Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
low priority work
U
کاری که مهم نباشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
background processing
U
کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
square peg in a round hole
<idiom>
U
شخصی که مناسب کاری نباشد
Other Matches
unrepresentative
U
کسیکهداراینظراتعمومیوعام نباشد
to be on the safe side
U
باقی نباشد
at least
U
هیچ نباشد
not too expensive
U
خیلی گران نباشد.
impasse
U
حالتی که از ان رهایی نباشد
inadmissibly
U
چنانکه روایاجایز نباشد
For all we know he may be living .
U
از کجامعلوم که زند ؟ نباشد
indefensibly
U
چنانکه دفاع بردار نباشد
inexpressively
U
چنانکه زبان دار نباشد
unless otherwise agreed
U
اگر توافق دیگری نباشد
simple
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
extraneously
U
چنانکه وابسته بموضوع نباشد
simplest
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
to not give a toss about something
[British E]
U
برایشان اصلا مهم نباشد.
The shell does not always contain a pearl.
<proverb>
U
همیشه در صدف گوهر نباشد .
to not give a hoot in hell for something
U
برایشان اصلا مهم نباشد.
to not give a stuff about something
[British E]
U
برایشان اصلا مهم نباشد.
torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes
U
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
blow torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
other things being equal
U
اگر برای چیزهای دیگر نباشد
right out
<idiom>
U
به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
null
U
لیستی که حاوی هیچ چیز نباشد
sinecure
U
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecures
U
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
illegal
U
دستور برنامهای که در قواعد زیان نباشد
rigid
U
یک چیز محکم که قبل خم شدن نباشد
Just sign here and leave at that .
U
اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
i speak under correction
U
انچه می گویم ممکن است درست نباشد
factories
U
قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
relevantly
U
بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
no man's land
U
سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
factory
U
قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
poll degree
U
درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
capital expenditure
U
هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
If anything ,it is more expensive.
U
اگر گرانتر نباشد مسلما" ارزانتر نیست
pence for any thing
U
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing
U
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
She is forty if a day .
U
چهل سال راشیرین دارد ( اگر بیشتر نباشد )
figuring
U
آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
machine address
U
مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
to not give a smeg about something
[British E]
U
برای چیزی اصلا مهم نباشد.
[اصطلاح رکیک]
to not give a shit about something
U
برای چیزی اصلا مهم نباشد.
[اصطلاح رکیک]
gentelmen's agreement
U
کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
figures
U
آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
an insolvent estate
U
دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
figure
آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
to not give a damn about something
[somebody]
U
برای چیزی
[کسی]
اصلا مهم نباشد.
[اصطلاح روزمره]
What You See Is All You Get
U
برنامهای که خروجی صفحه نمایش آن به صورت دیگر قابل چاپ نباشد.
glid
U
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
unpriced
U
درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
lap
U
ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
purchases
U
هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
purchase
U
هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
purchased
U
هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
unformatted
U
1-فایل متن که حاوی هیچ دستور فرمت , حاشیه یا نحوه نوشتن نباشد.2-
lapped
U
ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
ideologies
U
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology
U
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
stacks
U
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stacked
U
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stack
U
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
common nuisance
U
منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
concertina fold
U
قسمت دیگر به جهت مخالف تاکاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار بگیرد و به دخالت کاربر نیازی نباشد
nerd
U
شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
nerds
U
شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
an impossible hat
U
کلاهی که به هیچ روی نتوان بر سرگذاشت یا هیچ زیبنده نباشد
bombed
U
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bomb
U
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed out
U
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombs
U
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
biaxial deformation
U
خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد
presentment
U
اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
machined
U
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machines
U
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine
U
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
Woman is a plague; yet may no house be without suc.
