English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to act independently of others U کاری به کار دیگران نداشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
swim against the tide/current <idiom> U کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
go (someone) one better <idiom> U کاری را بهتراز دیگران انجام دادن
bohemians U که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
bohemian U که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
misprision U گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
how about <idiom> برای ارائه پشنهاد یا جویا شدن نظر دیگران در مورد چیزی یا کاری استفاده می شود
encroachments U تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachment U تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
lacks U نداشتن
lack U نداشتن
lackvt U نداشتن
wanted U نداشتن
want U نداشتن
lacked U نداشتن
dislike U دوست نداشتن
disliked U دوست نداشتن
sit out U شرکت نداشتن در
stone-broke <idiom> U آه دربساط نداشتن
to sit out U شرکت نداشتن در
powerlessly U با نداشتن نیرو
To know no bounds. U حد وحصر نداشتن
to be at a loss for an answer U پاسخی نداشتن
misses U نداشتن فاقدبودن
missed U نداشتن فاقدبودن
to be in the wrong U حق نداشتن زورگفتن
errorless U نداشتن خطا
disinterest U علاقه نداشتن
disliking U دوست نداشتن
miss U نداشتن فاقدبودن
dislikes U دوست نداشتن
freedom from evil record U نداشتن پیشینه بد
clean record U نداشتن پیشینه بد
wanted U نیازمند بودن به نداشتن
want U نیازمند بودن به نداشتن
to make no doubt U مطمئن بودن شک نداشتن
to get the key of the street U جای شب ماندن نداشتن
to foel U حال درستی نداشتن
thriftessness U نداشتن عقل معاش
not a leg to stand on <idiom> U مدرک کافی نداشتن
to paddle one's own canoe U کار بکسی نداشتن
distrust U سوء فن اعتماد نداشتن
inertness U نداشتن زورجنبش یا ایستادگی
inapprehension U نداشتن بیم یا نگرانی
not have a penny to one's name <idiom> U آهی در بساط نداشتن
out of step <idiom> U هم آهنگ وتوازن نداشتن
disconnection U قطع نداشتن رابطه
to not feel hungry [to not like having anything] U اصلا اشتها نداشتن
make no bones about something <idiom> U هیچ رازی نداشتن
out of favor with someone <idiom> U حسن نیت نداشتن
inefficiently U با نداشتن قابلیت بیفایده
not have two pennies to rub together <idiom> U دیناری در بساط نداشتن
distrusting U سوء فن اعتماد نداشتن
intestacy U نداشتن وصیت نامه
distrusts U سوء فن اعتماد نداشتن
diffidently U با نداشتن اعتماد بخود
To be between the devil and the deep blue sea. U راه پس وپیش نداشتن
distrusted U سوء فن اعتماد نداشتن
lose U نداشتن چیزی دیگر پس از این
to dislike somebody [something] U دوست نداشتن کسی [چیزی]
strapped for cash <idiom> U هیچ پولی دربساط نداشتن
to play a poor game U ناشی بودن مهارت نداشتن
Nothing to declare U همراه نداشتن کالاهای گمرکی
in the dark <idiom> U هیچ اطلاعی از چیزی نداشتن
out of tune <idiom> U باهم خوب وسازش نداشتن
(can't) stand <idiom> U تحمل نکردن،دوست نداشتن
not have a bean <idiom> U حتی یک شاهی هم پول نداشتن
forlackof shoes U بواسطه نداشتن یا نبودن کفش
loses U نداشتن چیزی دیگر پس از این
to know the ropes U راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torching U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to have no prospects U هیچ چشم داشتی [امیدی ] نداشتن
to knock about U سرگردان بودن زندگی منظم نداشتن
caught short <idiom> U پول کافی برای پرداخت نداشتن
You've got me there! <idiom> U من رو گیر انداختی. [نداشتن جوابی برای سوالی]
Beats me! <idiom> U من رو گیر انداختی. [نداشتن جوابی برای سوالی]
You've got me stumped. <idiom> U من رو گیر انداختی. [نداشتن جوابی برای سوالی]
to be a dead duck U امکان موفق شدن را نداشتن [چیزی یا کسی]
have half a mind <idiom> U احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
pence for any thing U میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing U خطوط خاتم کاری و منبت کاری
rest U دیگران
rests U دیگران
glid U تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
aside U جدااز دیگران
et al U مخفف و دیگران
regard for others U رعایت دیگران
regard for others U ملاحظه دیگران
What do the others say? U دیگران چه می گویند؟
asides U جدااز دیگران
regard for others U واهمه از دیگران
regrad for others U ملاحظه دیگران
take after <idiom> U مثل دیگران رفتارکردن
infringement on others rights U تخطی به حقوق دیگران
infringer U متخطی به حقوق دیگران
individualises U از دیگران جدا کردن
individualising U از دیگران جدا کردن
individualize U از دیگران جدا کردن
individualized U از دیگران جدا کردن
individualizes U از دیگران جدا کردن
draw away U دیگران را پست سرگذاشتن
under one's belt <idiom> U استفاده از تجارب دیگران
one-upmanship <idiom> U توانایی سر بودن از دیگران
an outrage upon justice U پایمال سازی حق دیگران
dummy U الت دست دیگران
dummies U الت دست دیگران
as a warning to others U برای عبرت دیگران
individualised U از دیگران جدا کردن
