Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Remove something root and branch.
U
چیزی را از ریشه وبن نابود کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
annihilating
U
نابود کردن
annihilate
U
نابود کردن
annihilated
U
نابود کردن
annihilates
U
نابود کردن
to get somebody out of the way
U
کسی را نابود کردن
extirpate
U
بکلی نابود کردن
uncreate
U
نابود کردن نیست شدن معدوم کردن از میان بردن
nukes
U
با جنگ افزارهستهای نابود کردن
nuke
U
با جنگ افزارهستهای نابود کردن
perishes
U
تلف شدن نابود کردن
nuking
U
با جنگ افزارهستهای نابود کردن
nuked
U
با جنگ افزارهستهای نابود کردن
destroy
U
ویران کردن نابود ساختن
destroying
U
ویران کردن نابود ساختن
destroys
U
ویران کردن نابود ساختن
perished
U
تلف شدن نابود کردن
perish
U
تلف شدن نابود کردن
disposal
U
کشف شدن هدف نابود کردن
subversion
U
نابود کردن قدرت یک حکومت ازنظرنظامی اقتصادی روانی فرهنگی سیاسی و اجتماعی
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
rhizogenic
U
تولید کننده ریشه ریشه اور
rhizogenetic
U
تولید کننده ریشه ریشه اور
radicate
U
ریشه گرفتن ریشه دار شدن
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
to strike root
U
ریشه گرفتن ریشه دواندن
to take root
U
ریشه گرفتن ریشه دوانیدن
to root up
U
ریشه کن کردن
root
U
ریشه کن کردن
root out
U
ریشه کن کردن
irradicate
U
ریشه کن کردن
uproots
U
ریشه کن کردن
to pull up by the roots
U
ریشه کن کردن
eradicating
U
ریشه کن کردن
uprooted
U
ریشه کن کردن
eradication
U
ریشه کن کردن
to take root
U
ریشه کردن
roots
U
ریشه کن کردن
uprooting
U
ریشه کن کردن
root up
U
ریشه کن کردن
uproot
U
ریشه کن کردن
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
roots
U
ریشه دار کردن
strike root
U
ریشه کردن گرفتن
root
U
ریشه دار کردن
radicate
U
ریشه دار کردن
to strike root
U
ریشه کردن پابرجاشدن
to portray somebody
[something]
U
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
faggots
U
ریشه کردن حاشیه پارچه
stemming
U
ریشه لغت قطع کردن
stem
U
ریشه لغت قطع کردن
stemmed
U
ریشه لغت قطع کردن
faggot
U
ریشه کردن حاشیه پارچه
fagot
U
ریشه کردن حاشیه پارچه
extirpate
U
ریشه کن کردن ازبین بردن
stems
U
ریشه لغت قطع کردن
non-existent
U
نابود
annihilable
U
نابود شدنی
destroyer
U
نابود کننده
perishability
U
نابود شدنی
go
U
نابود شدن
annihilator
U
نابود کننده
destroyers
U
نابود کننده
perishable
U
نابود شدنی
goes
U
نابود شدن
to go to pot
U
نابود شدن
to fall away
U
نابود شدن
give out
<idiom>
U
نابود شده
extermination
U
نابود شدن
to regard something as something
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to see something as something
[ to construe something to be something]
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
lay hands upon something
U
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
bactericidal
U
نابود کنندهء باکتری
self destroyer
U
نابود کننده خود
to pass a way
U
مردن نابود شدن
self naughting
U
نابود سازی خود
t omelted away
U
کم کم نابود یا کوچک شدن
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
diachrony
U
تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
cunclude
U
تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
indestructible
U
از میان نرفتنی نابود نشدنی
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
self annihilation
U
کشتن نفس خود نابود سازی
rectify
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it
<idiom>
U
به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
rectified
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectifies
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
to give up
[to waste]
something
U
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
see about (something)
<idiom>
U
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
plaiting
U
[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
to mind somebody
[something]
U
اعتنا کردن به کسی
[چیزی]
[فکر کسی یا چیزی را کردن]
fixes
U
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fix
U
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
anti-
U
برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
flavorings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavourings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
lyophilization
U
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
flavoring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
prejudging
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudges
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudged
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudge
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
to prescribe something
[legal provision]
U
چیزی را تعیین کردن
[تجویز کردن]
[ماده قانونی]
[حقوق]
to tarnish something
[image, status, reputation, ...]
