Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stepper
U
چیزی که برای پله بکار می رود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
dipstick
U
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
dipsticks
U
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
wetting
U
مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
laniard
U
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
Other Matches
Please allow for at least two weeks' notice
[to do something]
[for something]
[prior to something]
.
U
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری
[کار]
اعطاء کنید
[تا ما ]
[برای چیزی]
[قبل از چیزی]
.
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
future promissory
U
زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
wick
U
چیزی که بجای فتیله بکار رود
wicks
U
چیزی که بجای فتیله بکار رود
To operate something .
U
چیزی را بکار انداختن (موتور، دستگاه وغیره )
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
polyonymy
U
بکار بردن چند نام برای یک چیز
pulsatilla
U
شیره شقایق که برای دارو بکار می رود
polyonging
U
بکار بردن چند نام برای یک چیز
boring tubes
U
لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
fucus
U
رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
bathometer
U
دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
object computer
U
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
applied
U
برای هدف معین بکار رفته کاربسته
wisha
U
برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
software mointor
U
برنامهای که برای اهداف سنجش بکار می رود
white line
U
خط سفیدی که برای تمایز وتشخیص بکار رود
blacktop
U
موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
it is of no use to us
U
بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد
boast
U
: خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
flag stones
U
تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
boasts
U
: خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
boasted
U
: خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
cullet
U
خرده شیشهای که برای خمیرشیشه گری بکار می رود
muller
U
سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
inoculum
U
مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
hypodermic syringe
U
کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
balbriggan
U
یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
excipient
U
مادهای که برای جذب یاترقیق داروئی بکار برند
listerine
U
یکجور محلول که برای پلشت بری بکار میبرند
aquaplane
U
قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
gasogene
U
مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
feedback
U
اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
buff stick
U
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
serinette
U
ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
nixie tube
U
یک لامپ خلاء که برای نمایش اعداد ناخوانا بکار می رود
stop bath
U
ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
gibberish
U
اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
wet blankets
U
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
roller bandage
U
نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
wet blanket
U
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
poetaster is pejorative word
U
شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
bow compass
U
نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
windlasses
U
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
windlass
U
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
check sum
U
جمع ارقام یا بیت ها که برای اهداف ازمایشی بکار می رود
court plume
U
پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
hundreds and thousands
U
یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
caliper
U
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
decking
U
تخته هائیکه برای قالب بندی دالهای بتنی بکار میروند
bock
U
یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
gluteus
U
یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
power house building
U
ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
splint
U
نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
winches
U
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
additions
U
رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
addition
U
رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
slandering
U
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
calliper
U
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
chucked
U
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
winching
U
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
slanders
U
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
chucks
U
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chuck
U
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
slandered
U
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
winched
U
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
z 0
U
یک تراشه پردازنده 8 بیتی که به عنوان مبنایی برای ریزکامپیوترها بکار می رود
winch
U
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
dry pack
U
مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
slander
U
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
nundinal letter
U
حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
junk
U
ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
bolsters
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
jeweller's putty
U
گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
vibrator
U
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
bolster
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolstered
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
langrage
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
putty powder
U
گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
coffin
U
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
malines
U
تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند
coffins
U
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
land plaster
U
صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
prunella
U
پارچه پشمی که برای رویه کفش بکار میرودوپیشتربرای ردای وکیلان است
vegetable oil
U
روغنهای نباتی که تا قبل ازسال 5391 برای روغنکاری بکار میرفته اند
law calf
U
پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند
leno
U
یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
vibrators
U
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
langrel
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
monochord
U
الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
langridge
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
cyaniding
U
عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
revenue cutter
U
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
strobe
U
سیگنالی که برای اغاز انتقال داده میان یک دستگاه جانبی وکامپیوتر بکار می رود
framebuffer
U
یک قطعه مخصوص و مشخص از حافظه دیجیتالی که برای ذخیره یک تصویر کامپیوتری بکار می رود
yoke
U
قسمتی از سیستم انحراف پرتوالکترونی که برای ادرس دهی یک نمایش تصویری بکار می رود
character
U
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
linstock
U
چوب نوک تیزی که برای اتش زدن فتیله توپهای قدیمی بکار میرفته
gabion
U
سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
characters
U
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
Use this command to send the output to a file instead of to the screen.
