English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
boat rod U چوب کلفت ماهیگیری با قایق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fly line U ریسمان کلفت ماهیگیری
bellies U کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
belly U کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
float fishing U ماهیگیری با قایق متحرک
drift fishing U ماهیگیری از قایق شناور
fishing chair U صندلی در قایق ماهیگیری
boat net U تور ماهیگیری با قایق
trolling U ماهیگیری با حرکت قایق و ازعقب ان
cable U طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cabled U طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
sportfisherman U قایق موتوری بزرگ برای ماهیگیری دورازساحل
bottom bouncing U ماهیگیری با قایق و تکان دادن پی درپی قلاب
trolls U بستن نخ و قلاب ماهیگیری به پشت قایق متحرک
troll U بستن نخ و قلاب ماهیگیری به پشت قایق متحرک
canopy U روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopies U روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
lubber's line U علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind U حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
cable weft U پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
tack U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
boat space U فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
showboat U قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
handmaid U کلفت
chamber maid U کلفت
hand maid U کلفت
blobber U کلفت
maidservant U کلفت
chamberer U کلفت
femme de chambre U کلفت
woman U کلفت
trull U کلفت
swabber U کلفت
thicker U کلفت
bonne U کلفت
tirewoman U کلفت
thickest U کلفت
servant maid U کلفت
squatty U کلفت
biddy U کلفت
charwoman U کلفت
molls U کلفت
stockier U کلفت
stockiest U کلفت
stocky U کلفت
handmaidens U کلفت
handmaiden U کلفت
chambermaids U کلفت
chambermaid U کلفت
charwomen U کلفت
moll U کلفت
thick U کلفت
housemaids U کلفت
heavy-set U کت و کلفت
labrose U لب کلفت
ladys maid U کلفت
housemaid U کلفت
burly U کلفت
hoodman blind U گردن کلفت
impassive U پوست کلفت
thickening U کلفت سازی
pachydermatous U پوست کلفت
roughneck U گردن کلفت
inspissate U کلفت کردن
parlour maid U کلفت سرمیز
thickset U تنگ کلفت
odalisque U کلفت یا صیغه
junk board U مقوای کلفت
heavyset U کلفت زمخت
moppy U کلفت بلند
poutingly U لب کلفت کنان
gold foil U زرورق کلفت
dumpy U گردن کلفت
thick-skinned U پوست کلفت
incrassate U کلفت کردن
muslinet U مشمش کلفت
incrassate U کلفت شدن
pachydrmatous U پوست کلفت
girl U دوشیزه کلفت
ancilla U پیشخدمت زن کلفت
stodgy U گردن کلفت
baryphonia U کلفت صدایی
bondwoman U کلفت زرخرید
thickens U کلفت ترشدن
thickens U کلفت کردن
thick skinned U پوست کلفت
thickened U کلفت ترشدن
thicken U کلفت ترشدن
yak U گاومیش دم کلفت
yaks U گاومیش دم کلفت
doubling U کلفت ریسی
girls U دوشیزه کلفت
ruffian U گردن کلفت
ruffians U گردن کلفت
hawser U طناب کلفت
hawsers U طناب کلفت
thick weft U نخ پود کلفت
thick warp U نخ تار کلفت
thicken U کلفت کردن
blunts U کلفت کردن
blunting U کلفت کردن
bluntest U کلفت کردن
blunter U کلفت کردن
blunted U کلفت کردن
blunt U کلفت کردن
stiff necked U گردن کلفت
thickened U کلفت کردن
waitress U ندیمه کلفت
waitresses U ندیمه کلفت
box coat U پالتوی کلفت
plank U تخته کلفت
moreen U پارچه کلفت پردهای
lumpy U کلفت ناهنجار تودهای
pachyderms U جانور پوست کلفت
thugs U قاتل گردن کلفت
pachyder mata U جانوران پوست کلفت
pachyderm U جانور پوست کلفت
thug U قاتل گردن کلفت
marchioness U نوعی گلابی کلفت
marchionesses U نوعی گلابی کلفت
snubs U کلفت وکوتاه سرزنش
hyperostosis U کلفت شدگی استخوان
bullied U گردن کلفت گوشت
bullies U گردن کلفت گوشت
bully U گردن کلفت گوشت
heavyset U چهارشانه کلفت وکوتاه
bullying U گردن کلفت گوشت
indurate U پوست کلفت کردن
snubbing U کلفت وکوتاه سرزنش
snubbed U کلفت وکوتاه سرزنش
ruffianly U گردن کلفت وحشی
lumpier U کلفت ناهنجار تودهای
snub U کلفت وکوتاه سرزنش
lumpiest U کلفت ناهنجار تودهای
chunks U تکه بزرگ یا کلفت وکوتاه
pachydrmatous U ادم پوست کلفت و بیرگ
chunk U تکه بزرگ یا کلفت وکوتاه
deep mouthed U دارای صدای درشت و کلفت
nappies U کلفت و پرزدار خواب دار
nappy U کلفت و پرزدار خواب دار
parlormaid U کلفت یاپیشخدمت سالن پذیرایی
ancillary U مستخدم بومی مربوط به کلفت
stick glove U دستکش کلفت دروازه بان
butch U مرد یا پسر گردن کلفت
meathead U آدم گردن کلفت [اصطلاح روزمره]
beefcake U آدم گردن کلفت [اصطلاح روزمره]
muscleman U آدم گردن کلفت [اصطلاح روزمره]
grego U جامه کوتاه باشلق دارازپارچههای کلفت
senile keratosis U کلفت شدگی پوست درنتیجه پیری
fishing U ماهیگیری
angles U ماهیگیری
angle U ماهیگیری
fishing U ماهیگیری حق ماهیگیری
piscary U حق ماهیگیری
handline U ماهیگیری با نخ
angling U ماهیگیری
pea jacket or coat U جامه کلفت پشمی که ملوانان در سرما می پوشند
fishing rods U چوب ماهیگیری
trawler U کرجی ماهیگیری
fouled U نخ ماهیگیری اشفته
surf fishing U ماهیگیری در موج
chums U طعمه ماهیگیری
chum U طعمه ماهیگیری
angles U قلاب ماهیگیری
trawlers U کرجی ماهیگیری
sport fish U ماهیگیری تفریحی
fish hook U قلاب ماهیگیری
fishable U قابل ماهیگیری
fisherman's bend U گره ماهیگیری
fishhook U قلاب ماهیگیری
fishing gear U اسباب ماهیگیری
fishline U ریسمان ماهیگیری
forward cast U پرتاب نخ ماهیگیری
baits U طعمه ماهیگیری
fouls U نخ ماهیگیری اشفته
casting rod U چوب ماهیگیری
fishing U ورزش ماهیگیری
fisheries U محل ماهیگیری
fisheries U شیلات ماهیگیری
fishery U محل ماهیگیری
fishery U شیلات ماهیگیری
angling U ورزش ماهیگیری
fishing rod U چوب ماهیگیری
bait U طعمه ماهیگیری
baited U طعمه ماهیگیری
fishing tackle U ابزار ماهیگیری
foul U نخ ماهیگیری اشفته
fouler U نخ ماهیگیری اشفته
foulest U نخ ماهیگیری اشفته
angle U قلاب ماهیگیری
reel U قرقره ماهیگیری
snell U بندقلاب ماهیگیری
jug fishing U ماهیگیری با بطری
piscatory U وابسته به ماهیگیری
piscary U محل ماهیگیری
ice fishing U ماهیگیری از سوراخهای یخ
reeling U قرقره ماهیگیری
reels U قرقره ماهیگیری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com