Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to read over something
U
چیزی را کاملا خواندن
to read through something
U
چیزی را کاملا خواندن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
far cry
<idiom>
U
چیزی کاملا متفاوت
swear by
<idiom>
U
کاملا از چیزی اطمینان داشتن
appressed
U
کاملا نزدیک و مجاور چیزی
perfect
U
ساختن چیزی که کاملا درست است
perfecting
U
ساختن چیزی که کاملا درست است
perfected
U
ساختن چیزی که کاملا درست است
wear out
<idiom>
U
پوشیدن چیزی تا کاملا بیفایده شود
to stop cold something
U
چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
You can say that again.
U
من کاملا با چیزی که گفتی موافقم.
[اصطلاح]
perfects
U
ساختن چیزی که کاملا درست است
bring home the importance of something to someone
<idiom>
U
شیرفهم کردن -کاملا فهماندن چیزی به کسی
fiefdom
U
هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد
to try something completely new
<idiom>
U
چیزی
[روشی ]
کاملا متفاوت امتحان کردن
fiefdoms
U
هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد
to read through something
U
چیزی را از اول تا آخر خواندن
to read off
U
از روی چیزی خواندن بلندخواندن
to read over something
U
چیزی را از اول تا آخر خواندن
make something out
<idiom>
U
ازپیش بردن برای دیدن یا خواندن چیزی
lilts
U
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilt
U
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
read head
U
هد خواندن راس خواندن
head crash
U
برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
extend
U
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends
U
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending
U
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
egregiously
U
کاملا
perfectly
U
کاملا"
in full
U
کاملا
partitur
U
کاملا
partitura
U
کاملا
sopping
U
کاملا
to perfection
U
کاملا
thoroughly
U
کاملا"
scot ant lot
U
کاملا
root and branch
U
کاملا
brand new
U
کاملا نو
intoto
U
کاملا
replete
U
کاملا پر
all around
U
کاملا
absolutely dry
کاملا
totally
U
کاملا
stone deaf
U
کاملا کر
thru
U
کاملا
in its entirety
U
کاملا
entirely
U
کاملا
sounds
U
کاملا
soundest
U
کاملا
well
<adv.>
U
کاملا
comprehensive
<adv.>
U
کاملا
to its full extent
<adv.>
U
کاملا
teetotally
U
کاملا
whole hog
U
کاملا
absolutely
U
کاملا"
fully
U
کاملا
wholly
U
کاملا
de-
U
کاملا
hand and foot
U
کاملا
quite
[completely, perfectly]
<adv.>
U
کاملا
richly
U
کاملا"
definitely
<adv.>
U
کاملا
by all means
<adv.>
U
کاملا
spankings
U
کاملا
absolutely
<adv.>
U
کاملا
spanking
U
کاملا
jam-packed
U
کاملا پر
to the quick
U
کاملا
smack
U
کاملا
sound
U
کاملا
smacked
U
کاملا
exactly
U
کاملا
altogether
U
کاملا
to a t
U
کاملا
quite
U
کاملا
sounded
U
کاملا
to a turn
U
کاملا
open-and-shut
U
کاملا
to the full
U
کاملا
purely
U
کاملا"
smacks
U
کاملا
completely
<adv.>
U
کاملا
utterly
U
کاملا
open and shut
U
کاملا
dead as a doornail
<idiom>
U
کاملا مرده
come full circle
<idiom>
U
کاملا برعکس
dead center
<idiom>
U
کاملا وسط
in all seriousness
<adv.>
U
کاملا جدی
due
U
درست کاملا"
point device
U
کاملا راست
quite seriously
<adv.>
U
کاملا جدی
bang on
U
کاملا درستوصحیح
zonked
U
کاملا خسته
close-ups
U
کاملا افراشته
close-up
U
کاملا افراشته
armed to the teeth
U
کاملا` مسلح
fit like a glove
<idiom>
U
کاملا مناسب
chock-a-block
U
کاملا کشیده
close up
U
کاملا افراشته
dead even
U
کاملا مساوی
span new
U
کاملا تازه
stone blind
U
کاملا کور
kaput
U
کاملا شک ست خورده
broad a wake
U
کاملا بیدار
chock-a-block
U
کاملا افراشته
head over heels
<idiom>
U
کاملا ،عمیقا
four-square
U
