Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rolling mill
U
کارخانه تولید ورق اهن وفولاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
energy plant
U
کارخانه تولید نیرو
gas works
U
کارخانه تولید گاز
feed stock
U
مواد اولیه که جهت تولید به کارخانه وارد میشود
e c s c (european coal & steel commissio
U
لوکزامبورگ و هلندکه وفیفه اش نظارت برتولید و فروش ذغالسنگ وفولاد است
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
production
U
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
productions
U
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary
U
غده تولید کننده منی محل تولید منی
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap
U
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
coopery
U
کارخانه
workplace
U
کارخانه
shop
U
کارخانه
house work
U
کارخانه
workhouses
U
کارخانه
workhouse
U
کارخانه
factory-spun
U
نخ کارخانه ای
works
U
کارخانه
manufactory
U
کارخانه
workplaces
U
کارخانه
work
U
کارخانه
shopped
U
کارخانه
worked
U
کارخانه
factory
U
کارخانه
plant
U
کارخانه
factories
U
کارخانه
plants
U
کارخانه
shops
U
کارخانه
cement plant
U
کارخانه سیمان
plant mixing
U
اختلاط در کارخانه
plant construction
U
ساختمان کارخانه
plant mixing
U
امیختن در کارخانه
bookbindery
U
کارخانه صحافی
studios
U
کارگاه کارخانه
chimney stalk
U
دودکش کارخانه
studio
U
کارگاه کارخانه
cast steel plant
U
کارخانه فولادریزی
car factory
U
کارخانه خودروسازی
power house
U
کارخانه برق
pilot plant
U
کارخانه نمونه
cut back
U
تعطیل کارخانه
ice plant
U
کارخانه یخ ساز
generating station
U
کارخانه برق
generating plant
U
کارخانه برق
gas works
U
کارخانه گاز
fulling mill
U
کارخانه قصاری
electric plant
U
کارخانه برق
factory chimney
U
دودکش کارخانه
ex mill
U
تحویل در کارخانه
ex factory
U
تحویل در کارخانه
plant
U
نبات کارخانه
cotton mill
U
کارخانه نخ ریسی
spinning factory
U
کارخانه نخ ریسی
packingplant
U
کارخانه کنسروسازی
packinghouse
U
کارخانه کنسروسازی
copper smelting plant
U
کارخانه ذوب مس
manufaturer
U
صاحب کارخانه
manufactoring plant
U
کارخانه تولیدی
gasworks
U
کارخانه گاز
cotton factory
U
کارخانه نخ ریسی
spinning
U
کارخانه نخریسی
industrialist
U
کارخانه دار
siren
U
سوت کارخانه
sirens
U
سوت کارخانه
breweries
U
کارخانه ابجوسازی
brewery
U
کارخانه ابجوسازی
power station
U
کارخانه برق
installations
U
کارخانه نصب
power stations
U
کارخانه برق
mill
U
کارخانه نورد
mills
U
کارخانه نورد
out
<adv.>
U
بیرون از کارخانه
lock out
U
تعطیل کارخانه
plants
U
نبات کارخانه
industrialists
U
کارخانه دار
manufacturing
U
کارخانه دار
works superintendent
U
مدیر کارخانه
works inspector
U
بازرس کارخانه
smelting plant
U
کارخانه ذوب
smeltery
U
کارخانه گدازگری
sirenic
U
سوت کارخانه
manufacturer
U
صاحب کارخانه
manufacturers
U
صاحب کارخانه
He is running ( runs ) the factory .
