Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
date labourer
U
کارگر روزمزد
day labourer
U
کارگر روزمزد
daysman
U
کارگر روزمزد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
journey man
U
شاگرد یا کارگر روزمزد
Other Matches
day labour
U
کار روزمزد
char
U
کار روزمزد و اتفاقی
charring
U
کار روزمزد و اتفاقی
chars
U
کار روزمزد و اتفاقی
chare
U
کار روزمزد و اتفاقی
gandey dancer
U
کارگر فصلی کارگر سیار
laborers
U
کارگر
labourer
U
کارگر
workmen
U
کارگر
employee
U
کارگر
joss
U
سر کارگر
craftsman assistant
U
کارگر
labour
U
کارگر
laborer
U
کارگر
labors
U
کارگر
labored
U
کارگر
workman
U
کارگر
operative
U
کارگر
labourers
U
کارگر
cooly
U
کارگر
telling
U
کارگر
shopman
U
کارگر
effective
U
کارگر
active
U
کارگر
operatives
U
کارگر
workingman
U
کارگر
workwoman
U
زن کارگر
master workman
U
سر کارگر
employe
U
کارگر
workwoman
U
کارگر زن
worker
U
کارگر
workpeople
U
کارگر
brain worker
U
کارگر مغزی
casual labour
U
کارگر اتفاقی
charge hand
U
کارگر معمولی
hodcarrier
U
کارگر ناوه کش
steelworker
U
کارگر پولادسازی
coalminer
U
کارگر معدن
common labour
U
کارگر عمومی
steelworkers
U
کارگر پولادسازی
day laborer
U
روز کارگر
journeymen
U
کارگر متخصص
farmhand
U
کارگر مزرعه
furnace man
U
کارگر کوره
exploitation of labor
U
استثمار کارگر
stable-boys
U
کارگر اصطبل
stable-boy
U
کارگر اصطبل
farm hands
U
کارگر مزرعه
working man
U
کارگر افزارمند
workfolks
U
جماعت کارگر
workfolk
U
جماعت کارگر
work force
U
تعداد کارگر
unskilled worker
U
کارگر غیرمتخصص
reacher
U
کارگر نخ تاب
unskilled worker
U
کارگر ساده
unskilled labor
U
کارگر غیرماهر
seasonal worker
U
کارگر فصلی
shovelbill
U
کارگر بیل زن
shoveler
U
کارگر بیل زن
shovelman
U
کارگر بیل زن
skilled labour
U
کارگر ماهر
skilled worker
U
کارگر ماهر
workingman
U
ازطبقه کارگر
piler
U
کارگر شمعکوب
farm hand
U
کارگر مزرعه
journey man
U
کارگر مزدور
labor
U
کارگر عمله
labor
U
حزب کارگر
labor party
U
حزب کارگر
dairymaids
U
کارگر لبنیاتی
laboring class
U
طبقه کارگر
dairymaid
U
کارگر لبنیاتی
road maker
U
کارگر راه
lay off
U
تعلیق کارگر
mealmen
U
کارگر اسیاب
munitioneer
U
کارگر زرادخانه
outworker
U
کارگر ازاد
workpeople
U
طبقه کارگر
slave ant
U
مورچه کارگر
May Day
U
روز کارگر
working class
U
طبقه کارگر
working classes
U
طبقه کارگر
journeyman
U
کارگر متخصص
labored
U
کارگر عمله
labored
U
حزب کارگر
labors
U
کارگر عمله
labors
U
حزب کارگر
labour
U
کارگر عمله
labour
U
حزب کارگر
journeyman
U
کارگر مزدور
journeyman
U
کارگر ماهر
labourparty
U
حزب کارگر
migrant worker
U
کارگر مهاجر
working
U
کارگر طرزکار
workings
U
کارگر طرزکار
docker
U
کارگر بارانداز
docker
U
کارگر لنگرگاه
dockers
U
کارگر بارانداز
dockers
U
کارگر لنگرگاه
craftsman
U
کارگر ماهر
craftsmen
U
کارگر ماهر
Labour Party
U
حزب کارگر
journeymen
U
کارگر مزدور
journeymen
U
کارگر ماهر
longshoreman
U
کارگر اسکله
longshoremen
U
کارگر اسکله
navvies
U
کارگر ساده
navvy
U
کارگر ساده
labour day
U
روز کارگر
refiner
U
کارگر پالایشگاه
refiners
U
کارگر پالایشگاه
accommodator
U
کارگر کمکی
leavens
U
عامل کارگر
leavening
U
عامل کارگر
swot
U
کارگر زحمتکش
swots
U
کارگر زحمتکش
proletariat
U
طبقه کارگر
leaven
U
عامل کارگر
swotted
U
کارگر زحمتکش
swotting
U
کارگر زحمتکش
proletariat
U
کارگر ورنجبر
underutilization of labor
U
کم بهره گیری از کارگر
wright
U
کارگر سازنده نجار
workmanly
U
شایسته کارگر خوب
working paper
U
ورقهء استخدام کارگر
work people
U
کارگران طبقه کارگر
unskilled worker
U
کارگر غیر متخصص
unskilled worker
U
کارگر غیر ماهر
submariner
U
