English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to put something into cold storage <idiom> U چیزی را به کنار گذاشتن
to put something on the shelf <idiom> U چیزی را به کنار گذاشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to put a way U کنار گذاشتن
reserves U کنار گذاشتن
lay away U کنار گذاشتن
earmarks U کنار گذاشتن
reserve U کنار گذاشتن
reserving U کنار گذاشتن
put aside U کنار گذاشتن
to set by U کنار گذاشتن
shelf U کنار گذاشتن
earmark U کنار گذاشتن
to put by U کنار گذاشتن
deposit U کنار گذاشتن
to leave off U کنار گذاشتن
to lay aside U کنار گذاشتن
overrule U کنار گذاشتن
deposits U کنار گذاشتن
overruled U کنار گذاشتن
overrules U کنار گذاشتن
to set aside [temporarily] U [موقتا] کنار گذاشتن
shunts U تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
shunt U تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
shunted U تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
bypassing U کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
bypassed U کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
pretermit U از قلم انداختن کنار گذاشتن
bypasses U کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
bypass U کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
step down <idiom> U شغل مهم خود را کنار گذاشتن
Paregmenon U [کنار هم گذاشتن کلماتی که از یک ریشه اند]
indentations U کنار گذاشتن یک فضا در شروع یک خط متن
indentation U کنار گذاشتن یک فضا در شروع یک خط متن
chop U کنار گذاشتن دادهای که موردنیاز نمیباشد
chopped U کنار گذاشتن دادهای که موردنیاز نمیباشد
denistall U کنار گذاشتن یک برنامه یادستگاه سخت افزاری ازسرویس دهی
demount U کنار گذاشتن یک رسانه ذخیره مغناطیسی از دستگاهی که روی ان نوشته و از ان می خواند
take croquet U ضربه زدن با گذاشتن گوی خود کنار گوی حریف
to invite tenders for something U چیزی را به مزایده گذاشتن
to advertise for bids U چیزی را به مناقصه گذاشتن
To leave something hanging. U چیزی رابلاتکلیف گذاشتن
to advertise for bids U چیزی را به مزایده گذاشتن
to invite tenders for something U چیزی را به مناقصه گذاشتن
crutches U دوشاخه زیر چیزی گذاشتن
play a legal trick U کلاه شرعی سر چیزی گذاشتن
To give it an appearance ( a semblance ) of leagality . To ligitimize something . U کلاه شرعی سر چیزی گذاشتن
to weather something U چیزی را در معرض [ آب و] هوا گذاشتن
crutch U دوشاخه زیر چیزی گذاشتن
To put a price on something . U روی چیزی قیمت گذاشتن
to weather something in winter U چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
to impinge on something U تاثیر منفی روی چیزی گذاشتن
to sow the seeds of something U تخم چیزی راکاشتن بنیادچیزی را گذاشتن
impact U اثر گذاشتن یا اهمیت دادن به چیزی
impacts U اثر گذاشتن یا اهمیت دادن به چیزی
to put something at somebody's disposal U چیزی را در دسترس [اختیار] کسی گذاشتن
underrated U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrating U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrate U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrates U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
affects U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affect U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
hereditaments U هر چیزی که قابل ارث گذاشتن باشد مال موروثی میراث
let go <idiom> U به حال خود گذاشتن ،هیچ کاری درمورد چیزی انجام ندادن
lay off <idiom> U به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
lids U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into <idiom> U اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lid U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
To leave behinde. U جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
to leave someone in the lurch U کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
brimming U کنار
rim U کنار
ex U کنار
verge U کنار
ex- U کنار
marge U کنار
limit U کنار
verges U کنار
lotus U کنار
lotuses U کنار
banks U کنار
lip U کنار
off U از کنار
brim U کنار
brimmed U کنار
border line U خط کنار
bourne U کنار
rims U کنار
brims U کنار
along side U تا کنار
along side U در کنار
brink U کنار
bank U کنار
edges U : کنار
recesses U کنار
edge U : کنار
margins U کنار
margin U کنار
bordered U کنار
recess U کنار
bordering U کنار
apart U کنار
border U کنار
abutment U کنار
list U کنار
rand U کنار
on shore U بر کنار
away U کنار
waterfront U اب کنار
lote U کنار
side aisle U کنار
marginate U کنار
waterfronts U اب کنار
besides U کنار
lotos U کنار
waterside U کنار دریا
Stand asid . step aside . U کنار بایست
by U نزدیک کنار
bedside U کنار بستر
lotus U درخت کنار
by the window U کنار پنجره
roadside U کنار جاده
bypasses U کنار گذار
limbo U کنار دوزخ
side U سمت کنار
sheer U کنار رفتن
sides U سمت کنار
roadsides U کنار جاده
shores U کنار دریا
put in U کنار امدن با
foreshores U کنار دریا
foreshore U کنار دریا
withdrawal U کنار کشیدن
bypassing U کنار گذار
lote U درخت کنار
lotos U درخت کنار
touchline U خط کنار زمین
withdrawals U کنار کشیدن
Joking aside. <idiom> U شوخی به کنار.
Joking apart. <idiom> U شوخی به کنار.
bypassed U کنار گذار
graveside U در کنار آرامگاه
gravesides U در کنار آرامگاه
put away U کنار گذاردن
shore کنار دریا
off U از روی از کنار
lotus-eaters U کنار خوار
lotus-eater U کنار خوار
seastrand U دریا کنار
lotus eater U کنار خوار
pull away U کنار گرفتن
pt down U کنار گذاردن
lotos eater U کنار خوار
wayside U کنار جاده
bypass U کنار گذار
lotuses U درخت کنار
sidelining U خط کنار زمین
sideline U خط کنار زمین
seaside U دریا کنار
sidelines U خط کنار زمین
coast U کنار دریا
riparian U رود کنار
floret of ray U گلچه کنار
sidelined U خط کنار زمین
receded U کنار کشیدن
recedes U کنار کشیدن
recede U کنار کشیدن
strand U کنار رود
strand U کنار دریا
coasts U کنار دریا
bow out U کنار کشیدن
by the side of the road U در کنار جاده
seacoast U دریا کنار
next U جنب کنار
step aside U کنار رفتن
side step U کنار رفتن
receding U کنار کشیدن
strands U کنار دریا
strands U کنار رود
riverside U کنار رور
coping U کنار امدن
shipside U کنار کشتی
shipboard U کنار کشتی
side foot U ضربه با کنار پا
towpath U جادهی کنار آب راه
towpaths U جادهی کنار آب راه
crash barrier U حصار کنار جاده
roadhouses U میخانهی کنار راه
sea dike U دیوار کنار اب دریا
marshalled U داوران کنار مسیر
There is no need dor ceremony between us. U تعارف رابگذار کنار
roadhouse U میخانهی کنار راه
marshal U داوران کنار مسیر
ratch U کنار یا لبه کشتی
cross block U سد کردن خط دفاعی از کنار
colocate U کنار هم قرار گرفتن
marshaled U داوران کنار مسیر
down the line U ضربه از کنار زمین
barrier inspection U بازدید کنار جاده
long shore U وابسته بدریا کنار
marshaling U داوران کنار مسیر
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com