English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 220 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dont mention it U چیزی نیست
no matter U چیزی نیست
no object U چیزی نیست
it is immaterial U چیزی نیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
dependent U غیر استاندارد یا چیزی که روی سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده دیگر بدون متغیر قابل استفاده نیست
IF statement U عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست
it does not matter U عیب ندارد چیزی نیست
it is a soft snap U چیزی نیست کاراسانی است
no such thing U هیچ همچو چیزی نیست
nothing of that sort U هیچ همچو چیزی نیست
nothing of the sort U هیچ همچو چیزی نیست
not at all U هیچ همچو چیزی نیست
that in nothing to me U پیش من چیزی نیست
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing. U ابدا"چنین چیزی نیست
It doesnt matter. it is nothing. U چیزی نیست ( عیب ندارد )
face up to <idiom> U پذیرفتن چیزی پذیرفتنش آن ساده نیست
tempest in a teapot <idiom> U درباره چیزی که زیاد مهم نیست به هیجان زده شدن
in a pinch <idiom> U بسیار خوب است وقتی چیزی فراهم نیست
That's not what I ordered. آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
There's no need to elaborate. U لازم نیست که شما در ادامه چیزی بگید.
Other Matches
All is not gold that glitters. <proverb> U هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk U دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparently U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open U به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown U اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
it is past all hope U جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
queried U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
queries U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
query U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
to esteem somebody or something [for something] U قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
control U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establish U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
controls U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controlling U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to hang over anything U سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to pass by any thing U از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
establishing U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to regard somebody [something] as something U کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
appreciate U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
appreciating U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciates U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rate U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rates U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciated U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
to give up [to waste] something U ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
screw up <idiom> U زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
changed U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changes U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changing U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
fence [around / between something] U حصار [دور چیزی] [بین چیزی]
change U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
fence [around / between something] U نرده [دور چیزی] [بین چیزی]
to wish for something U ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
to portray somebody [something] U نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
aint U نیست
he is not of our number U از ما نیست
isn't U نیست
temporary storage U می نیست
Plug and Play U یچ نیست
It's not new. نو نیست.
storage U می نیست
he takes no notice of it U نیست
auxiliaries U نیست
secondary U نیست
auxiliary U نیست
it is well enough U بد نیست
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
recognition U 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
to blame somebody for something U کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی [اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن] [جرم یا گناه]
inserts U قرار دادن چیزی در چیزی
resisted U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
to paint something [with something] U چیزی را [با چیزی] رنگ زدن
resisting U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resists U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
to lean something against something U چیزی را به چیزی تکیه دادن
requiring U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
required U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
require U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
resist U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
insert U قرار دادن چیزی در چیزی
inserting U قرار دادن چیزی در چیزی
requires U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
he is not in it U داخل نیست
thereis no end to it U انراپایانی نیست
it is unsuitable U مناسب نیست
it is unnecessary U لازم نیست
It is all right . It is o. k. U طوری نیست
to make no mention of U ذکری از ان نیست
close the door please U اگرزحمت نیست
if you please U اگرزحمت نیست
no trouble U زحمتی نیست
Such is not the case . That is not so. U اینطور نیست
it is not in good workingorder U دایر نیست
I dont remember ( recall ) . U یادم نیست
He is not man enough to do it . He is not the man for it . He hasnt got the guts to do it . U مردش نیست
that is not it U این نیست
static U که پویا نیست
He goes on and on . He is most persistent . U ول کن معامله نیست
it has escaped my remembrance U یاد نیست
sacred cow <idiom> U چارهای نیست
it is not half bad U هیچ بد نیست
needn't U لازم نیست
there is no hurry U شتابی نیست
there is no hurry U عجلهای نیست
the ice is treach erous U یخ محکم نیست
it is nothing out of the way U غریب نیست
There is nothing wrong with you . You are all right . U هیچیت نیست
that is wrong U درست نیست
ought not U شایسته نیست
inextinct U نیست نشده
that depends U معلوم نیست
he is none of my friends U او از دوستان من نیست
i do not have it in me U از من ساخته نیست
he knows a thing or two U بی تجربه نیست
It cant be helped. U چاره ای نیست
you are written U حق با شما نیست
he is a bad husband U صرفه جو نیست
he is rather i. than sick U ناخوش نیست
he is out of huomor U سر دماغ نیست
he is out of huomor U سر خلق نیست
he is out of his senses U بهوش نیست
it's only me U کسی نیست
It's not new. جدید نیست.
