English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 84 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
supervisory staff U کارمندان مباشر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
public employees U کارمندان بخش عمومی کارمندان دولت
personnel U کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
staffs U کارمندان
staff U کارمندان
staffed U کارمندان
personnel U کارمندان
staffed U کارمندان کارکنان
reduced employees U کارمندان کم شده
staff U کارمندان کارکنان
operating staff U کارمندان عملیاتی
sit down U اعتصاب کارمندان
new employees U کارمندان تازه
sit-down U اعتصاب کارمندان
civilian employees U کارمندان غیرنظامی
staffs U کارمندان کارکنان
white collar worker U کارمندان یقه سفید
reduced employees U کارمندان منفصل گردیده
aircrews U کارمندان و خلبانان هواپیما
aircrew U کارمندان و خلبانان هواپیما
technical staff U کارمندان یا اعضای فنی
commissaries U فروشگاه مخصوص کارمندان یک اداره
commissary U فروشگاه مخصوص کارمندان یک اداره
secretariate U منشی گری کارمندان دبیرخانه
class n allotment U کسورات بیمه کارمندان غیرنظامی
Full ( part) time employees . U کارمندان تمام (پاره ) وقت
collective bargaining U مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
to reduce an establishment U کارمندان یا هزینه بنگاهی راکم کردن
time clock U ساعتی که زمان ورودوخروج کارمندان را ثبت میکند
Stress reduces an employee's working capacity' U استرس توانایی کاری کارمندان را کاهش می دهد.
district overseer U مباشر
case of need U مباشر
foremen U مباشر
ganger U مباشر
intendant U مباشر
principal offender U مباشر
proctor U مباشر
churchwardens U مباشر
churchwarden U مباشر
seneschal U مباشر
foreman U مباشر
conductors U مباشر
conductor U مباشر
stewards U مباشر
supervisors U مباشر
steward U مباشر
superintendents U مباشر
bailiff U مباشر
superintendent U مباشر
bailiffs U مباشر
minders U مباشر
supervisor U مباشر
minder U مباشر
perpetrator U مباشر
perpetrators U مباشر
manager U مباشر
overseers U مباشر
managers U مباشر
overseer U مباشر
house organ U مجله یا نشریهای که بین کارمندان یک موسسه پخش شود
shipper U مباشر حمل
commissaries U گماشته مباشر
coxswain U مباشر کشتی
commissary U گماشته مباشر
forehands U سرعمله مباشر
stewards U مباشر نافر
foremen U مباشر کارگران
steward U مباشر نافر
foreman U مباشر کارگران
superintendents U نافر مباشر
superintendent U نافر مباشر
supervisory U مباشر پیشه
forehand U سرعمله مباشر
perpetrators U مباشر در جرم مرتکب
perpetrator U مباشر در جرم مرتکب
ship broker U مباشر مالکین کشتی
accrued benefit U پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
board of managers U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
management board U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
managing board U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board of management U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
principal offender U مباشر در جرم مجرم اصلی
ship's husband U مباشر و مالک نماینده کشتی
supercargo U مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com