U
او کارخانه را می گرداند
installation
U
کارخانه نصب
sheds
U
کارخانه سرپوشیده
shedding
U
کارخانه سرپوشیده
shed
U
کارخانه سرپوشیده
half
U
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
computer integrated manufactureing
U
کارخانه کاملا" اتوماتیک
creamery
U
کارخانه کره گیری
cotton spinner
U
صاحب کارخانه نخ ریسی
dockyard
U
کارخانه کشتی سازی
foundry
U
کارخانه گداز فلز
foundries
U
کارخانه گداز فلز
dye works
U
کارخانه رنگ سازی
shipyards
U
کارخانه کشتی سازی
foundries
U
کارخانه ذوب فلز
ashery
U
کارخانه نمک قلیاسازی
plant
U
محل کارخانه یا کارگاه
shops
U
کارخانه خرید کردن
plants
U
ماشین الات کارخانه
coking plant
U
کارخانه ذغال سازی
shop
U
کارخانه خرید کردن
foundry
U
کارخانه ذوب فلز
stonework
U
کارخانه سنگ بری
concrete plant
U
کارخانه بتن سازی
plants
U
محل کارخانه یا کارگاه
shopped
U
کارخانه خرید کردن
concreting plant
U
کارخانه بتن سازی
contractor plant
U
کارخانه پیمان کار
plant
U
ماشین الات کارخانه
shipyard
U
کارخانه کشتی سازی
dockyards
U
کارخانه کشتی سازی
engineering works
U
کارخانه ماشین سازی
firms
U
کارخانه موسسه بازرگانی
firmest
U
کارخانه موسسه بازرگانی
firmer
U
کارخانه موسسه بازرگانی
firm
U
کارخانه موسسه بازرگانی
pottery factory
U
کارخانه چینی سازی
cotton-mills
U
کارخانه ریسندگی پنبه ای
powder mill
U
کارخانه باروت سازی
ship yard
U
کارخانه کشتی سازی
printworks
U
کارخانه چیت بافی
saw mill
U
کارخانه اره کشی
salt works
U
کارخانه نمک سازی
nailery
U
کارخانه میخ سازی
metallurgical plant
U
کارخانه ذوب اهن
mills
U
کارخانه اسیاب کردن
wirework
U
کارخانه سیم سازی
gas works tar
U
قطران کارخانه گاز
glassworks
U
کارخانه شیشه گری
field
U
خارج اداره یا کارخانه
tinwork
U
کارخانه قلع کاری
fielded
U
خارج اداره یا کارخانه
tin smelting plant
U
کارخانه ذوب قلع
fields
U
خارج اداره یا کارخانه
iron foundry
U
کارخانه ذوب اهن
smeltery
U
کارخانه ذوب فلزات
lock out
U
بسته شدن کارخانه
lead works
U
کارخانه سرب گدازی
mill
U
کارخانه اسیاب کردن
ropewalk
U
کارخانه طناب سازی
sheet roller
U
کارخانه نورد ورق فلزی
saltern
U
کارخانه یا معدن استخراج نمک
sawmill
U
کارخانه چوب بری والوارسازی
sawmills
U
کارخانه چوب بری والوارسازی
grindery
U
کارخانه تیزکنی افزارکفش دوزی
dairy farm
U
مزرعه یا کارخانه لبنیات سازی
distilleries
U
کارخانه یا محل تقطیر رسومات
distillery
U
کارخانه یا محل تقطیر رسومات
factory team
U
تیم کارخانه اتومبیل سازی
computer aided factory management
U
مدیریت کارخانه با استفاده ازکامپیوتر
to start up something
U
دستگاهی
[کارخانه ای]
را راه انداختن
[مهندسی]
Its no joke running a factory .
U
اداره کردن یک کارخانه شوخی نیست
to put something into operation
U
دستگاهی
[کارخانه ای]
را راه انداختن
[مهندسی]
installing
U
قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
laboratorial
U
ازمایشگاهی مربوط به کارخانه شیمیائی یاداروسازی
power plants
U
کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
installs
U
قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
power plant
U
کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
install
U
قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
producers burden of tax
U
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
blueprints
U
تجدید ساختمان اتومبیل طبق مشخصات کارخانه
rolling mill
U
ماشین غلتک دار کارخانه شیشه جام
blueprint
U
تجدید ساختمان اتومبیل طبق مشخصات کارخانه
cost in use
U
هزینه تملک و بهره برداری از ساختمان یا کارخانه
default
U
تنظیمات در کارخانه تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
set value
U
تنظیمات در کارخانه تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
default setting
U
تنظیمات در کارخانه تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
default value
U
تنظیمات در کارخانه تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
d , top concept
U
تدابیر مخصوص رساندن اماداز کارخانه یا سکو تا خط جبهه
finery
U
زر و زیور جامه پر زرق و برق کارخانه تصفیه فلزات
equipment
U
وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
shipyard
U
کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
shipyards
U
کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com