no sweat <idiom> U مشکلی نیست
he is not willing to go U نیست برود
nihilism U نیست انگاری
There is no hot water U آب گرم نیست.
he has nothing in him U کسی نیست
no wonder <idiom> U تعجبی نیست
my health is tolerable U حالم بد نیست
it needs not U لازم نیست
It is not advisable . It is inexpedient. U صلاح نیست
no hurry U عجلهای نیست
cold is merely privative U گرما نیست
Nevermind! U مهم نیست !
it lies beyond his competence U در صلاحیت او نیست
niet le fait U کار او نیست
The subject under discrssion . U موضوعی که مطرح نیست
There is no room for doubt. U جای تردید نیست
It is nothing to speak of . U چیز قابلی نیست
you're telling me <idiom> U احتیاج نیست به من بگی
it is not a picnic U کار اسانی نیست
It is not to your advantage. U مقرون بصرفه نیست
that is not my a U این کارمن نیست
to put out of the way U سربه نیست کردن
There's more to come. <idiom> U این همش نیست.
It might be a good idea for you to come . U بد نیست شما هم بیایید
He is nobody. He is a nonentity. U داخل آدم نیست
It is not fair that . . . U آخر انصاف نیست که …
rast U هیج همچوچیزی نیست
The scales are not even . U ترازو میزان نیست
that is not the word for it U لغتش این نیست
He is a quitter . U مرد میدان نیست
no reply necessary [NRN] U نیازی به پاسخ نیست.
It is not known yet . It is not settled yet . U هنوز معلوم نیست
This isn't mine. این مال من نیست.
that is no bed of roses U اش دهن سوزی نیست
that is no great work U کار بزرگی نیست
that is not fair U این انصاف نیست
I dont have the slightest(faintest)idea. U روحم خبردار نیست
She couldnt care less . she is totally unconcerned . U عین خیالش نیست
She is romantically inclined. She i8s game. U از دو حال خارج نیست
It is not possible ( feasible , practicable) . U اینکار عملی نیست
His honest is beyond question. U دردرستی اوحرفی نیست
He couldnt care less. He doesnt give (care)a damn. U عین خیالش نیست
oughtn't U نبایستی شایسته نیست
I cant help it. It is beyond my control. U دست خودم نیست
there is no mistaking U جای اشتباه نیست
She takes no thought for tomorrow . U بفکر فردایش نیست
there is no question but that. U شکی نیست که) .00000
It is beyond repair. It cannot be put right. U درست شدنی نیست
He is not to blame for this. U تقصیر او [مرد ] نیست.
the house is occupied U خانه خالی نیست
this is not fair U این انصاف نیست
There is no reason (cause) for worry (concern) U جای نگرانی نیست
This isn't fresh. این تازه نیست.
It cant be all that bad. U نه بابا اینقدر هم بد نیست
that is not the case U مطلب چنین نیست
that is not the question U موضوع این نیست
He does not belong here. U جای ؟ واینجا نیست
that is taken for granted U محتاج بدلیل نیست
This isn't clean. این تمیز نیست.
you need not fear U لازم نیست بترسید
It cannot be trifled with . It is no joking matter. U شوخی بردار نیست
thereis no end to it U انتهای برای ان نیست
To her , abI'llon tomans is a mere trifle . U قابل نوشیدن نیست
he is not of that stamp U ازان جنس نیست
if you dont object U اگر مانعی نیست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com