کارگر زیر دریایی
cordwainer
U
کارگر چرم ساز
inflow of labor
U
جریان ورود کارگر
navvy
U
کارگر کارهای خاکی
navvy
U
کارگر غیر ماهر
navvies
U
کارگر کارهای خاکی
navvies
U
کارگر غیر ماهر
laundryman
U
کارگر لباسشوی مرد
luggie
U
کارگر سنگ شکن
man hour
U
یک ساعت کار یک کارگر
outworker
U
کارگر خارج ازخانه
time out
U
ساعت غیبت کارگر
deckhand
U
کارگر عرشه کشتی
exploitation of labor
U
بهره کشی کارگر
building craftsman
U
کارگر ماهر ساختمانی
brain worker
U
کارگر ذهنی روشنفکر
gandey dancer
U
کارگر راه اهن
grisette
U
دختر کارگر فرانسوی
he is short of hands
U
کارگر کافی ندارد
day laborer
U
کارگر روز مزد
horizontal labor mobility
U
تحرک افقی کارگر
proletarian
U
کارگر وابسته بکارگر
pitman
U
کارگر درون معدن
penetratingly
U
بطور نافذ کارگر
industrial relations
U
روابط کارگر وکارفرما
effectively
U
بطور موثر یا کارگر
semi skilled worker
U
کارگر نیمه ماهر
workmanlike
U
شایسته کارگر خوب
stevedore
U
کارگر بار انداز
railroader
U
کارگر راه اهن
quarryman
U
کارگر کان سنگ
stevedores
U
کارگر بار انداز
blacklegs
U
کارگر اعتصاب شکن
quarrier
U
کارگر معدن سنگ
potman
U
کارگر اسفالت ساز
proletarian
U
عضو طبقه کارگر
quarryman
U
کارگر معدن سنگ
blackleg
U
کارگر اعتصاب شکن
pkeman
U
کارگر کلنگ دار
profit sharing
U
سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
profit-sharing
U
سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
barker
U
کارگر یا ماشینی که پوست میکند
agricultural labor productivity
U
بهره دهی کارگر کشاورزی
dishwashers
U
کارگر طرفشو ماشین طرفشویی
working class
U
مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش
working classes
U
مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش
dishwasher
U
کارگر طرفشو ماشین طرفشویی
The working (middle,upper)class.
U
طبقه کارگر (متوسط بالا )
take on
U
گرفتن کارگر هیاهو کردن
hewer
U
کارگر معدن زغال سنگ
to sweat workers
U
کارسخت ومزدکم دادن به کارگر
roustabout
U
کارگر اسکله یا بندر گاه
quarryman
U
کارگر معدن معدنچی سنگ کن
caucus
U
نمایندگان حزب کارگر درپارلمان یا انجمن
A bad workman always blames his tools.
<proverb>
U
کارگر بد همیشه از وسایلش غیبجویى مى کند.
caucuses
U
نمایندگان حزب کارگر درپارلمان یا انجمن
rollman
U
کارگر روی ماشین غلتک داریا چرخنده
work load
U
مقدارکاری که یک کارگر در زمان معین انجام میدهد
findings
U
انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
spinner
U
عنکبوتی که تار می تند کارگر یاماشین نخ ریسی
finding
U
انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
deat benefit
U
وفیفه یا پولی که کارفرمابعیال و اولاد کارگر متوفی میدهد
yellow dog contract
U
قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
portal to portal
U
وابسته بمدتی که کارگر از درورودی تا شروع بکار صرف مینماید
stakhnovism
U
افزایش تولیداز طریق بالا بردن کمیت تولیدهر کارگر
gopher
U
موش کیسه دار کارگر حفار واستخراج کننده سنگهای معدنی
laborsaving
U
تقلیل دهنده زحمت کارگر صرفه جویی کننده در میزان کار
industrial union
U
اتحادیهای که هر نوع کارگر بدون توجه به کارش میتواند در ان عضو باشد
time card
U
کارتی که ساعت حضور وغیاب کارگر روی ان قید میشود گاه برگ
board of conciliation
U
هیاتی که برای پیشگیری وایجاد توافق بین کارگر وکارفرما انجام وفیفه میکند
quantum meruit
U
کارفرما کاری را که برای انجام دادن به کارگر می داده و قرار می گذاشته که مزد او را برمبنای قاعده فوق بدهد
Luddite
U
هریک از کارگرانی که ماشینهای نساجی را چون نیاز به کارگر را کم میکردند درهم میشکستند آدمی که با دگرگونیهای فنی و صنعتی مخالف است
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com