U
چیزی را بد نام کردن
[آسیب زدن]
[خسارت وارد کردن]
[خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
fraise
U
نرده دار کردن دهانه چیزی را گشادتر کردن
refers
U
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
referred
U
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
refer
U
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
to pirate something
U
چیزی را غیر قانونی چاپ کردن
[دو نسخه ای کردن]
set loose
<idiom>
U
رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
premeditate
U
قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
to pull off something
[contract, job etc.]
U
چیزی را تهیه کردن
[تامین کردن]
[شغلی یا قراردادی]
to instigate something
U
چیزی را برانگیختن
[اغوا کردن ]
[وادار کردن ]
to throw light upon
U
روشن کردن کمک بتوضیح چیزی کردن
cession
U
صرفنظر کردن از چیزی وواگذار کردن ان واگذاری
quantified
U
محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantifies
U
محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantifying
U
محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantify
U
محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
valuate
U
ارزش چیزی رامعین کردن ارزیابی کردن
total loss
U
نابود شدن یا مسلوب المنفعه شدن کلی مال بیمه شده خسارت کلی
root
U
ریشه
homoousian
U
از یک ریشه
harle
U
ریشه
harl
U
ریشه
roots
U
ریشه
fimbria
U
ریشه
fibreless
U
بی ریشه
scabs
U
ریشه
expansion scab
U
ریشه
stubs
U
ریشه
stubbing
U
ریشه
scab
U
ریشه
cognate
U
هم ریشه
thrum
U
ریشه
fimbriation
U
ریشه
stub
U
ریشه
depth of face
U
ریشه
radical
U
ریشه
radicals
U
ریشه
frange
U
ریشه
rootlet
U
ریشه چه
stubbed
U
ریشه
stump
U
ریشه
tie
[knot]
U
ریشه
radicle
U
ریشه چه
radix
U
ریشه
rhizogenic
U
ریشه زا
tassels
U
ریشه
extraction
U
ریشه
rhizogenous
U
ریشه زا
cama
U
ریشه
stumped
U
ریشه
stumps
U
ریشه
rootless
U
بی ریشه
paronymous
U
هم ریشه
rhizogenetic
U
ریشه زا
fringes
U
ریشه
stumping
U
ریشه
fringe
U
ریشه
tassel
U
ریشه
denounces
U
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounced
U
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounce
U
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denouncing
U
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
briefest
U
خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
briefer
U
خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
briefed
U
خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
to beg for a thing
U
چیزی راخواهش کردن یاگدایی کردن
reference
U
توجه کردن یا کار کردن با چیزی
minds
U
فکر چیزی را کردن یاداوری کردن
references
U
توجه کردن یا کار کردن با چیزی
mind
U
فکر چیزی را کردن یاداوری کردن
brief
U
خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
minding
U
فکر چیزی را کردن یاداوری کردن
beck
U
باسرتصدیق کردن یاحالی کردن چیزی
rhizanthous
U
گل اور از ریشه
the root of a tree
U
ریشه درخت
to root up
U
از ریشه دراوردن
paronym
U
واژه هم ریشه
supplantation
U
از ریشه کنی
supplanter
U
ریشه کن کننده
fimbriate
U
ریشه دار
rush root
U
ریشه ایرسا
thrum
U
ریشه دار
the root of a word
U
ریشه واژه
to pull up by the roots
U
از ریشه دراوردن
strike root
U
ریشه زدن
beetroots
U
ریشه چغندر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com