English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
interlap U چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overlap U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
seahorse U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorses U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
pmos U ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
cmos U روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
splicing U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
imbricate U نیمه نیمه روی هم گذاشتن
semipublic U نیمه عمومی نیمه دولتی
splices U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
spliced U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semilustrous U نیمه درخشان نیمه مجلل
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
microchips U مداری ه تمام قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک قطعه نیمه هادی قرار دارند با روشهای حکاکی و فرآیندهای شیمیایی
integrated circuit U مداری که همه قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک نیمه هادی کوچک قرار دارند به وسیله روشهای حکاکی و شیمیایی
mask U طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
microchip U مداری ه تمام قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک قطعه نیمه هادی قرار دارند با روشهای حکاکی و فرآیندهای شیمیایی
masks U طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
half life U نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
metal oxide semiconductor U روش تولید و طراحی برای خانوادههای خاصی از مدارهای مجتمع با استفاده از الگویی از هادیهای آهنی و اکسیر که روی نیمه هادی قرار دارند
chip U وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chips U وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
posturing U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
from mid may to mid june U از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
semifinal U مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
filler weld U جوشهائیکه درگوشه تماس دو نقطه جوش شونده قرار میگیرند
moiety U نیمه
half deck U نیمه پل
part way U نیمه
midnight U نیمه شب
in noon of night U در نیمه شب
semis U نیمه
semi U نیمه
division line U خط نیمه
stiffish U نیمه شق
mid U نیمه
mid- U نیمه
semiformal U نیمه رسمی
semicolonial U نیمه مستعمره
subovate U نیمه بیضی
semiofficial U نیمه رسمی
semigloss U نیمه درخشان
semigloss U نیمه شفاف
semihard U نیمه سخت
semihard U نیمه محکم
semilate U نیمه دیررس
semiliquid U نیمه مایع
semifluid U نیمه ابکی
semifixed U نیمه ثابت
subsaline U نیمه شور
semicolonialism U نیمه مستعمراتی
semiconscious U نیمه هوشیار
semiconscious U نیمه اگاه
semiconscious U نیمه بیهوش
semicrystalline U نیمه متبلور
semicrystalline U نیمه بلورین
semidetached U نیمه مجزا
semidivine U نیمه الهی
semidivine U نیمه خدا
semidome U نیمه گنبد
semidomesticated U نیمه اهلی
semierect U نیمه ایستاده
semierect U نیمه قائم
semifinal U نیمه نهایی
semilog U نیمه لگاریتمی
semilogarithmic U نیمه لگاریتمی
drafts U نیمه نهایی
semitranslucent U نیمه شفاف
semitranslucent U نیمه کدر
semiterrestrial U نیمه خاکی
semipermanent U نیمه جاودان
semipermeable U نیمه تراوا
semiprivate U نیمه خصوصی
semipro U نیمه حرفهای
semipublic U نیمه همگانی
semisynthetic U نیمه ترکیبی
semireligious U نیمه مذهبی
semirigid U نیمه سخت
semisynthetic U نیمه مصنوعی
semisolid U نیمه جامد
semitransparent U نیمه شفاف
semitropic U نیمه گرمسیری
drafted U نیمه نهایی
subfossil U نیمه سنگواره
subarid U نیمه خشک
subadult U نیمه بالغ
subacute U نیمه حاد
draft U نیمه نهایی
semilustrous U نیمه درخشنده
solid state U نیمه هادی
shaly clay U رس نیمه بلوری
semimobile U نیمه متحرک
semiopaque U نیمه شفاف
semivitrified U نیمه شیشهای
semiopaque U نیمه کدر
semiparasitic U نیمه انگلی
semiskilled U نیمه ماهر
semi U نیمه تاحدی
midsummer U نیمه تابستان
half faced U نیمه کاره
before mid night U قبل از نیمه شب
half loaded U سلاح نیمه پر
half mast high U نیمه افراشته
half time U نیمه بازی
half tracked U نیمه شنی
inchoate U نیمه تمام
partial U نیمه کامل
half way U نیمه راه
halvers U نیمه مشترک
left heart U نیمه چپ قلب
megrim U درد نیمه سر
midwatch U پاس نیمه شب
midyear U نیمه سال
foreconscious U نیمه هشیاری
demigod U نیمه خدا
semis U نیمه تاحدی
subliminal U نیمه خوداگاه
subliminally U نیمه خوداگاه
midway U نیمه راه
semi finals U نیمه نهایی
semi-finals U نیمه نهایی
halfway U نیمه راه
backcourt U نیمه دفاعی
brow ague U درد نیمه سر
half-mast U نیمه افراشتن
half-mast U نیمه افراشتگی
parboils U نیمه پختن
parboiling U نیمه پختن
parboiled U نیمه پختن
parboil U نیمه پختن
middle watch U نگهبانی نیمه شب
nocturn U عبادت نیمه شب
partial fixing U نیمه گیرداری
semi skilled U نیمه ماهر
semi trailer U نیمه یدک
semiactive U نیمه فعال
semiaquatic U نیمه ابزی
semiarboreal U نیمه درختی
semiarid U نیمه خشک
semiautomatic U نیمه خودکار
semicinductor U نیمه هادی
semicinductor U نیمه رسانا
semicivilized U نیمه متمدن
semi conductor U نیمه هادی
semi independent U نیمه مستقل
semi literate U نیمه نویسا
semi mechanization U نیمه مکانیزه
semi official U نیمه رسمی
second half U نیمه دوم
partially hearing U نیمه شنوا
preconscious U نیمه هشیار
subconsciously U نیمه اگاه
subconsciously U نیمه هشیار
subconscious U نیمه اگاه
subconscious U نیمه هشیار
quasi private U نیمه خصوصی
quasi public U نیمه دولتی
quasi public U نیمه عمومی
quasi commercial U نیمه بازرگانی
quasi concave U نیمه مقعر
quasi convex U نیمه محدب
partially sighted U نیمه بینا
semicolonial U نیمه ازاد
semi-conscious U نیمه هشیار
half-bat U آجر نیمه
dwarf wall U دیوار نیمه
aileron U نیمه لچکی
aileron U نیمه سنتوری
first half U نیمه نخست
half U نیمه نخست
translucent U نیمه شفاف
half-timbered U نیمه چوبی
sub-tropical U نیمه حاره
semi-precious U نیمه گرانبها
semi-precious U نیمه بهادار
semi-final U نیمه نهایی
semi-conscious U در حال نیمه غش
semi-conscious U نیمه بیهوش
half-column U نیمه ستون
half-time U نیمه نخست
part time U نیمه وقت
underemployed U نیمه کار
part-time U نیمه وقت
semidefinite matrix U ماتریس نیمه معین
semicrustaceous U نیمه سخت پوست
rats U رفیق نیمه راه
semiconductor storage U حافظه نیمه هادی
semiconductor memory U حافظه نیمه رسانا
semiconductor memory U حافظه نیمه هادی
semiconductor device U دستگاه نیمه هادی
gallium arsenide U قطعه نیمه هادی
partially drowned jet U فوران نیمه مستغرق
semi luxury goods U کالاهای نیمه تجملی
black tie U کت نیمه رسمی مردانه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com