English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
job U کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
jobs U کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to sell by retail U خرده فروختن
tie in sales U فروش یک کلا به شرط خریدن یک کالای دیگر
looted U استفاده نامشروع
loots U استفاده نامشروع
loot U استفاده نامشروع
sell off U ارزان فروختن فروش یکجا وارزان
retail dealer U خرده فروش
hucksterer U خرده فروش
retailer U خرده فروش
retailers U خرده فروش
reseller U خرده فروش
shoppers U کاسب خرده فروش
shopper U کاسب خرده فروش
badgered U دوره گرد خرده فروش
badgers U دوره گرد خرده فروش
badger U دوره گرد خرده فروش
badgering U دوره گرد خرده فروش
exploits U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
demagogisme U استفاده نامشروع از احساسات حاد و تعصبات عوام و مردم کوچه و بازار به منظور وصول به اهداف سیاسی
outsell U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsold U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
sell-out U یکجا فروختن خیانت کردن
sell out U یکجا فروختن خیانت کردن
sell-outs U یکجا فروختن خیانت کردن
to bring to the hammer U هراج کردن بهراج فروختن
operated U به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operate U به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operates U به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
round U بی خرده کردن
roundest U بی خرده کردن
cavil U خرده گیری کردن
scrapping U خرده اوراق کردن
scrap U خرده اوراق کردن
scrapped U خرده اوراق کردن
scraps U خرده اوراق کردن
retail U خرده فروشی کردن
cavils U خرده گیری کردن
caviled U خرده گیری کردن
caviling U خرده گیری کردن
cavilled U خرده گیری کردن
readied U مناسب برای استفاده از یا فروش .
ready U مناسب برای استفاده از یا فروش .
readies U مناسب برای استفاده از یا فروش .
readying U مناسب برای استفاده از یا فروش .
hypercriticize U زیاده خرده گیری کردن
conductitious U مزدی
statute of fraud U قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
fussing U ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fusses U ایراد گرفتن خرده گیری کردن
carp U از روی خرده گیری صحبت کردن
fussed U ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fuss U ایراد گرفتن خرده گیری کردن
wage good U کالای مزدی
noil U خرده پشمی که هنگام شانه کردن میریزد
spoliation U تحریف یا اخفا یا معدوم کردن یا سوء استفاده کردن از سند
junk U پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
fanned U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
imposes U تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
seized U اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seizes U اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
impose U تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
seize U اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
defect skipping U روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
operate U از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operated U از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operates U از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
solenoid sweep U پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید
sale short U پیش فروش کردن
sell short U پیش فروش کردن
to sell short U پیش فروش کردن
presell U پیش فروش کردن
handle U خرید و فروش کردن
handles U خرید و فروش کردن
ill treat U سوء استفاده کردن ضایع کردن
oversells U بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
overselling U بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
oversold U بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
oversell U بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
stock U عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
stocked U عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
abusing U سو استفاده کردن از ضایع کردن
uses U استفاده کردن استعمال کردن
abuses U سو استفاده کردن از ضایع کردن
abused U سو استفاده کردن از ضایع کردن
use U استفاده کردن استعمال کردن
abuse U سو استفاده کردن از ضایع کردن
reed U شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
woollen draper U پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
usage U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usages U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
pos U سیستمی که از ترمینال کامپیوتری در سایت نقط ه فروش برای ارسال الکترونیکی یا کترول مشابه به قیمت گذاری محصول و... استفاده میکند
dribbling U خرده خرده پیش بردن
dribble U خرده خرده پیش بردن
dribbled U خرده خرده پیش بردن
dribbles U خرده خرده پیش بردن
to a. one self of U استفاده کردن از
utilises U استفاده کردن از
to make much of U استفاده کردن از
utilizes U استفاده کردن از
put upon U استفاده کردن از
put-upon U استفاده کردن از
to make use of U استفاده کردن از
utilised U استفاده کردن از
employ U استفاده کردن
utilize U استفاده کردن از
employed U استفاده کردن
to take a of U استفاده کردن از
to trade on U سو استفاده کردن از
utilizing U استفاده کردن از
employing U استفاده کردن
utilising U استفاده کردن از
to play upon U سو استفاده کردن از
employs U استفاده کردن
point of sale U سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
make much of U استفاده زیاد کردن از
strain U سوء استفاده کردن از
do up U اماده استفاده کردن
solarize U استفاده کردن از نورافتاب
to work out U منتهای استفاده را کردن از
take advantage U سوء استفاده کردن از
trade on U سوء استفاده کردن از
play on U سوء استفاده کردن از
use U مصرف استفاده کردن
misuses U سوء استفاده کردن از
misusing U سوء استفاده کردن از
with open arms <idiom> U با گرمی استفاده کردن
strains U سوء استفاده کردن از
to seize the opportunity U ازموقع استفاده کردن
uses U مصرف استفاده کردن
To take advantage of an opportunity. U از فرصت استفاده کردن
exercise one's veto U از حق وتو استفاده کردن
impose upon U سوء استفاده کردن از
misused U سوء استفاده کردن از
to tread on somebody's foot <idiom> U از کسی سو استفاده کردن
reuse U دوباره استفاده کردن
use up <idiom> U استفاده کامل کردن
to profit by the accasion U از موقع استفاده کردن
misuse U سوء استفاده کردن از
carring over U تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
to lay hold on U استفاده ازضعف کسی کردن
to play U با وسائل پست سو استفاده کردن
To pick other peoples brains. U از افکار دیگران استفاده کردن
done with <idiom> U تمام کردن استفاده از چیزی
talk down to someone <idiom> U از کلمات ساده استفاده کردن
to play it U با وسائل پست سو استفاده کردن از
to use these rules U از این قاعده ها استفاده کردن
clears U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
to play one's card well U از فرصت خود استفاده کامل کردن
misfeasance U سوء استفاده کردن ازاقتدار قانونی
lincense or cence U مرخص کردن اجازه استفاده از چیزی
clear U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
clearer U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
simplest U که استفاده و کار کردن با آن ساده است
simpler U که استفاده و کار کردن با آن ساده است
simple U که استفاده و کار کردن با آن ساده است
clearest U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
trailing U یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
trailed U یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
trails U یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
redundancies U در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
eat one's cake and have it too <idiom> U هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن
trail U یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
pirated U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
exploitation U بهره کشی کردن سوء استفاده استثمار
redundancy U در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
to pull strings U از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
pirate U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirates U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirating U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
cable weft U پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
on licence U پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
pearlies U جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
steals U از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
utilizing U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizes U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
to make the most of U به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
throw one's weight around <idiom> U ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
utilising U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
steal U از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
utilised U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
wine seller U میفروش باده فروش شراب فروش خمار
skimming U محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
audit U یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
roller U دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
rollers U دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
auditing U یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
internal sort U مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
usufruct U از عین ونمائات مالی استفاده کردن حق عمری و رقبی داشتن
audits U یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
audited U یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
unlawful U نامشروع
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com