English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
industrial workers U کارگران صنعتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
industrial workers of the world U کارگران صنعتی جهان
Other Matches
labours U کارگران
blue collar employees U کارگران
workers U کارگران
labor union U اتحادیه کارگران
labor unions U اتحادیه کارگران
wildcat strike <idiom> U اعتصاب کارگران
labor service U اتحادیه کارگران
labour union U اتحادیه کارگران
workforce U شمار کارگران
labourunion U اتحادیه کارگران
manual workers U کارگران دستکار
foreman U مباشر کارگران
skilled workers U کارگران متخصص
farm labors U کارگران کشاورزی
picket line U صف کارگران اعتصابی
foremen U مباشر کارگران
farm labors U کارگران مزارع
dormitory-suburb U خوابگاه کارگران
Company town U شهرک کارگران
picket lines U صف کارگران اعتصابی
griddle U غربال سیمی کارگران
griddles U غربال سیمی کارگران
the men were locked out U در را بروی کارگران بستند
waterside workmen U کارگران کنار دریا
profit-sharing U سهم کارگران از سود
caboose U اطاق کارگران قطار
profit sharing U سهم کارگران از سود
work people U کارگران طبقه کارگر
to unionise [British E] U متحد کردن [مثال کارگران]
All of the workers want to go. U تمام کارگران می خواهند بروند
to unionize [American E] U متحد کردن [مثال کارگران]
it spells ruin to the workmen U متضمن خانه خرابی کارگران است
knobstick U کارگریکه که بااعتصاب کارگران همراه نیست
section crew U دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
truck system U اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
barracking U منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
barracked U منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
barrack U منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
double time U پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
section gang U دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
Most home helps prefer to live out. U بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
countervailing power U مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
industrial U صنعتی
high wrought U صنعتی
technical U صنعتی
manufacturing U صنعتی
industrial water U اب صنعتی
mechnical U ماشینی صنعتی
industrial economics U اقتصاد صنعتی
industrial disputes U اختلافات صنعتی
polytechnical U دانشکده صنعتی
industrial consumption U مصرف صنعتی
industrial concern U بنگاه صنعتی
industrial chemistry U شیمی صنعتی
technical grade U خلوص صنعتی
vertical union U اتحادیه صنعتی
industrial building U بنای صنعتی
industrial building U ساختمان صنعتی
industrial area U منطقه صنعتی
producer buyer U خریدار صنعتی
industrial espionage U جاسوسی صنعتی
industrial fluctuations U نوسانهای صنعتی
industrial unions U اتحادیههای صنعتی
industrial unit U واحد صنعتی
industrial union U اتحادیه صنعتی
industrial switch U کلید صنعتی
industrial revolution U انقلاب صنعتی
trade effluent U فضولات صنعتی
industrial wastewater U فاضلاب صنعتی
valve U شیر صنعتی
industrial psychology U روانشناسی صنعتی
industrial nations U کشورهای صنعتی
industrial management U مدیریت صنعتی
industrial insurance U بیمه صنعتی
industrial frequency U فرکانس صنعتی
industrial electronic U الکترونیک صنعتی
industrializing U صنعتی کردن
industrialising U صنعتی کردن
polytechnic U دانشکده صنعتی
polytechnics U دانشکده صنعتی
artful U ماهرانه صنعتی
technologically U حرفهای صنعتی
artless U غیر صنعتی
industrialism U سیستم صنعتی
applied economics U اقتصاد صنعتی
technological U حرفهای صنعتی
industrialize U صنعتی کردن
industrializes U صنعتی کردن
industrialization U صنعتی سازی
industrialization U صنعتی شدن
industrialization U صنعتی کردن
industrialises U صنعتی کردن
commercial efficiency U بازده صنعتی
artistical U هنرامیز صنعتی
plants U واحد صنعتی
artificial magnet U مغناطیس صنعتی
industrial relations U روابط صنعتی
plant U واحد صنعتی
engineering workshop U کارگاه صنعتی
art bronze U برنز صنعتی
industrial capitalism U سرمایه داری صنعتی
decreasing cost industry U هزینه نزولی صنعتی
valve U ولو [شیر صنعتی]
manufactoring tape milling machine U دستگاه نورد صنعتی
index of industrial production U شاخص تولید صنعتی
inartistically U بطور غیر صنعتی
the industrial quarter of the U محله صنعتی شهر
pilot plant U واحد ازمایش صنعتی
process of industrialization U فرایند صنعتی شدن
producer advertising U تبلیغ محصولات صنعتی
industrial classifications U طبقه بندی صنعتی
interphase transformer loss U تلفات پیچک صنعتی
applied economics engineer U مهندس اقتصاد صنعتی
industrial investment U سرمایه گذاری صنعتی
an artistic production U عمل یا کار صنعتی
art casting U ریخته گری صنعتی
industrial reserve army U ارتش ذخیره صنعتی
industrial alternating current U جریان متناوب صنعتی
industrial electric locomotive U لکوموتیو الکتریکی صنعتی
bric-a-brac U خرده ریز صنعتی
industrial robot U دستگاه خودکار صنعتی
industrialising U بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrializes U بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrialises U بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
Midlands U ناحیهی صنعتی در مرکز انگلستان
Industrial Architecture U معماری خانه های صنعتی
industrialize U بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
trade fixtures U الات صنعتی نصب شده
industrial instrument U دستگاه اندازه گیری صنعتی
pastiches U تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
articlcs of virtu U کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
pastiche U تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
industrial electronic computer U ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
artlessly U بطور ساده یاغیر صنعتی
industrial school U اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
metonymical U دارای صنعتی که انراmetonym گویند
industrializing U بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
technologically U تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
industrial data collection device U دستگاه صنعتی جمع اوری داده
technological U تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technologies U اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
technology U اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
Industrial Aesthetic U [سیستم زیبایی شناختی ساختمان های صنعتی]
labour intensive industry U صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
collective bargaining U مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
electronic cottage U مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
pot boiler U کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boilers U کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boiler U کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
Industrialized building U [تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
Industrial Park U [طراحی املاک برای استفاده صنعتی در قرن نوزدهم در منچستر]
high Sierra specification U روش استاندارد صنعتی برای ذخیره سازی داده روی ROM-CD
din U سازمان استاندارد صنعتی آلمان معمولاگ مربوط به مشخصات ورودی ها و سوکت ها
pantechnicon U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
pantechnicons U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
an iconic statue U مجسمهای که از روی نمونه و مطابق قرارداد صنعتی ساخته شده باشد
value added U اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود
maintenance U جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
strike U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
dictatorship of proletariat U اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
Luddites U هریک از کارگرانی که ماشینهای نساجی را چون نیاز به کارگر را کم میکردند درهم میشکستند آدمی که با دگرگونیهای فنی و صنعتی مخالف است
Luddite U هریک از کارگرانی که ماشینهای نساجی را چون نیاز به کارگر را کم میکردند درهم میشکستند آدمی که با دگرگونیهای فنی و صنعتی مخالف است
iil U دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
linear programming U برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
composite demand U تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
cost accounting U حسابداری قیمت تمام شده حسابداری صنعتی
cost accounting U حسابداری قیمت تمام شده حسابداری هزینه حسابداری صنعتی
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
rs c U استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com