<proverb>
U
زن بلا ست (و) هیچ خانه اى بى بلا نباشد.
drilling pattern
U
نمونه مته کاری الگوی مته کاری
res ipsa loquitur
U
این عبارت در دعاوی مربوط به جرم ناشی از بی احتیاطی و درحالاتی بکار می رود که برای اثبات بی احتیاطی هیچ دلیلی لازم نباشد
clean
U
فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
cleans
U
فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
cleaned
U
فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
cleanest
U
فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
quasi contract
U
عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
reputed owner
U
در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
mosaics
U
موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery
U
سرب کاری کارخانه سرب کاری
perpetuting testtimony
U
تاسیسی که به وسیله ان شهادتی که ممکن است بعدا" به ان استناد لازم شود و در عین حال ممکن است بعدا" ممکن الحصول نباشد حفظ میشود
slobbery
U
تف کاری
impotence
U
کاری
inaction
U
بی کاری
curry
U
کاری
curries
U
کاری
malfunctions
U
کژ کاری
malfunctioned
U
کژ کاری
malfunction
U
کژ کاری
curry powders
U
کاری
electroplating
U
اب کاری
flower piece
U
گل کاری
feckful
U
کاری
currie
U
کاری
hypofunction
U
کم کاری
curry powder
U
کاری
parget
U
گچ کاری
active
U
کاری
under employment
U
کم کاری
impotency
U
کاری
effective
U
کاری
intent on doing anything
U
کاری
plasterwork
U
گچ کاری
plastering
U
گچ کاری
reshaping
U
روانه کاری
rice field
U
برنج کاری
amalgamates
U
ملغمه کاری
trephine
U
مته کاری
roughening by picking
U
تیشه کاری
amalgamating
U
ملغمه کاری
turnery
U
تراش کاری
scabbing
U
تیشه کاری
trephination
U
مته کاری
amalgamated
U
ملغمه کاری
amalgamate
U
ملغمه کاری
welding
U
جوش کاری
lubrication
U
روغن کاری
drilling
U
مته کاری
fretwork
U
منبت کاری
to be up to the task
[to be equal to something]
<idiom>
U
از پس کاری برآمدن
scrimshaw
U
هنرمنبت کاری
forging
U
چکش کاری
smelting
U
ذوب کاری
forming
U
فرم کاری
treacherousness
U
خیانت کاری
toryism
U
محافظه کاری
repetition of an act
U
تکرار کاری
wood carving
U
منبت کاری
pomiculture
U
میوه کاری
mining
U
معدن کاری
decoration
U
زینت کاری
decorations
U
زینت کاری
work area
U
ناحیه کاری
work year
U
سال کاری
plaster background
U
دورنمای گچ کاری
probationership
U
ازمایش کاری
squalor
U
کثافت کاری
acting
U
فعال کاری
relievo
U
برجسته کاری
turnery
U
منبت کاری
brickwork
U
سفت کاری
ultraism
U
افراط کاری
purview of an occupation
U
حدود کاری
glazing
U
شیشه کاری
elegance
U
ریزه کاری
extravagantly
U
با افراط کاری
plumbing
U
سرب کاری
misconduct
U
خلاف کاری
the manner of doing any thing
U
طرزانجام کاری
tessellation
U
موزاییک کاری
surgical operation
U
دست کاری
studious to do a thing
U
بکردن کاری
studious of doing a thing
U
بکردن کاری
stonemasonry
U
سنگ کاری
steelwork
U
فولاد کاری
stannary
U
قلع کاری
extruding
U
چکش کاری
hammering
U
چکش کاری
extrudes
U
چکش کاری
extruded
U
چکش کاری
the needful
U
اصل کاری
to reproach an act
U
کاری را بد دانستن
metallurgy
U
فلز کاری
pique
U
منبت کاری
burnishing
U
صیقل کاری
tinwork
U
قلع کاری
burnishing
U
پرداخت کاری
metalwork
U
فلز کاری
extrude
U
چکش کاری
plating
U
روکش کاری
in return
U
در تلافی
[کاری]
by way of reciprocation
U
در تلافی
[کاری]
by way of reciprocation
U
درعوض
[کاری]
sinfulness
U
خطا کاری
tongue lash
U
فحش کاری
punching
U
منگنه کاری
workstation
U
ایستگاه کاری
workstations
U
ایستگاه کاری
compounding
U
امیزه کاری
farming
U
اجاره کاری
in return
U
درعوض
[کاری]
stalactite work
U
مقرنس کاری
frustrate
U
بدل کاری
frustrates
U
بدل کاری
frustrating
U
بدل کاری
afforestation
U
جنگل کاری
workbench
U
محیط کاری
workbenches
U
محیط کاری
in return
U
به جای
[کاری]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com