Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
flounce
U
چین دار کردن حاشیه لباس
flounced
U
چین دار کردن حاشیه لباس
flounces
U
چین دار کردن حاشیه لباس
flouncing
U
چین دار کردن حاشیه لباس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tatting
U
توری حاشیه لباس
soutache
U
حاشیه دوزی زری ویراق لباس
rosette border
U
حاشیه گل و بوته
[اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
hang out
U
پهن کردن لباس
[روی بند لباس]
to dress
[put on your clothes or particular clothes]
U
لباس پوشیدن
[لباس مهمانی یا لباس ویژه]
[اصطلاح رسمی]
Zipper selvage
U
حاشیه زیپ شکل
[در مناطق کرد نشین شرق ترکیه عده ای از بافندگان حاشیه های فرش خود را بصورت دندانه زیپ می بافند بطوری که کل حاشیه شکل یک زیپ بسته را نشان می دهد.]
minor border
U
حاشیه فرعی
[حاشیه کناری]
[این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.]
Kufic border
U
حاشیه کوفی
[این نوع حاشیه بافی دیگر کمتر رایج بوده و اقتباسی است از خط کوفی]
ragged
U
متن چاپ شده با حاشیه سمت راست هم سطح و حاشیه سمت چپ غیر مسط ح
ragged
U
متن چاپ شده با حاشیه سمت چپ هم سطح , حاشیه سمت راست غیر مسط ح
frieze
U
حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
friezes
U
حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
motley
U
مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
turtle border
U
حاشیه سماوری
[در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
life jacket
U
لباس نجات لباس چوب پنبهای
purfle
U
حاشیه دوزی کردن
bordered
U
حاشیه دار کردن
bordering
U
حاشیه دار کردن
fringes
U
حاشیه دار کردن
purfle
U
حاشیه راتزئین کردن
border
U
حاشیه دار کردن
fringe
U
حاشیه دار کردن
margin
U
اندک حاشیه دار کردن
margin
U
مشخص کردن اندازه و حاشیه
faggot
U
ریشه کردن حاشیه پارچه
tat
U
دارای حاشیه توری کردن
commentates
U
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentating
U
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
margins
U
اندک حاشیه دار کردن
faggots
U
ریشه کردن حاشیه پارچه
commentate
U
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentated
U
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
fagot
U
ریشه کردن حاشیه پارچه
margins
U
مشخص کردن اندازه و حاشیه
skirt
U
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirts
U
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
left justification
U
زوج کردن حاشیه سمت چپ متن
skirted
U
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
lacevi
U
بستن با بند سفت کردن حاشیه دارکردن
indenting
U
شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
indents
U
شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
indent
U
شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
dresses
U
لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dress
U
لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
cloud band border
[حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
dress
U
درست کردن لباس
dresses
U
درست کردن لباس
unfrock
U
خلع لباس کردن
try on
<idiom>
U
امتحان کردن لباس
take off (clothes)
<idiom>
U
پاک کردن(لباس)
abler
U
لباس پوشاندن قوی کردن
ablest
U
لباس پوشاندن قوی کردن
able
U
لباس پوشاندن قوی کردن
dry clean
U
لباس را بابخار تمیز کردن
personate
U
در لباس عوضی رل نمایش را بازی کردن
reciprocal border
U
حاشیه قرینه
[گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
right
U
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righting
U
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righted
U
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
Herati border
U
طرح حاشیه هراتی
[این حاشیه یا با استفاده از گل های شاه عباسی و یا بصورت پیچشی از گل ها، شکوفه ها و پیچک های اسلیمی که برگ های شاه عباسی از آن آویزان شده اند جلوه گر شده.]
