English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
illigal character U کاراکتر غیر مجاز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
piggybacks U دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggyback U دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
legit U نمایش مجاز تاتر مجاز
visiting correspondent U نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
numeric character U کاراکتر عددی
enquiry character U کاراکتر پرس و جو
global character U کاراکتر سراسری
esc U کاراکتر گریز
escape character U کاراکتر گریز
illigal character U کاراکتر غیرقانونی
sync character U کاراکتر همگام
optical character U کاراکتر نوری
sync U کاراکتر همگام
magnetic character U کاراکتر مغناطیسی
metacharacter U فوق کاراکتر
null character U کاراکتر تهی
crc character U کاراکتر CRC
character recognition U تشخیص کاراکتر
character per inch U کاراکتر دراینچ
check character U کاراکتر مقابلهای
character code U رمز کاراکتر
character per second U کاراکتر درثانیه
control character U کاراکتر کنترلی
characters U دخشه کاراکتر
character generator U مولد کاراکتر
blank character U کاراکتر تهی
character U دخشه کاراکتر
blank character U کاراکتر جای خالی
negative acknowledge character U کاراکتر تصدیق منفی
nongraphic character U کاراکتر غیر گرافیکی
character based program U برنامه مبتنی بر کاراکتر
ocr U شناخت کاراکتر نوری
caracter addressable U کاراکتر نشانی پذیر
lsc U کاراکتر با کمترین ارزش
print control character U کاراکتر کنترل چاپ
dot matrix character U کاراکتر ماتریس نقطهای
cps U Second Per Characters کاراکتر بر ثانیه
communication control character U کاراکتر کنترل ارتباطی
figure shift U کلید یا کد مبدل کاراکتر
form feed character U کاراکتر تغذیه فرم
error control character U کاراکتر کنترل خطا
aknowledge character U کاراکتر مورد قبول
accuracy control character U دخشه یا کاراکتر کنترل دقت
enq U character ENQuiry کاراکتر پرس و جو
fully formed character U کاراکتر تمام شکل یافته
special character U علامت ویژه کاراکتر مخصوص
variable length character encoding U رمزگذاری کاراکتر با طول متغیر
ampersand U کاراکتر & است که بجای and بکار می رود
type bar U تمام کاراکترها در یک مجموعه کاراکتر معین
ack U Character Ackowledge کاراکتر مورد قبول
micr U بازشناسی کاراکتر با جوهرمغناطیسی Recognition InkCharacter agnetic
pad character U کاراکتر میانگیر برای پر کردن فصای خالی
blanking U نشان ندادن یک کاراکتر یا ترک یک فضا در صفحه نمایش
elite type U یک اندازه تحریر که دوازده کاراکتر را در هر اینچ تحریرقرار میدهد
authorized level of organization U سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
code level U تعداد بیت هایی که برای نمایش یک کاراکتر معین بکارمی روند
typematic U هر کاراکتر صفحه کلید که تاوقتی بر ان فشار وارد میشود تکرار می گردد
optical character recognition U تشخیص نوری دخشه تشخیص کاراکتر نوری شناسایی نوری دخشه بازشناسی نوری دخشه بازشناسی کاراکتر نوری
wand U دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
wands U دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
framing error U خطایی که در اثر عدم موفقیت و خرابی دستگاه پذیرش دربازشناسی صحت بیتهایی که تشکیل یک کاراکتر را میدهندپیش می اید
backslash U کاراکتر ASC II که در MS DOS برای نشان دادن ریشه دایرکتوری دیسک مثل C: یا مسیر دیگر به کار می روند
prompted U کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompts U کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompt U کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
permitted U مجاز
legal U مجاز
permissive U مجاز
licensed U مجاز
tropologic U مجاز
admissibll U مجاز
allowable U مجاز
certified U مجاز
rated U مجاز
admittable U مجاز
authorised U مجاز
authorrized U مجاز
