرض قبلی فرضیه مقدم
precede U مقدم بودن
precedes U مقدم بودن
premiere U مقدم
premiered U مقدم
premieres U مقدم
premiering U مقدم
advance base U پایگاه مقدم صحنه عملیات
advance observer U دیدبان مقدم
advance section U قسمت مقدم در منطقه مواصلات
advanced fleet anchorage U لنگرگاه مقدم ناوگان
advanced landing field U پایگاه فرود مقدم
advanced landing field U پایگاه هوایی مقدم
aforehand U مقدم
aircontroller U نافر مقدم هوایی
antecessor U مقدم
antedated cheque U چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
apriori U مقدم بر تجربه
brown major U براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
forward air controller U نافر مقدم هوایی
forward command post U پاسگاه مقدم
forward observer U دیدبان مقدم
front lines U خط مقدم جبهه
front lines U خطوط مقدم
gilt edge U مقدم درجه اول
headmost U مقدم
it takes of the others U بردیگران مقدم است
leading edge U لبه مقدم
leading zero U صفر مقدم
leading zeros U صفرهای مقدم
permute U مقدم و موخر کردن
pre preference U مقدم بر سهام مقدم
preeminent U مقدم
preferent U مقدم
preferent claims U دعاوی مقدم
preferred shares U سهام مقدم
prior to U مقدم بر
proleptic U مقدم
this duty precedes all others U این وفیفه مقدم بر همه وفایف دیگر است
to give priority to U پیشی دادن به مقدم دانستن بر
vaward U مقدم پیشقراول
zero compression U روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند
His path was strewn with flowers . U مقدم اورا گلباران کردند
modus ponens U وضع مقدم [ریاضی]
assumed <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
preconditioned <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
premised <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
presumed <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
presupposed <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
frontline U خط مقدم
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com