English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Leave me alone . U کاری بکارم نداشته باش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
leave me alone U کاری بمن نداشته باشید
inopinate U انتظار نداشته
dont care a rap U هیچ پروا نداشته باشید
dont care a rap U ذرهای باک نداشته باشید
loose sentence U جملهای که مفهوم صحیحی نداشته باشد
postposition U لفظ الحاقی که تکیه نداشته باشد
an unprincipled conduct U رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
ground sea U خیزاب دریاکه علت نمایانی نداشته باشد
operation U دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
unwatchable [film, TV] <adj.> U ارزش دیدن نداشته باشد [فیلم یا تلویزیون]
produce race U مسابقه بین اسبهایی که هنوزکره نداشته اند
dead knot U گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
an odd chair U صندلی که پنج تای دیگر جور خود نداشته باشد
introductory word U کلمهای که در اغازجملهای بکاربرده شودو معنی ویژهای نداشته باشد
fjeld U فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
He has never taken a step for any one . He has never raised a finger to U تا کنون برای کسی قدم یبر نداشته است ( مسا عدتی نکرده )
advisory lock U قفلی که فرآیند روی یک قسمت از فایل می گذارد تا سایر فرآیندها به آن داده دستیابی نداشته باشند
blow torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes U راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torching U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
stringing U خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing U میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
board weave U تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
kilim [glim] U گلیم [زیر اندازی ساده از پشم گوسفند یا بز که پرز نداشته و پود نما است و رنگ آمیزی و نقشه آن با استفاده از پودهای رنگی تعیین می شود.]
bilinear filtering U مرکب با توجه به چهار پیکسل تنظیم شده اطراف هر پیکسل برای بررسی اینکه تغییری در رنگ آنها و جود نداشته باشد
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
glid U تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
economic nationalism U ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
drilling pattern U نمونه مته کاری الگوی مته کاری
ostensible U شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
second best theory U نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
mosaics U موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery U سرب کاری کارخانه سرب کاری
electroplating U اب کاری
curry U کاری
curry powder U کاری
active U کاری
intent on doing anything U کاری
malfunction U کژ کاری
parget U گچ کاری
under employment U کم کاری
impotency U کاری
slobbery U تف کاری
currie U کاری
hypofunction U کم کاری
curries U کاری
plastering U گچ کاری
malfunctioned U کژ کاری
malfunctions U کژ کاری
feckful U کاری
effective U کاری
impotence U کاری
flower piece U گل کاری
plasterwork U گچ کاری
inaction U بی کاری
curry powders U کاری
probationership U ازمایش کاری
workbenches U محیط کاری
roughening by picking U تیشه کاری
patchery U وصله کاری
knurled tool U ابزار اج کاری
rice field U برنج کاری
reservedness U احتیاط کاری
repetition of an act U تکرار کاری
perfidiousness U خیانت کاری
plaster background U دورنمای گچ کاری
purview of an occupation U حدود کاری
reshaping U روانه کاری
pomiculture U میوه کاری
relievo U برجسته کاری
parquetry U موزاییک کاری
work area U ناحیه کاری
to reproach an act U کاری را بد دانستن
tinwork U قلع کاری
the needful U اصل کاری
the manner of doing any thing U طرزانجام کاری
tessellation U موزاییک کاری
surgical operation U دست کاری
studious to do a thing U بکردن کاری
studious of doing a thing U بکردن کاری
stonemasonry U سنگ کاری
steelwork U فولاد کاری
insulation U عایق کاری
tongue lash U فحش کاری
wood carving U منبت کاری
specialization U ویژه کاری
ultraism U افراط کاری
turnery U منبت کاری
turnery U تراش کاری
trephine U مته کاری
trephination U مته کاری
work year U سال کاری
treacherousness U خیانت کاری
toryism U محافظه کاری
stannary U قلع کاری
stalactite work U مقرنس کاری
extruding U چکش کاری
hammering U چکش کاری
plating U روکش کاری
scrimshaw U هنرمنبت کاری
scabbing U تیشه کاری
frustrate U بدل کاری
frustrates U بدل کاری
frustrating U بدل کاری
afforestation U جنگل کاری
extrudes U چکش کاری
extruded U چکش کاری
extrude U چکش کاری
energetic U جدی کاری
sinfulness U خطا کاری
illumination U تذهیب کاری
illuminations U تذهیب کاری
latticework U شبکه کاری
metallurgy U فلز کاری
pique U منبت کاری
burnishing U صیقل کاری
burnishing U پرداخت کاری
metalwork U فلز کاری
workbench U محیط کاری
punching U منگنه کاری
hours of business U ساعتهای کاری
flagitiousness U تبه کاری
finishing touches U دست کاری
argentation U نقره کاری
figuration U شیرین کاری
fiendishness U تبه کاری
fal lal U ریزه کاری
blindage U صیقل کاری
fairing U صیقل کاری
boo boo U اشتباه کاری
factorage U حق العمل کاری
brick work U سفت کاری
folding machine U دستگاه خم کاری
anaplasty U پیوند کاری
hole punching U منگنه کاری
habitual way of doing anything U کردن کاری
graving U کنده کاری
glyptics U کنده کاری
galvanization U رویینه کاری
misconduct U خلاف کاری
acrography U گچ کاری برجسته
active cell U خانه کاری
an active man U مرد کاری
an active remedy U درمان کاری
folding press U پرس خم کاری
brick work U اجر کاری
brickworks U سفت کاری
conservativeness U محافظه کاری
contouring operation U فرم کاری
contrasuggestibility U وارون کاری
cotton plantation U پنبه کاری
counterattack U بدل کاری
discreetnss U احتیاط کاری
crypianalysis U پنهان کاری
discreetness U احتیاط کاری
disguised underemployment U کم کاری پنهان
cutting off U برش کاری
d. touch U نازک کاری
compulsiveness U مکرر کاری
chromium plating U اب کرم کاری
dry farm U دیم کاری
bumping tool U ابزار خم کاری
business hours U ساعت کاری
drilling work U مته کاری
calk U بتونه کاری
canniness U ملاحظه کاری
cartwhip U شلاق کاری
caulking U بتونه کاری
cautiousness U احتیاط کاری
cementation U سمنت کاری
cementation U سیمان کاری
delicacy of touch U ریزه کاری
decorations U زینت کاری
workstation U ایستگاه کاری
fretwork U منبت کاری
forging U چکش کاری
smelting U ذوب کاری
meshwork U شبکه کاری
forming U فرم کاری
measure of prevention U احتیاط کاری
masonery U سنگ کاری
amalgamate U ملغمه کاری
amalgamated U ملغمه کاری
amalgamates U ملغمه کاری
amalgamating U ملغمه کاری
misprision U خلاف کاری
drilling U مته کاری
workstations U ایستگاه کاری
compounding U امیزه کاری
farming U اجاره کاری
joinery U نازک کاری
welding U جوش کاری
lubrication U روغن کاری
neglectfulness U غفلت کاری
negativism U منفی کاری
mosaic work U موزائیک کاری
molding operation U قالب کاری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com