U
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
hyphens
U
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
gpss
U
زبان برنامه نویسی مسئله گرا برای توسعه سیستمهای شبیه سازی بکار می رود
head load control
U
روش الکتریکی که برای سوارکردن نوک ها روی وسیله پیش از خواندن یا نوشتن بکار می رود
algol
U
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که برای کدگذاری مسائل ریاضی وعددی بکار می رود
hyphen
U
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
diptych
U
دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
opalite
U
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
collator
U
ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
antihistamine
U
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
scripsit
U
بسته نرم افزاری که برای پردازش کلمه روی سیستمهای ریزکامپیوتر 08shackTRS- radio بکار می رود
reflexes
U
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
reflex
U
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
amalgams
U
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
stair stepping
U
روشی که در نمایشهای تصویری برای نمایش خط رسم شده در زاویهای به غیر از 54 درجه افقی یاعمودی بکار می رود
compressor bleed air
U
هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
amalgam
U
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
carbon seal
U
وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
plaiting
U
[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
differential spoilers
U
اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
shed stick
U
چوب هاف
[چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
puncuation
U
نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
jute
U
کنف هندی الیاف کنف که برای گونی بافی بکار میرود
source computer
U
کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
pl/m
U
زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
zone bits
U
بیتهای مخصوصی که درکنار بیتهای عددی برای نمایش کاراکترهای الفبایی بکار میروند
paduasoy
U
پارچه ابریشمی راه راه وبادوام که درسده هیجدهم برای جامه بکار می بردند
ebcdic
U
کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود
anti blush tinner
U
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
acrylic lacquer
لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
reset key
کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود
res ipsa loquitur
U
این عبارت در دعاوی مربوط به جرم ناشی از بی احتیاطی و درحالاتی بکار می رود که برای اثبات بی احتیاطی هیچ دلیلی لازم نباشد
mask
U
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
masks
U
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
to grieve over anything
U
برای چیزی
to grumble at any thing
U
برای چیزی غرغرکردن
requesting
U
تقاضا برای چیزی
inclinable to something
U
مساعد برای چیزی
requests
U
تقاضا برای چیزی
request
U
تقاضا برای چیزی
look to
<idiom>
U
آمادگی برای چیزی
requested
U
تقاضا برای چیزی
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
aluminum wool
U
رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
I'd like something to eat.
چیزی برای خوردن میخواهم.
I'd like something to drink.
چیزی برای نوشیدن میخواهم.
catch at
U
برای گرفتن چیزی کوشیدن
to try something on
U
چیزی را برای امتحان پوشیدن
steeper
U
فرف برای خیساندن چیزی
to get something to somebody
U
برای کسی چیزی را آوردن
security blanket
<idiom>
U
استفاده از چیزی برای راحتی
to look at the black side
[about something]
U
بدبین بودن
[برای چیزی]
to make amends for something
U
کفاره دادن برای چیزی
demands
U
تقاضا برای انجام چیزی
demanded
U
تقاضا برای انجام چیزی
demand
U
تقاضا برای انجام چیزی
take for
<idiom>
U
اشتباه شخصی برای چیزی
to give reasons for a thing
U
دلیل برای چیزی اوردن
to atone for something
U
کفاره دادن برای چیزی
in defence of somebody
[something]
U
برای دفاع از کسی
[چیزی]
asking
U
برای چیزی بی تاب شدن
asked
U
برای چیزی بی تاب شدن
ask
U
برای چیزی بی تاب شدن
asks
U
برای چیزی بی تاب شدن
application
[for something]
U
درخواست نامه
[برای چیزی]
approval
U
توافق برای استفاده از چیزی
expansion slots
U
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
gig
U
ماشین خارزنی
[این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
consigned
U
یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
lanyards
U
طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
to call somebody to
[for]
something
U
از کسی برای چیزی درخواست کردن
lanyard
U
طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
to save up for something
U
برای چیزی صرفه جویی کردن
make room for someone or something
<idiom>
U
برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
to save for something
U
پس انداز کردن
[اندوختن ]
برای چیزی
sexualize
U
جنس برای چیزی تعیین کردن
spoon-feed
<idiom>
U
ساده کردن چیزی برای کسی
to store up something
U
انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
consign
U
یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
demanded
U
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
I have nothing to declare.
چیزی برای گمرک دادن ندارم.
to negotiate for something
U
گفتگو و معامله کردن برای چیزی
to graps at anything
U
برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
demands
U
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
to make amends for something
U
جلب رضایت کردن برای چیزی
demand
U
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
to refuse somebody admittance to something
U
پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
to atone for something
U
جلب رضایت کردن برای چیزی
anthropomorphism
U
تصور شخصیت انسانی برای چیزی
To set a limit to everything.
U
برای هر چیزی حدی قائل شدن
to make a r for something
U
برای رسیدن به چیزی نقاش کردن
consigning
U
یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
impetrate
U
برای چیزی لابه واستغاثه کردن
cellarage
U
حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
to set measures to anything
U
برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
nothing remains to be told
U
چیزی برای گفتن باقی نمیماند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com