Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to compare oppsites
U
چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to contrast
[with]
U
مقایسه کردن با
[برابرکردن برای مقایسه]
scrape together
<idiom>
U
پول یا چیزهای دیگر جمع کردن
see things
<idiom>
U
چیزهای غیر واقعی راتصور کردن
forklift
U
ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
I am a great believer in using natural things for cleaning.
U
من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
contrasted
U
مقایسه کردن
contrast
U
مقایسه کردن
contrasts
U
مقایسه کردن
compared
U
مقایسه کردن
contrasting
U
مقایسه کردن
compare
U
مقایسه کردن
to make comparisons
U
مقایسه کردن
compares
U
مقایسه کردن
to draw comparisons
U
مقایسه کردن
comparing
U
مقایسه کردن
measure
U
مقایسه کردن سنجش
to drow a p between two
U
دوچیزراباهم مقایسه یاتشبیه کردن
collating
U
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collated
U
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collate
U
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collates
U
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collated
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collates
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collate
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collating
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
summation check
U
بررسی تشخیص خطا با جمع کردن حروف دریافتی و مقایسه با کل آن
pair exchange sorting algorithm
U
نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده
bygone
U
چیزهای گذشته
inanimate objects
U
چیزهای بیجان
munch
U
چیزهای جویدنی
munched
U
چیزهای جویدنی
munches
U
چیزهای جویدنی
post matter
U
چیزهای پستی
incidentals
U
چیزهای کوچک
munching
U
چیزهای جویدنی
inflammable substances
U
چیزهای اتشگیر
oddment
U
چیزهای متفرقه
gaudery
U
چیزهای کم بها
trivia
U
چیزهای بی اهمیت
valuables
U
چیزهای بهادار
by gone
U
چیزهای گذشته
cates
U
چیزهای لذیذ
inflammables
U
چیزهای اتشگیر
scatterings
U
چیزهای پراکنده
the sublime
U
چیزهای بلندوعالی
the inevitable
U
چیزهای عادی
coconscious
U
ادراک چیزهای یکسان
impedimenta
U
چیزهای دست و پا گیر
paleology
U
دانش چیزهای کهنه
coconsciousness
U
ادراک چیزهای یکسان
available amount
U
مقدار
[چیزهای]
در دسترس
appurtenence
U
اسباب چیزهای وابسته
impediment
U
چیزهای دست و پاگیر
inter alia
U
میان چیزهای دیگر
microtomy
U
بریدن چیزهای ریز
among others
U
میان چیزهای دیگر
Well what do you know!Well i never!
U
بحق چیزهای نشنیده !
among other things
U
میان چیزهای دیگر
impediments
U
چیزهای دست و پاگیر
plexus
U
چیزهای درهم پیچیده پیچیدگی
to compare apples and oranges
<idiom>
U
چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
bye
U
چیزهای کناری یاثانوی فرعی
interposition
U
چیزی که در میان چیزهای دیگرگذارند
byes
U
چیزهای کناری یاثانوی فرعی
microphotography
U
عکس برداری از چیزهای خرد
gimceackery
U
چیزهای قشنگ وبی مصرف
to i. on particulars
U
به چیزهای جزئی اهمیت دادن
pretty pretties
U
چیزهای قشنگ و نادان فریب
irrespectively
U
بدون ملاحظه چیزهای دیگر مستقلا
luff
U
قلاب مخصوص بلندکردن چیزهای سنگین
She is fond of sweet things.
U
از چیزهای شیرین ( شیرینی ) خوشش می آید
other things being equal
U
اگر برای چیزهای دیگر نباشد
supemundane
U
بالاتراز چیزهای وابسته به این جهان
intercurrent
U
مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
drainer
U
خشک اندازنده فرفی که اب چیزهای دیگرراخشک میاندازد
litters
U
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
littering
U
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
bathos
U
تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
littered
U
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
gutter man
U
دوره گردیکه چیزهای ارزان وکهنه می فروشد
litter
U
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
papier
U
یکجور مقوای سخت که چسب و گل رس و چیزهای دیگربخمیران میزنند
penny-wise and pound-foolish
<idiom>
U
توجه به چیزی کوچک وکم توجهای به چیزهای با اهمیت
object method of teaching
U
شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
object lessons
U
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object lesson
U
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
nympholepsy
U
جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
matelote
U
یکجور خوراک ماهی که باشراب و پیاز و چیزهای دیگر درست می کنند
comparisons
U
مقایسه
collation
U
مقایسه
datum line
U
خط مقایسه
comparison
U
مقایسه
analogies
U
مقایسه
analogy
U
مقایسه
resemblance
U
مقایسه
collations
U
مقایسه
presentationism
U
عقیده باینکه چیزهای واقعی هنگام درک در مغز انسان نمایش داده میشوند
even parity
U
مقایسه زوج
comparatively
U
بطور مقایسه
logical comparison
U
مقایسه منطقی
comparisons
U
روش مقایسه
parity checking
U
بازبینی مقایسه
frequency comparison
U
مقایسه فرکانس
parity bit
U
بیت مقایسه
incomparable
U
مقایسه ناپذیر
incommensurable
U
مقایسه ناپذیر
incomparable
U
غیرقابل مقایسه
comparison operator
U
عملگر مقایسه
comparison
U
روش مقایسه
odd parity
U
مقایسه فرد
no parity
U
عدم مقایسه
cf
U
مقایسه شود
comparableness
U
قابلیت مقایسه
refrence
U
مبنای مقایسه
comparator
U
مقایسه کننده
datum
U
سطح مقایسه
assimilatc
U
مقایسه نمودن
parity error
U
خطای مقایسه
parity error
U
غلط مقایسه
analogous
U
قابل مقایسه
incomparability
U
مقایسه ناپذیری
to bear comparison with
U
قابل مقایسه بودن با
to stand comparison with
U
قابل مقایسه بودن با
table comparator
U
مقایسه کننده نوارها
a comparison of the brain to a computer
U
مقایسه ای از مغز با کامپیوتر
tape comparator
U
مقایسه کننده نوار
comparator
U
وسیله انجام مقایسه
comparably
U
بطور قابل مقایسه
a beauty and an elegance beyond
[ without]
compare
U
زیبایی و ظرافتی بی مقایسه
comparative gage
U
دستگاه مقایسه کننده
by comparison
U
وقتی مقایسه می شوند
A comparison of theory and practice.