individualizing U از دیگران جدا کردن
to live at the expense of society U بار دیگران شدن
mind readers U کاشف افکار دیگران
prevenance U توجه باحتیاجات دیگران
mind reader U کاشف افکار دیگران
prepotent U نیرومندتر از دیگران غالب
to pull the strings U دیگران را الت قراردادن
breached U تجاوز به حقوق دیگران
spoiler U محل عیش دیگران
breaches U تجاوز به حقوق دیگران
spoilsman U محل عیش دیگران
mind reading U کشف افکار دیگران
steal one's thunder <idiom> U قاپیدن کلام دیگران
vicarious saccifice U خودش به جای دیگران
breach U تجاوز به حقوق دیگران
Pry not into the affair of others. <proverb> U در کار دیگران مداخله مکن .
to be the odd one out <idiom> U نامشابه [دیگران در گروهی] بودن
run away with <idiom> U سربودن ،بهتراز دیگران بودن
proportion U اندازه چیزی در برابر با دیگران
blazing star U هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
to mack i. about a person U در باره کسی از دیگران جویاشدن
splurge U ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
competition clause U شرط ممانعت از دخول دیگران
splurges U ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurging U ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
to trespass U بحقوق دیگران تجاوز کردن
to i. upo other's rights U بحقوق دیگران تجاوز کردن
to break the ice U دیگران شکل ابتدائی رانداشتن
scapegoat کسی که قربانی دیگران شود
scapegoat کسی را قربانی دیگران کردن
scapegoats U کسیکه قربانی دیگران شود
scapegoats U کسی راقربانی دیگران کردن
interlope U پادرمیان کار دیگران گذاردن
john aleay jones U جان که نام دیگران جوتراست
i do not know;try the others U من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
draw away U جلوتر از دیگران حرکت کردن
splurged U ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
ghost-writers U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
To put ones nose into other peoples affairs . U درکار دیگران فضولی کردن
To pick other peoples brains. U از افکار دیگران استفاده کردن
walkovers U برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
walkover U برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
bye U صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
byes U صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
To lay one self open to ridicule . U خودراآلت دست ومسخره دیگران قراردادن
cool one's heels <idiom> U به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
plagiarist U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
sadistically U کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
plagiary U سارق اثار ادبی و هنری دیگران
sadistic U کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
oddball <idiom> U کسی که رفتارش با دیگران فرق میکند
upstages U توجه دیگران را به خود جلب کردن
have a way with <idiom> U تحت نفوذ قرار دادن دیگران
peeping Tom <idiom> U کسی که به پنجره دیگران نگاه میکند
upstaged U توجه دیگران را به خود جلب کردن
to throw one's lot U با بخت یا سهم دیگران شریک شدن
to put in a piece of work U بخشی از کار دیگران را انجام دادن
plagiarizing U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizes U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarized U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarize U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
you said it/you can say that again <idiom> U نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
plagiarising U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
to interject a remark U سخنی را در میان سخن دیگران گفتن
plagiarises U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarised U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
upstaging U توجه دیگران را به خود جلب کردن
copiers U مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
poked U سکه زدن فضولی در کار دیگران
poking U سکه زدن فضولی در کار دیگران
sadist U کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
claptrap U سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
spoilsports U کسی که عیش دیگران را منغص میکند
spoilsports U کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
spoilsport U کسی که عیش دیگران را منغص میکند
pokes U سکه زدن فضولی در کار دیگران
rain on someone's parade <idiom> U برنامه های دیگران را مختل کردن
Be quiet so as not to wake the others. U ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
copier U مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
poke U سکه زدن فضولی در کار دیگران
spoilsport U کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
Schadenfreude U لذتی که شخصی از رنج کشیدن دیگران میبرد
exclucivism U بیمیلی بداخل کردن دیگران درحلقه خود
cats paw U الت دست دیگران گره پنجه گربهای
to herd with other people U با مردم دیگر پیوستن درگروه دیگران درامدن
parrotry U بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
self enforcing U دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com