Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
zootechnician
U
کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
zootechny
U
فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
zootechnics
U
فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
zootechnics
U
روش تربیت ورام کردن جانوران
zootechny
U
روش تربیت و رام کردن جانوران
domestic animals
U
حیوانات اهلی
farms
U
پرورشگاه حیوانات اهلی
farm
U
پرورشگاه حیوانات اهلی
farmed
U
پرورشگاه حیوانات اهلی
privilegium
U
حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
animal husband
U
پرورش جانوران اهلی
taxidermist
U
ویژه گر پر کردن پوست حیوانات باکاه وغیره
zootechnical
U
وابسته به فن تربیت حیوانات
reclaim animal
U
حیوانات وحشی تربیت شده
humane killer
U
تپانچه ویژه برای بی زجرکشتن جانوران
lethal chamber
U
اطاق ویژه برای راحت کشتن جانوران
to watch for certain symptoms
U
توجه کردن به نشانه های ویژه
[علایم ویژه مرض ]
idiosyncrasy
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
colony
U
گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند
[زیست شناسی]
domesticates
U
اهلی کردن
domesticate
U
اهلی کردن
domesticating
U
اهلی کردن
abet
U
تربیت کردن
abets
U
تربیت کردن
abetted
U
تربیت کردن
abetting
U
تربیت کردن
educate
U
تربیت کردن
give lessons
U
تربیت کردن
teach
U
تربیت کردن
train
[teach]
U
تربیت کردن
rears
U
تربیت کردن
rearing
U
تربیت کردن
reared
U
تربیت کردن
rear
U
تربیت کردن
instruct
U
تربیت کردن
train
U
تربیت کردن
trains
U
تربیت کردن
educating
U
تربیت کردن
educates
U
تربیت کردن
trained
U
تربیت کردن
to bring up
U
تربیت کردن
educate
U
تربیت کردن
school
U
تادیب یا تربیت کردن
schools
U
تادیب یا تربیت کردن
dicker
U
مبادله کردن پوست حیوانات معامله جنسی
verminate
U
تولید حشرات یا جانوران موذی کردن
well-bred
U
با تربیت تربیت شده
Are animals able to think ?
آیا جانوران قادربه فکر کردن هستند ؟
outbreed
U
جفت گیری کردن انواع مختلف جانوران
special interest groups
U
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialities
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
halterbreak
U
کره اسب را برای پرش ازروی کمند تربیت کردن
breed
U
تولید کردن تربیت کردن
breeds
U
تولید کردن تربیت کردن
taming
U
اهلی
domesticated
U
اهلی
native
U
اهلی
natives
U
اهلی
domestic
U
اهلی
tamest
U
اهلی
tamer
U
اهلی
tames
U
اهلی
tamed
U
اهلی
tame
U
اهلی
discipline
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplining
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
tamely
U
بطور اهلی
live stock
U
چارپایان اهلی
Aborigine
اهلی قدیم
domesticity
U
حالت اهلی
fox terrier
U
نوعی سگ اهلی
livestock
U
چارپایان اهلی
naturalized
U
اهلی شده
domestication
U
اهلی سازی
domesticated
U
اهلی شده
semidomesticated
U
نیمه اهلی
petted
U
حیوان اهلی منزل
domestically
U
بطور خانوادگی و اهلی
pets
U
حیوان اهلی منزل
pet
U
حیوان اهلی منزل
judging
U
کارشناس
judges
U
کارشناس
expert
U
کارشناس
connoisseur
U
کارشناس
analyst
U
کارشناس
analysts
U
کارشناس
judged
U
کارشناس
judge
U
کارشناس
au fait
U
کارشناس
experts
U
کارشناس
actuary
U
کارشناس بیمه
technologist
U
کارشناس تکنولوژیست
electric engineer
U
کارشناس برق
volcanist
U
کارشناس اتشفشانی
actuaries
U
کارشناس بیمه
qualified
U
کارشناس موصوف
experts
U
متخصص کارشناس
critic
U
کارشناس خبره
electronic engineer
U
کارشناس الکترونیک
critics
U
کارشناس خبره
expert
U
متخصص کارشناس
consecrating
U
ویژه کردن تخصیص دادن
consecrate
U
ویژه کردن تخصیص دادن
consecrates
U
ویژه کردن تخصیص دادن
seasoning klin
U
کوره ویژه خشک کردن