کاملا مربع
stone broke
U
کاملا ورشکست
put across
<idiom>
کاملا فهمیدن
wide-awake
U
کاملا بیدار
wide awake
U
کاملا بیدار
outrightly
U
کاملا بیدرنگ
outright
U
کاملا بیدرنگ
absolute dry
U
کاملا" خشک
perfectly elastic
U
کاملا با کشش
full-suspension
<adj.>
U
کاملا معلق
inextenso
U
کاملا بلند
air dry
U
کاملا خشک
evolute
U
کاملا روییده
heavily armed
U
کاملا مسلح
full blown
U
کاملا افراشته
full duplex
U
کاملا" دو رشتهای
fully automatic
U
کاملا" خودکار
full duplex
U
کاملا دو رشتهای
identical
U
کاملا" برابر
down to the ground
U
ازهرحیث کاملا
fitting allowance
U
کاملا" اندازه
for all the world like
U
کاملا` شبیه
to a T
<idiom>
U
کاملا،دقیقا
in perfect trim
U
کاملا اراسته یا اماده
a whole new ball game
<idiom>
U
یک ماجرای کاملا متفاوت
absorb
کاملا فرو بردن
smashup
U
کاملا خرد شده
to be absolutely determined
U
کاملا مصمم بودن
ignoramus
U
شخص کاملا بی سواد
wear out
U
کاملا خسته کردن
routs
U
کاملا شکست دادن
another kettle of fish
<idiom>
U
کاملا متفاوت از دیگری
full-suspension bike
U
دوچرخه کاملا معلق
well-done steak
U
استیک کاملا پخته
uttered
U
باعلی درجه کاملا
utter
U
باعلی درجه کاملا
rout
U
کاملا شکست دادن
he is the very moral
U
کاملا مانند است به
engrossed
U
کاملا اشغال شده
wide
U
پرت کاملا باز
utters
U
باعلی درجه کاملا
wider
U
پرت کاملا باز
widest
U
پرت کاملا باز
routed
U
کاملا شکست دادن
birthday suit
<idiom>
U
کاملا لخت وبرهنه
to wreck
U
کاملا خراب کردن
through
U
از اغاز تا انتها کاملا
brand new
<idiom>
U
کاملا تازه وجدید
computer integrated manufactureing
U
کارخانه کاملا" اتوماتیک
It's all over.
U
همه اش
[کاملا]
تمام شد.
full duplex channel
U
مجرای کاملا دو رشتهای
That's quite enough.
U
اون کاملا کافیه.
perfectly elastic supply
U
عرضه کاملا با کشش
perfectly inelastic demand
U
تقاضای کاملا بی کشش
perfectly inelastic supply
U
عرضه کاملا بی کشش
perfectly elastic demand
U
تقاضای کاملا با کشش
It was a complete surprise to me .
U
کاملا" غافلگیر شدم
In perfect condition (shape).
U
کاملا" صحیح وسالم
ignoramuses
U
شخص کاملا بی سواد
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
to blow somebody's mind
<idiom>
<verb>
U
کسی را کاملا غافلگیر کردن
to bowl somebody over
<idiom>
<verb>
U
کسی را کاملا غافلگیر کردن
It's Lombard Street to a China orange.
<idiom>
U
کاملا مسلم وقطعی است.
to knock somebody's socks off
<idiom>
<verb>
U
کسی را کاملا غافلگیر کردن
fit as a fiddle
<idiom>
U
روپا ،کاملا تندرست وسلامت
I read through the letter.
U
من این نامه را کاملا میخوانم.
perfect
U
کاملا درست و بدون غلط
to compare apples and oranges
<idiom>
U
چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
blasius flow
U
جریان کاملا لایهای تئوریکی
rub out
<idiom>
U
کاملا ویرا کردن ،کشتن
bright luster
U
صیقل کاری کاملا" براق
We know it for a fact that…
U
برایمان کاملا" معلوم است که ...
perfects
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
unfledged
U
پر در نیاورده کاملا رشد نکرده
perfecting
U
کاملا درست و بدون غلط
fall over oneself
<idiom>
U
کاملا مشتاق انجام کاری
all round
U
کاملا شامل هر چیز یا هرکس
perfecting
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
perfected
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
That's sheer madness.
U
کاری کاملا ابلهانه ای است.
perfected
U
کاملا درست و بدون غلط
perfects
U
کاملا درست و بدون غلط
to eat somebody alive
U
بر کسی کاملا غلبه شدن
to eat somebody alive
U
کسی را کاملا شکست دادن
dead set against something
<idiom>
U
کاملا مصمم در انجام کاری
perfect
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com