English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 171 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cancelled cheque U چکی که وجه ان را بانک به اورنده چک پرداخته است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rediscount rate U نرخ بهره در مورد وامی که بانک تجارتی از بانک مرکزی می گیرد
reserve requirement U مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
giro U روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. U من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
giros U روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
polished U پرداخته
finished U پرداخته
duty paid U گمرک پرداخته
world bank U بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
omittance is no quit tance U بستانکاردلیل پرداخته شدن بدهی نیست
He swore to having paid for the goods . U قسم می خورد که پول کالاها را پرداخته است
available cash U موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
bearers U اورنده
bearer U اورنده
shaper U بشکل در اورنده
collectors U گرد اورنده
irritant U به خشم اورنده
collector U گرد اورنده
sustainer U تاب اورنده
collectors U فراهم اورنده
grower U عمل اورنده
collector U فراهم اورنده
irritants U به خشم اورنده
growers U عمل اورنده
acquirer U بدست اورنده
securer U بدست اورنده
catcher U بدست اورنده
provider U بدست اورنده
providers U بدست اورنده
processor U عمل اورنده
gatherer U گرد اورنده
compiler U گرد اورنده
colleotor U جمع اورنده
resuscitator U بهوش اورنده
presager U خبر اورنده
procurer U بدست اورنده
regenarate U از نو بوجود اورنده
aliquant U باقی اورنده
wrangler U گرد اورنده احشام
curing compound U مایه عمل اورنده
irritants U بخشم اورنده ازارنده
irritant U بخشم اورنده ازارنده
self tightening U برنفس خویش فشاروارد اورنده
producer U عمل اورنده سازنده باراورنده
snoopy U بعمل اورنده تحقیقات محرمانه
producers U عمل اورنده سازنده باراورنده
resumptive U ادامه دهنده دوباره بدست اورنده
hemostat U عامل بند اورنده جریان خون
reviver U تجدید حیات کننده بهوش اورنده
check U چک بانک
checks U چک بانک
bank U بانک
banks U بانک
checked U چک بانک
world bank U بانک جهانی
monopoly bank U بانک انحصاری
national bank U بانک ملی
mortgage bank U بانک رهنی
loan bank U بانک استقراضی
loan bank U بانک وامی
memory bank U بانک حافظه
development bank U بانک توسعه
intermediary bank U بانک میانجی
germplasm bank U بانک گونه ها
state bank U بانک استان
state bank U بانک دولتی
shroff U بانک دار
remitting bank U بانک واگذارنده
saving bank U بانک پس انداز
piggy bank <idiom> U بانک کوچک
bankroll U سرمایه بانک
bank of deposit U بانک پس انداز
bank U بانک ضرابخانه
bank U در بانک گذاشتن
banks U بانک ضرابخانه
bank failures U ورشکستگی بانک
banks U در بانک گذاشتن
data bank U بانک داده ها
bank stock U سهام بانک
bank overdraft U بدهی به بانک
data bank U بانک اطلاعات
bank asset U دارائی بانک
data banks U بانک اطلاعاتی
data bank U بانک اطلاعاتی
data banks U بانک داده ها
data banks U بانک اطلاعات
bank bill U برات بانک
bankbill U برات بانک
bankbook U کتابچه بانک
central bank U بانک مرکزی
merchant banks U بانک بازرگانی
merchant bank U بانک بازرگانی
bank rate U نرخ بانک
clearing bank U بانک پس انداز
clearing banks U بانک پس انداز
banker U بانک دار
bankers U بانک دار
authorized bank U بانک مجاز
to place money in the bank U پول در بانک گذاشتن
stakeholder U نگهدارنده بانک در قمار
deposit U به حساب بانک گذاشتن
to pay in U بحساب بانک گذاشتن
Where is the nearest bank? U نزدیکترین بانک کجاست؟
German Central Bank U بانک مرکزی آلمان
approved bank U بانک تایید شده
deposits U به حساب بانک گذاشتن
croupier U کمک صاحب بانک
croupiers U کمک صاحب بانک
account U حساب داشتن در بانک
accepting bank U بانک قبولی نویس
collecting bank U بانک وصول کننده
deposit with the bank U در بانک ودیعه گذاردن
paying bank U بانک پرداخت کننده
issuing bank U بانک گشاینده اعتبار
drawen on the national bank U عهده بانک ملی
export import bank U بانک صادرات واردات
federal reserve bank U بانک فدرال رزرو
negotiating bank U بانک معامله کننده
bank of issue U بانک ناشر اسکناس
bankable U نقد شدنی در بانک
presenting bank U بانک ارائه کننده
confirming bank U بانک تائید کننده
accepting bank U بانک قبول کننده
advising bank U بانک ابلاغ کننده
deposit in the bank U در بانک به ودیعه گذاردن
bankable U قابل پذیرش در بانک
bank balance sheet U تراز نامه بانک
issuing bank U بانک صادر کننده
banks U رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank U رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bankbook U دفترحساب بانک دفترچه بانکی
I have entangled myself with the banks . U خودم را گرفتار بانک ها کردم
depositor U کسیکه پول در بانک میگذارد
blood banks U بانک جمع اوری خون
blood bank U بانک جمع اوری خون
Which bank do you bank with? U با کدام بانک کار می کنید؟
Which bank do you bank with? U در کدام بانک حساب دارید؟
opening bank U بانک باز کننده اعتبار
bank for international settlements U بانک پرداختهای بین المللی
bank capital requirement U سرمایه مورد نیاز بانک
time deposits U مطالبه نقدی موجل از بانک
stop payment U دستور عدم پرداخت چک به بانک
accepting bank U بانک پذیرنده حواله یابرات
Bank for International Settlements [BIS] U بانک تسویه پرداخت بین المللی
faro U نوعی بازی قمار شبیه بانک
This check is on bank Melli . U این چه بعهده بانک ملی است
bank U انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
banks U انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
cashier's check U چکی که بانک عهده خود بکشد
counter check U چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
Does the bank acknowledge your signature ? U آیا بانک امضای شما را قبول دارد ؟
lombard street U خیا بان صرافان و بانک دارهادر شهر لندن
inclearing U همه چکهایی که در بانک درمعاملات پایاپای بایدپول انهارابپردازد
opening hours ساعاتی که بانک، کتابخانه و سایر مراکز باز می شود.
bank giro U همکاری بانک و اداره پست جهت انتقال پول
electronic U استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
fractional reserve banking U بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
big five U پنج بانک معتبر انگلستان یعنی بانکهای میدلند
bank rate U مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
break the bank <idiom> U بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
eft U سیستمی که در آن کامپیوتر ها برای ارسال و دریافت پول به بانک استفاده میشوند
reserving U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave. U اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
reserve U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserves U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
atm U ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند
sideways ROM U نرم افزاری که امکان انتخاب یک بانک حافظه مشخص یا قطعه ROM را فراهم میکند
legal reserves U مقدار وجهی که بانکهای تجارتی طبق قانون باید نزد بانک مرکزی داشته باشند
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
international development association U مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com