Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (44 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To submit something to someone.
U
چیزی را به کسی تسلیم کردن (ارائه دادن )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
propound
U
پیشنهاد کردن ارائه دادن
to put in
U
منصوب کردن ارائه دادن
renders
U
ارائه دادن ترجمه کردن
exhibits
U
ارائه دادن ابراز کردن
exhibit
U
ارائه دادن ابراز کردن
rendered
U
ارائه دادن ترجمه کردن
propounding
U
پیشنهاد کردن ارائه دادن
propone
U
پیشنهاد کردن ارائه دادن
render
U
ارائه دادن ترجمه کردن
porrect
U
منبسط کردن ارائه دادن
exhibiting
U
ارائه دادن ابراز کردن
exhibited
U
ارائه دادن ابراز کردن
propounds
U
پیشنهاد کردن ارائه دادن
submits
U
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submitted
U
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submitting
U
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
produced
U
اقامه کردن ارائه دادن سند
submit
U
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
produces
U
اقامه کردن ارائه دادن سند
produce
U
اقامه کردن ارائه دادن سند
to starve into surrender
U
گرسنگی دادن وناگزیربه تسلیم کردن
to portray somebody
[something]
U
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
to give up the ghost
U
جان تسلیم کردن روح تسلیم کردن
extraditing
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
give
U
ارائه دادن
presenting
U
ارائه دادن
produced
U
ارائه دادن
giving
U
ارائه دادن
gives
U
ارائه دادن
knuckle under
<idiom>
U
ارائه دادن
presents
U
ارائه دادن
tendered
U
ارائه دادن
hold forth
U
ارائه دادن
tender
U
ارائه دادن
bring forward
U
ارائه دادن
produce
U
ارائه دادن
tendering
U
ارائه دادن
produces
U
ارائه دادن
present
U
ارائه دادن
tenderest
U
ارائه دادن
misrepresentation
U
بد ارائه دادن
presented
U
ارائه دادن
put in
U
ارائه دادن
submitted
U
ارائه دادن پیشنهادکردن
forthcoming
U
اماده ارائه دادن
to produce testimony
U
مدرک ارائه دادن
submit
U
ارائه دادن پیشنهادکردن
submitting
U
ارائه دادن پیشنهادکردن
puts
U
ارائه یا توضیح دادن
putting
U
ارائه یا توضیح دادن
put
U
ارائه یا توضیح دادن
submits
U
ارائه دادن پیشنهادکردن
alleges
U
دلیل اوردن ارائه دادن
alleging
U
دلیل اوردن ارائه دادن
allege
U
دلیل اوردن ارائه دادن
renders
U
تسلیم داشتن دادن
rendered
U
تسلیم داشتن دادن
render
U
تسلیم داشتن دادن
how about
<idiom>
برای ارائه پشنهاد یا جویا شدن نظر دیگران در مورد چیزی یا کاری استفاده می شود
putting
U
ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
puts
U
ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
put
U
ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
projects
U
ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
project
U
ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
projected
U
ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
yields
U
قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
yield
U
قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
yielded
U
قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
implementing
U
انجام دادن یا اجرا کردن چیزی
implements
U
انجام دادن یا اجرا کردن چیزی
end
U
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ended
U
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
implement
U
انجام دادن یا اجرا کردن چیزی
implemented
U
انجام دادن یا اجرا کردن چیزی
ends
U
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
deliveries
U
تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
delivery
U
تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
to pick and choose
U
درسوا کردن چیزی سلیقه زیادبخرج دادن
continue
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continues
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
heralding
U
از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
affect
U
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
miss
U
از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
missed
U
از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
herald
U
از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
heralded
U
از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
misses
U
از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
affects
U
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
heralds
U
از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
to esteem somebody or something
[for something]
U
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
certifies
U
صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
certifying
U
صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
certify
U
صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
authentication
U
به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
represented
U
ارائه کردن
represents
U
ارائه کردن
represent
U
ارائه کردن
to put any one up to something
U
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
defining
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
expands
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expanding
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expand
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
lead proof
U
ارائه دلیل کردن
producing
U
اقامه ارائه کردن
forthcomming
U
اماده برای ارائه کردن
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
betraying
U
تسلیم کردن
consigned
U
تسلیم کردن
hand on
U
تسلیم کردن
consign
U
تسلیم کردن
submitted
U
تسلیم کردن
submitting
U
تسلیم کردن
to fork over
U
تسلیم کردن
hand over
U
تسلیم کردن
consigning
U
تسلیم کردن
betrays
U
تسلیم کردن
to deliver up
U
تسلیم کردن
committed
U
تسلیم کردن
consigns
U
تسلیم کردن
infeoff
U
تسلیم کردن
committing
U
تسلیم کردن
submit
U
تسلیم کردن
betrayed
U
تسلیم کردن
give up
U
تسلیم کردن
to give in charge
U
تسلیم کردن
submits
U
تسلیم کردن
betray
U
تسلیم کردن
commit
U
تسلیم کردن
commits
U
تسلیم کردن
inserting
U
قرار دادن چیزی در چیزی
inserts
U
قرار دادن چیزی در چیزی
insert
U
قرار دادن چیزی در چیزی
to lean something against something
U
چیزی را به چیزی تکیه دادن
subsequent filing
[application, documents]
U
ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
betrayed
U
تسلیم دشمن کردن
lodge
U
گذاشتن تسلیم کردن
betraying
U
تسلیم دشمن کردن
jurisdiction
U
تسلیم دادگاه کردن
lodged
U
گذاشتن تسلیم کردن
yield
U
تسلیم کردن یا شدن
yielded
U
تسلیم کردن یا شدن
lodges
U
گذاشتن تسلیم کردن
to give up
U
تسلیم کردن امیدبریدن از
yields
U
تسلیم کردن یا شدن
betrayment
U
تسلیم به دشمن کردن
betrays
U
تسلیم دشمن کردن
cede
U
تسلیم کردن صرفنظرکردن از
ceding
U
تسلیم کردن صرفنظرکردن از
betray
U
تسلیم دشمن کردن
cedes
U
تسلیم کردن صرفنظرکردن از
to muddle on
U
با تسلیم به پیشامد زندگی کردن
reckons
U
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned
U
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon
U
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
rezone
U
محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
so strike one's flag
U
کشتی یادژی رابدشمن تسلیم کردن
to lodge a complaint
U
عرضحال گله گذاری تسلیم کردن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
locating
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
refer
U
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
refers
U
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
referred
U
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
to regard something as something
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to see something as something
[ to construe something to be something]
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
lay hands upon something
U
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
string out
<idiom>
U
کش دادن چیزی
To let something slip thru ones fingers .
U
چیزی را از کف دادن
identic notes
U
منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
to book something
U
چیزی را سفارش دادن
to hire out something
U
اجاره دادن چیزی
integrating
U
درشکم چیزی جا دادن
integrates
U
درشکم چیزی جا دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com