Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
foist
U
چیزی را بجای دیگری جا زدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
subrogate
U
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
personate
U
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
wick
U
چیزی که بجای فتیله بکار رود
wicks
U
چیزی که بجای فتیله بکار رود
spot bowler
U
بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
brunch
U
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunches
U
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
converted
U
تغییر چیزی به دیگری
converting
U
تغییر چیزی به دیگری
converts
U
تغییر چیزی به دیگری
convert
U
تغییر چیزی به دیگری
put words in one's mouth
<idiom>
U
چیزی را از زبان کس دیگری گفتن
overlapped
U
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
overlaps
U
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
overlap
U
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
to exchange something
[for something]
U
مبادله کردن
[چیزی را با چیز دیگری]
lead in
U
چیزی که به چیز دیگری منتهی شود
to exchange something
[for something]
U
معاوضه کردن
[چیزی را با چیز دیگری]
percuss
U
بازدن انگشت یا الت دیگری چیزی را ازمودن
encapsulated
U
چیزی که درون چیز دیگری قرار دارد
douse
U
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
(in) care of someone
<idiom>
U
فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
doused
U
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
dowsed
U
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
douses
U
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
dousing
U
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
dowses
U
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
usenet
U
که هرکاربر میتواند پیامی بیفزاید یا به پیام دیگری چیزی اضافه کند
overlaps
U
جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
off print
U
چاپ دوم باره چیزی که ازمجله یا نگارشهای دیگری گرفته شده باشد
overlap
U
جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
overlapped
U
جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
reach out with an olive branch
<idiom>
U
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch
U
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
good riddance to bad rubbish
<idiom>
U
وقتی تو خوشحالی از اینکه چیزی یا کسی به جای دیگری برده بشه یا فرستاده بشه
letter
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode
U
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letters
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another
U
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy
U
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
countersignature
U
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
in return for
U
بجای
in the room of
U
بجای
in payment of
U
بجای
instead of
U
بجای
vice
U
بجای
vice-
U
بجای
in lieu of
U
بجای
in his stead
U
بجای او
per pro
U
بجای
lieu
U
بجای
Instead of you
U
بجای تو
vises
U
بجای
vices
U
بجای
in exchange for
U
بجای
to pass for
U
قلمدادشدن بجای
instead of celebrating
U
بجای جشن
in somebody's place
U
بجای کسی
quid pro quos
U
بجای عوض
for
U
بجای از طرف
he succeeded his father
U
بجای پدرنشست
instead of
<conj.>
U
بجای
[بعوض]
elsewhere
U
بجای دیگر
instead
U
بجای اینکه
in place of
U
بجای درعوض
quid pro quo
U
بجای عوض
stead
U
بجای بعوض
instead of the other way around
U
بجای برعکس این
take your mirks
U
فرمان بجای خود
on your marks
U
فرمان بجای خود
O.K.
U
اصط لاحی که بجای
instead of the reverse
U
بجای وارونه این
instead of vice versa
U
بجای برعکس این
back to your seats
U
برگردید بجای خود
impersonify
U
بجای شخص گرفتن
were i in his skin
U
اگر بجای او بودم
hardwired connection
U
می بجای ورودی و سوکت
he could p for an englishman
U
بجای یک نفرانگلیسی قلمداد میشود
If I were in your place. . .
U
اگر بجای شما بودم …
ghost-writers
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
push pass
U
پاس با فشارچوب بجای ضربه
instead of doing
U
بجای اینکه انجام بدهند
ghost-writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
phraseography
U
نشان گذاری بجای عبارت
to pass for
U
پذیرفته یا شناخته شدن بجای
instead of working
U
بجای اینکه او کار بکند
I wI'll sign for him .
U
من بجای اوامضاء خواهم کرد
ghost writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
Ferdowsi left a good name behind.
U
نام نیکی از فردوسی بجای مانده
things have come to a pretty pass
U
کار بجای باریک رسیده است
to touch ground
U
بجای ثابت یابموضوع اصلی رسیدن
recuperation
U
عمل برگرداندن لوله بجای خود
to take the fall for somebody
U
مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
rational dress
U
نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
enallage
U
بکاربردن صیغهای بجای صیغه دیگر
eat the ball
U
اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
ampersand
U
کاراکتر & است که بجای and بکار می رود
conscription of weath
U
گرفتن پول و مال بجای سرباز
i wish you would go
U
بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
pinsetter
U
وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
pinspotter
U
وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
oafs
U
بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
ventriloquistic
U
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
to make one's mark
U
مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
cheat
U
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheated
U
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
oaf
U
بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
succedaneum
U
دوایی که بجای دوای دیگر تجویز شود
whipping boy
U
بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
He left a great name behid him .
U
نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
ventriloquists
U
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
persepolis
U
شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
overstand
U
بیش از حد ماندن قایق در یک مسیر بجای چرخاندن
put the ball on the floor
U
به زمین انداختن توپ کریکت بجای بل گرفتن
commodity money
U
پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
ant
U
: پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
ants
U
: پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
ventriloquist
U
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
grillage
U
شبکهای از تیرهای سنگین که بجای پی ساختمان قرارمیدهند
cheats
U
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
rickshaw
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaws
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
ricksha
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
ack
U
علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
scratch pads
U
یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
mutual terms
U
شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
order arms
U
فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
scratch pad
U
یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
designated hitter
U
بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
Molotov cocktail
U
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
mince pies
U
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
manrope
U
طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
mince pie
U
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
anti
U
:پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
hendiadys
U
عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
light
U
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
Molotov cocktails
U
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
the piping time
U
زمان صلح که بجای موزیک جنگی نی وسازهای دیگرمی نوازند
wampun
U
خر مهرهای که هندیهای امریکای شمالی بجای زر وزیور بکار می برند
interior label
U
بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
hydroplanes
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaned
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplane
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
spot pass
U
پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
anth
U
:پیشوندهاییست بمعنی >ضد<و >مخالف < و >درعوض <و>بجای < و غیره مثل :ANTIchrist
kinnikinnic
U
برگ وپوست برخی گیاهان که هندیهای امریکایی بجای تنباکوبکارمیبرند
lighted
U
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
lightest
U
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
hydroplaning
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
rebounded
U
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounding
U
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebound
U
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
grillage
U
شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
rebounds
U
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
jelutong
U
ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
netball
U
بازی شبیه به والیبال با گرفتن و انداختن توپ بجای ضربه زدن
puncheon
U
ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
wampumpeag
U
صدف براق وزیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
antimatter
U
جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
kauri
U
کاج بلند زلاند جدیدکه صمغ ان برای روغن جلاو بجای کهربابکارمیرود
wampum
U
صدف براق و زیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
Use this command to send the output to a file instead of to the screen.
U
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
hi
U
فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
query
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
querying
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replace
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
replacing
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
queries
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replaced
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
to esteem somebody or something
[for something]
U
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
establish
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to pass by any thing
U
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
to hang over anything
U
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
controls
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controlling
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
control
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
establishing
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
partial carry
U
فضای ذخیره سازی موقت تمام ارقام نقلی جمع کننده موازی بجای ارسال مستقیم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com