U
مقایسه ای از نظری و عمل.
incomparability
U
غیر قابل مقایسه
paired comparisons method
U
روش مقایسه جفتی
incomparably
U
بطور غیرقابل مقایسه
comparative philology
U
علم مقایسه زبانها
between
U
دربین درمقام مقایسه
Next to you I'm slim.
U
در مقایسه با تو من لاغر هستم.
proportions
U
اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
comparable
U
قابل مقایسه مانند کردنی
document comparison utility
U
برنامه کمکی مقایسه مدارک
priority
U
اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
a comparison of men's salaries with those of women
U
مقایسه حقوق مردان با زنان
parity error
U
اشتباه مقایسه خطای توازن
That's a poor comparison.
U
این مقایسه ای نا مناسب است.
not a patch on
U
به هیچ طرف مقایسه نیست با
comparable
U
قابلیت مقایسه قیاس پذیر
comparable
U
آنچه قابل مقایسه نیست
VBScript
U
مقایسه شود با JAVA SCRIPT
priorities
U
اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
relational database management system
U
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
relative
U
آنچه با دیگری مقایسه شود
proportion
U
اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
relational database
U
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
to be out of all proportion to something
U
غیر مقایسه بودن نسبت به چیزی
The comparison is misleading
[flawed]
.
U
مقایسه گمراه کننده
[ ناقص ]
است.
Today's weather is mild by comparison.
U
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
cost effectiveness
U
سودمندبودن بیشتربودن درامد در مقایسه باهزینه ها
a comparison between European and Japanese schools
U
مقایسه ای بین مدارس اروپایی و ژاپنی
jobs
U
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
job
U
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
index number
U
مقایسه حجم در بعضی مواقع با عدد شاخص
a comparison of the tax systems in Italy and Spain
U
مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا
Comparison with other countries is extremely interesting.
U
مقایسه با کشورهای دیگر بی اندازه جالب توجه است.
Participation rates are low compared to international standards.
U
میزان مشارکت در مقایسه با استانداردهای بین المللی کم است .
By
[In]
comparison with the French, the British eat far less fish.
U
در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars.
U
هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
local area network
U
و توسط کابل بهم وصل می شوند. مقایسه شود با WAN
Dhrystone benchmark
U
سیستمی آماری برای اندازه گیری و مقایسه کارایی کامپیوتر
move of pattern
U
[وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
vertical
U
بررسی تشخیص خطا که بیتهای کلمه با کل آن مقایسه و جمع می شوند
dry cell battery
U
باتری ای که قابل شارژ مجدد نیست مقایسه شودباRechergeable Battery
spellcheck
U
بررسی صحت نوشتار کلمه با مقایسه آن با لغت نامه موجود در کامپیوتر
benchmark
U
نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator.
U
هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
phosphor
U
اندازه نور تولید شده در مقایسه با انرژی دریافتی از اشعه الکترون
benchmarks
U
نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
fryer
U
سرخ کننده چیزهای سرخ کردنی
doubled
U
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double
U
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
doubled up
U
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
activity
U
تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند
When compared to other countries around the world, Britain spends little on defence.
U
در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند.
activities
U
تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند
volatility
U
تعداد رکوردهایی که از یک سیستم کامپیوتری حذف یا لعنه می شوند در مقایسه با کل اعداد ذخیره شده
The Web site allows consumers to make direct comparisons between competing products.
U
این وب گاه اجازه می دهد مصرف کنندگان مستقیما محصولات رقیبها را با هم مقایسه بکنند..
Inevitably it invites/evokes comparison with the original, of which the remake is merely a pale shadow.
U
این به ناچار مقایسه با نسخه اصلی را مجبور می کند که بازسازی فیلمش کاملا قلابی است.
bit map
U
ارایهای از بیت ها که وضعیت خاموش یا روشن بودن انها در ارتباط با ارایهای از چیزهای دیگر است نقشه بیت
DES
U
استاندارد دولت آمریکا برای سیستم رمز بلاک داده با امنیت بالا. مقایسه با # Public Key #
densities
U
دیسکی که میتواند دو بیت داده را در واحد مسافت ذخیره کند در مقایسه با دیسک استاندارد با استفاده از پردازنده پیشرفته نوشتن
density
U
دیسکی که میتواند دو بیت داده را در واحد مسافت ذخیره کند در مقایسه با دیسک استاندارد با استفاده از پردازنده پیشرفته نوشتن
voters
U
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voter
U
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
There is just no comparison between canned vegetables and fresh ones.
U
سبزیجات کنسرو شده و سبزیجات تازه اصلا قابل مقایسه نیستند.
linear
U
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد.
four ball
U
مقایسه امتیازهای تیم دونفره در هر بخش باامتیازهای تیم حریف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com