admissible U مجاز
commissioned U مجاز
at liberty U مجاز
authorized U مجاز
toluene U حد مجاز
metonymy U مجاز
lawful U مجاز
licensable U مجاز
allowed U مجاز
permissible U مجاز
authorized program U برنامه مجاز
authorized manpower U استعدادپرسنلی مجاز
authorized strength U استعداد مجاز
licensing hours زمان مجاز
legitimize U مجاز کردن
bona fide holder U دارنده مجاز
permissible load U بار مجاز
on the house <idiom> U مجاز درکاری
ban item U غیر مجاز
legitimizing U مجاز کردن
legitimizes U مجاز کردن
bag limit U حد مجاز صید
legitimized U مجاز کردن
admitance U روا مجاز
legitimization U مجاز کردن
circuit allocated use U مدارچانلهای مجاز
licit U روا مجاز
revocable contract U عقد مجاز
prescribed load U بار مجاز
maximum prr ermissible U مجاز حداکثر
permissibly U بطور مجاز
metonym U مجاز مرسل
permissible velocity U تندی مجاز
not allowed U غیر مجاز
permissible deviation U تفاوت مجاز
permissible dosage U دوز مجاز
safe load U بار مجاز
justifiability U مجاز بودنی
impermissible U غیر مجاز
legitimising U مجاز کردن
legitimises U مجاز کردن
delegation of authority U مجاز شمردن
legitimised U مجاز کردن
fair game U شکار مجاز
working load U بار مجاز
height clearance U ارتفاع مجاز
troplogy U مجاز گوئی
trope U مجاز استعاره
idiographic U وابسته به مجاز
tolerance limit U خطای مجاز
permissible velocity U سرعت مجاز
permitting U مجاز کردن
dose U مقدار مجاز
dosed U مقدار مجاز
doses U مقدار مجاز
dosing U مقدار مجاز
complementing U حد مجاز مکمل
complemented U حد مجاز مکمل
complement U حد مجاز مکمل
frees U مجاز منفصل
freeing U مجاز منفصل
freed U مجاز منفصل
free U مجاز منفصل
speed limit U سرعت مجاز
complements U حد مجاز مکمل
figuratively U بطور مجاز
tolerance U خطای مجاز
permits U مجاز کردن
tolerance U تفاوت مجاز
permit U مجاز کردن
tolerances U خطای مجاز
tolerances U تفاوت مجاز
unauthorized U غیر مجاز
accredited U مجاز معتبر
lawfully U به طور مجاز
allowances U میزان مجاز
allowance U میزان مجاز
speed limits U سرعت مجاز
working stress U تنش مجاز
settings U شدت مجاز
authorized allowance U سهمیه مجاز
setting U شدت مجاز
allowable stress U تنش مجاز
allowable load U بار مجاز
authorised clerk U واسطه مجاز
allowable level U تراز مجاز
allowable cargo load U حداکثربار مجاز
allowed vibrations U ارتعاشهای مجاز
allowable cargo load U بار مجاز
contraband U غیر مجاز
authorise U مجاز نمودن
authorized bank U بانک مجاز
ranged U مجموعه مقادیر مجاز
ranges U مجموعه مقادیر مجاز
personnel authorization U جدول پرسنلی مجاز
prescribed load U بار مهمات مجاز
licitly U بطور مجاز یا مشروع
manpower cieling U حداکثرنیروی انسانی مجاز
maximum allowable concentration U حداکثر غلظت مجاز
maximum permissible load U بار مجاز حداکثر
personnel authorization U سطح پرسنلی مجاز
peak strenght U حداکثر استعداد مجاز
authorized parts list U لیست قطعات مجاز
authorized parts list U سهمیه مجاز قطعات
authorized allowance supplies U سهمیه اماد مجاز
authorized allowance supplies U سهمیه مجاز اماد
permissible dosage U میزان داروی مجاز
range U مجموعه مقادیر مجاز
maximum permissible voltage U ولتاژ مجاز حداکثر
safe loads tables U جداول بارهای مجاز
ratings U نحوه عملکرد مجاز
circuit allocated use U سهمیه مدارهای مجاز
acceptance tolerance U حد مجاز قابل قبول
authorized manpower U نیروی انسانی مجاز
eligible traffic U عبور و مرور مجاز
security U مشخصات کاربران مجاز
allowable cabin load U بار مجاز هواپیما
numbers U مجموعه مقادیر مجاز
number U مجموعه مقادیر مجاز
allowed energy levels U ترازهای انرژی مجاز
forbidden band U نوار غیر مجاز
twenty four hour charge rate U امپر مجاز باتری
allowed quantum state U حالت کوانتومی مجاز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com