English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 96 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hot potato U کار دشوار و ناخوشایند
hot potatoes U کار دشوار و ناخوشایند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
perverse U ناخوشایند
unbecoming U ناخوشایند
uncomfortably U ناخوشایند
ill sorted U ناخوشایند
uncomfortable U ناخوشایند
unsightly U ناخوشایند
unlovely U ناخوشایند
uncomplimentary U بی تعارف ناخوشایند
a bitter pill to swallow <idiom> U یک واقعیت ناخوشایند که باید پذیرفته شود
to languish U پژولیدن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
hard porn U هرزهنگاریPornographyکهاعمالجنسیراواضح سریع و بصورت ناخوشایند نمایشمیدهد
strait U دشوار
harder U دشوار
inexplicit U دشوار
hardest U دشوار
toughest U دشوار
tougher U دشوار
tough U دشوار
hard U دشوار
intolerable U دشوار
metaphisical U دشوار
nerve wrack U دشوار
operose U دشوار
mind-boggling U دشوار
mind-blowing U دشوار
straits U دشوار
trickly U دشوار
rough U دشوار
spinose U دشوار
rock bound U دشوار
operous U دشوار
roughest U دشوار
difficult U دشوار
inexplicable U دشوار
deep <adj.> U دشوار
nerve-racking U دشوار
nerve racking U دشوار
arduous U دشوار
spiny U دشوار
to pass the buck <idiom> U مسئولیت ناخوشایند [تقصیر یا زحمت] را به دیگری دادن
to pass the buck to somebody U مسئولیت ناخوشایند [تقصیر یا زحمت] را به کسی دادن
to bite the bullet <idiom> U پذیرفتن انجام کاری و یا چیزی سخت یا ناخوشایند
to languish U هرز رفتن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
to languish U فاسد شدن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
to languish U ضایع شدن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
to have to bite the bullet <idiom> U باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت
escapades U فراراززندگی دشوار
crux U مسئله دشوار
posers U پرسش دشوار
clutching U وضع دشوار
clutches U وضع دشوار
clutched U وضع دشوار
clutch U وضع دشوار
dilemma U وضع دشوار
dilemmas U وضع دشوار
formidable U دشوار نیرومند
slippery U دشوار لغزان
escapade U فراراززندگی دشوار
herculean U بسیار دشوار
hard game U بازی دشوار
poser U پرسش دشوار
tour de force U کار دشوار
laborious U دشوار پرزحمت
sticky U دشوار سخت
sores U سخت دشوار
sore U سخت دشوار
insuperability U دشوار گیری
knotted U سفت دشوار
poseur U پرسش دشوار
poseurs U پرسش دشوار
uphill U جاده سربالا دشوار
impasse U وضع بغرنج و دشوار
onerous U دشوار طاقت فرسا
to be in a pickle <idiom> U در وضعیتی دشوار بودن
pickle U خیارترشی وضعیت دشوار
succussatory U دارای حرکت دشوار
jaw breaking U دشوار برای تلفظ
glossary U فرهنگ لغات دشوار
glossaries U فرهنگ لغات دشوار
pickles U خیارترشی وضعیت دشوار
insupportable U دشوار غیر قابل مقاومت
However difficult the circumstances [are] , ... U هر قدر هم که شرایط دشوار هستند، ...
hydra U چیزی که برانداختن ان دشوار است
tongue-twisters U کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
tongue-twister U کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
tongue twister U کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
to bite the bullet <idiom> U باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
to sugar-coat the pill [American E] <idiom> U چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
to sweeten the pill <idiom> U چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
to sugar the pill <idiom> U چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
money player U ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
overparted U دارای سهم زیاد یا دشوار سنگین بار
glossarist U کسی که در پایان کتابی فهرست یا فرهنگی برای لغات دشوار ان تهیه میکند مفسر
cream-colored wool U پشم شکری [این نوع پشم مخلوطی از پشم سفید درجه یک با پشم های رنگی نیز بوده و جداسازی آن یا غیرممکن و یا دشوار می باشد. این اصطلاح به پشم زرد رنگ نیز اطلاق می شود.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com