gadroon
U
اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
accessorize
U
اضافه کردن وسایل جانبی و تزئینات به لباس و اتاق و غیره
rainbow border
U
حاشیه رنگین کمان
[در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
steam irons
U
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam iron
U
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
uniform
U
لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniforms
U
لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
skirt
U
حاشیه
brim
U
حاشیه
skirter
U
حاشیه رو
kerb=curb
U
حاشیه
margin
U
حاشیه
brims
U
حاشیه
bordered
U
حاشیه زه
brimmed
U
حاشیه
brimming
U
حاشیه
rand
U
حاشیه
fimbriation
U
حاشیه
listel
U
حاشیه
bordering
U
حاشیه زه
apostil
U
حاشیه
braided
U
حاشیه
selvedge
U
حاشیه
selvage
U
حاشیه
braids
U
حاشیه
bordered
U
حاشیه
border
U
حاشیه زه
marge
U
حاشیه
skirts
U
حاشیه
margine
U
حاشیه
marginate
U
حاشیه
marginal note
U
حاشیه
bordering
U
حاشیه
braid
U
حاشیه
skirted
U
حاشیه
border
U
حاشیه
margent
U
حاشیه
gloss
U
حاشیه
marginally
U
در حاشیه
fringe
U
حاشیه
fringes
U
حاشیه
margins
U
حاشیه
rims
U
حاشیه
rim
U
حاشیه
frilling
U
حاشیه
postil
U
حاشیه
brink
U
حاشیه
verges
U
حاشیه
verge
U
حاشیه
marginal
U
حاشیه
draught
U
حاشیه
draft
U
حاشیه
border line
U
خط حاشیه
list
U
حاشیه
outskirt
U
حاشیه
frizzy
U
حاشیه دار
sewing
U
حاشیه دوزی
fimbriated
U
حاشیه دار
marginal
U
وابسته به حاشیه
marginalize
U
در حاشیه قراردادن
marginally
U
بطور حاشیه
to leave a margin
U
حاشیه گذاشتن
friezes
U
حاشیه ارایشی
braided
U
نوار حاشیه
marge
U
حاشیه دارکردن
scholiast
U
حاشیه نویس
fringy
U
حاشیه دار
offset
U
حاشیه صحافی
frizzly
U
حاشیه دار
braid
U
نوار حاشیه
frieze
U
حاشیه ارایشی
marginalizing
U
در حاشیه قراردادن
marginalizes
U
در حاشیه قراردادن
marginalized
U
در حاشیه قراردادن
border
U
حاشیه گذاشتن
profit margins
U
حاشیه سود
profit margin
U
حاشیه سود
lister
U
حاشیه دوز
emarginate
U
برداشتن حاشیه از
impluse margine
U
حاشیه ایمپولز
ancon
U
حاشیه تزئین
limbate
U
حاشیه دار
hems
U
حاشیه دارکردن
unresolved corners
U
حاشیه متقاطع
hemmed
U
حاشیه دارکردن
hem
U
حاشیه دارکردن
rimmed
U
حاشیه دار
anconis
U
حاشیه تزئین
annotator
U
حاشیه نویس
bordered
U
حاشیه گذاشتن
frilled
U
حاشیه دار
fringed
U
حاشیه دار
hemming
U
حاشیه دارکردن
fimbriate
U
حاشیه دار
frill
U
حاشیه دوختن بر
frills
U
حاشیه دوختن بر
braids
U
نوار حاشیه
circumstantiality
U
حاشیه پردازی
gloss
U
حاشیه نوشتن بر
bordering
U
حاشیه گذاشتن
annotated
U
حاشیه نوشتن
margent
U
حاشیه کتاب
marginalia
U
یادداشتهای حاشیه
edgings
U
حاشیه یابی
annotate
U
حاشیه نوشتن
divagation
U
حاشیه روی
annotations
U
حاشیه نویسی
laciniated
U
حاشیه دار
laciniate
U
حاشیه دار
offsetting
U
حاشیه صحافی
drawnwork
U
حاشیه دوزی
annotation
U
حاشیه نویسی
annotating
U
حاشیه نوشتن
annotates
U
حاشیه نوشتن
border
U
حاشیه فرش
kerbs
U
حاشیه پیاده رو
edging
U
حاشیه یابی
buffer distance
U
حاشیه امنیت
kerb
U
حاشیه پیاده رو
fixing
U
حاشیه ریشه
rims
U
لبه حاشیه
bleeding edge
U
حاشیه نقشه
marginalised
U
در حاشیه قراردادن
rim
U
لبه حاشیه
marginalises
U
در حاشیه قراردادن
marginalising
U
در حاشیه قراردادن
purfle
U
ارایش حاشیه دوزی
friezes
U
حاشیه زینتی دادن به
drawnwork
U
حاشیه توری پارچه
binding offset
U
حاشیه جبران شیرازه
cylinder skirt
U
حاشیه یا دامنه سیلندر
solvency margin
U
حاشیه عدم اعسار
frieze
U
حاشیه زینتی دادن به
candlewick
U
نخ پنبهای حاشیه دوزی
annotation symbol
U
علامت حاشیه نویسی
chitterlings
U
حاشیه چین دار
crab border
U
حاشیه خرچنگی
[فرش]
frill
U
حاشیه چین دار
chitlins
U
حاشیه چین دار
chitlings
U
حاشیه چین دار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com