manx cat
U
گربه اهلی موکوتاه ودم کوتاه
water buffalo
U
گاو میش اهلی شده اسیایی
thremmatology
U
علم پرورش گیاهان وجانوران اهلی
adjuster
U
کارشناس در خسارت بیمه
educationist
U
کارشناس اموزش و پرورش
technician
U
ذیفن کارشناس فنی
he posed as an expert
U
خود را کارشناس وانمودکردن
skilled witness
U
کارشناس اهل خبره
educationists
U
کارشناس اموزش و پرورش
acoustician
U
کارشناس علم اصوات
educationalists
U
کارشناس اموزش و پرورش
educationalist
U
کارشناس اموزش و پرورش
zoogeographer
U
کارشناس جغرافیای حیوانی
technicians
U
ذیفن کارشناس فنی
reeducate
U
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
specialize
U
ویژه کاری کردن متخصص شدن
specialising
U
ویژه کاری کردن متخصص شدن
specializing
U
ویژه کاری کردن متخصص شدن
straightjacket
U
ژاکت ویژه خفت کردن دیوانگان
specializes
U
ویژه کاری کردن متخصص شدن
specialises
U
ویژه کاری کردن متخصص شدن
trimming tool
U
ابزار ویژه قطع کردن زائده ها
to tick
U
کار کردن به نحوه ویژه یا درست
straitjacket
U
ژاکت ویژه خفت کردن دیوانگان
praetorial
U
متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
average adjuster
U
کارشناس تعیین خسارت بیمه
average stater
U
کارشناس تعیین خسارت بیمه
sanitarian
U
کارشناس بهداشتی جانبدار بهداشت همگانی
qualified person
U
شخص واجد شرایط کارشناس متخصص
financier
U
کارشناس علم مالیه متخصص مالی
financiers
U
کارشناس علم مالیه متخصص مالی
taster
U
کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
tasters
U
کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
beading machine
U
ابزارمخصوص ساختن فلانژدستگاه ویژه گرد کردن لبه ورقها
paints
U
پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
paint
U
پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
lore
U
حیوانات
applied
U
هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
fauna
U
حیوانات یک اقلیم
zoolatry
U
پرستش حیوانات
dung
U
مدفوع حیوانات
venery
U
حیوانات شکارشونده
buggery with animals
U
جماع با حیوانات
rodentia
U
حیوانات قراضه
chits
U
توله حیوانات
breeding
U
پرورش حیوانات
wildlife
U
حیوانات وحشی
foal
U
توله حیوانات
chit
U
توله حیوانات
put away
<idiom>
U
کشتن حیوانات
zootomy
U
تشریح حیوانات
foals
U
توله حیوانات
stray animals
U
حیوانات ضاله
bestiality
U
جماع با حیوانات
home range
U
جایگاه حیوانات
feedstuff
U
خوراک حیوانات
big game
U
شکار حیوانات بزرگ
damage feasant
U
خسارت ناشی از حیوانات
forepaw
U
پنجه دست حیوانات
bull
U
حیوانات نر بزرگ فرمان
pedication
U
عمل جنسی با حیوانات
bulls
U
حیوانات نر بزرگ فرمان
woodnote
U
صدای حیوانات جنگل
make friends
<idiom>
U
رفاقت با حیوانات ومردم
faunology
U
جانوران
acron
U
قسمت قدامی حیوانات بنددار
soilage
U
علف تازه علوفه حیوانات
sweetbread
U
تیموس حیوانات جوان دنبلان
beaver
U
سگ آبی
[حیوانات و جانور شناسی]
penning
U
حیوانات اغل خانه ییلاقی
penned
U
حیوانات اغل خانه ییلاقی
pens
U
حیوانات اغل خانه ییلاقی
pen
U
حیوانات اغل خانه ییلاقی
warrens
U
محل نگهداری حیوانات وحشی
warren
U
محل نگهداری حیوانات وحشی
zoomorphic
U
[استفاده از نقوش حیوانات در فرش]
crest
U
یال
[حیوانات و جانور شناسی]
mane
U
یال
[حیوانات و جانور شناسی]
squamation
U
پوشش فلسی شکل حیوانات
parkas
U
نیم تنه پوست حیوانات
invertebrata
U
جانوران بی مهره
acephali
U
جانوران بیسر
kit
U
بچه جانوران
faunae
U
مربوط به جانوران
menagerie
U
نمایشگاه جانوران
implacentalia
U
جانوران بی جفت
lights
U
ریه جانوران
vermin
U
جانوران موذی
animal kingdom
U
جهان جانوران
faunis
U
الهه جانوران
animals kingdom
U
جهان جانوران
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com