Perdic | چوب پنبه در رفته تپ صداکرد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	the cork went off with apop U	چوب پنبه در رفته تپ صداکرد

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	linter U	ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
	damped wave U	موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
	critical mach number U	عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
	The sun has set (hadd set). U	آفتاب رفته است ( رفته بود )
	asbestos U	پنبه نسوز پنبه کوهی
	dwindle U	رفته رفته کوچک شدن
	dwindling U	رفته رفته کوچک شدن
	dwindles U	رفته رفته کوچک شدن
	dwindled U	رفته رفته کوچک شدن
	to peter out U	رفته رفته کوچک شدن
	cottons U	پنبه
	cotton U	پنبه
	cotton yarn U	نخ پنبه
	carder U	پنبه زن
	collodion U	پنبه
	cotton wool U	پنبه لایی
	cotton wool U	لایی پنبه
	paper tigers U	پهلوان پنبه
	paper tiger U	پهلوان پنبه
	lint U	ضایعات پنبه
	guncotton U	باروت پنبه
	cork U	چوب پنبه
	To cut ones head with cotton . <proverb> U	با پنبه سر بریدن .
	oxide zine U	پنبه روی
	earth flax U	پنبه کوهی
	floers of zinc U	پنبه روی
	feeding cloth U	پنبه رسان
	phellem U	چوب پنبه
	corks U	چوب پنبه
	rock cork U	پنبه کوهی
	asbeston U	پنبه نسوز
	cotton waste U	ضایعات پنبه
	cotton seed U	تخم پنبه
	asbestus U	پنبه نسوز
	asbestus U	پنبه کوهی
	asbestus U	سنگ پنبه
	bobber U	چوب پنبه
	boll [cotton gin]	غوزه پنبه
	cotton plant U	درخت پنبه
	cotton plant U	بوته پنبه
	cotton plantation U	پنبه زار
	cotton plantation U	پنبه کاری
	miuntain flax U	پنبه کوهی
	pyrocellulose U	پنبه باروتی
	nitro cotton U	باروت پنبه
	cottonseed U	پنبه دانه
	bravado U	پهلوان پنبه
	cottonseed U	تخم پنبه
	pyrocotton U	پنبه باروتی
	miuntain flax U	سنگ پنبه
	abiston U	پنبه نسوز
	abiston U	پنبه کوهی
	absorbent cotton U	پنبه هیدروفیل
	cotton seed U	پنبه دانه
	asbestos U	پنبه نسوز
	asbestos U	پنبه کوهی
	floats U	چوب پنبه
	stopper U	چوب پنبه
	pods U	قوزه پنبه
	bullied U	پهلوان پنبه
	bully U	پهلوان پنبه
	bullying U	پهلوان پنبه
	bullies U	پهلوان پنبه
	pod U	قوزه پنبه
	stoppers U	چوب پنبه
	floss U	پنبه ابریشمی
	cards U	پنبه زنی
	Egyptian cotton U	پنبه مصری
	float U	چوب پنبه
	floated U	چوب پنبه
	card U	پنبه زنی
	cash crops U	پنبه وتنباکو
	gradually <adv.> U	رفته رفته
	inchmeal U	رفته رفته
	dislocated U	در رفته
	gradually U	رفته رفته
	short tempered U	از جا در رفته
	bit by bit <adv.> U	رفته رفته
	frenetical U	از جا در رفته
	in process of time U	رفته رفته
	departed U	رفته
	by inches U	رفته رفته
	thrawart U	در رفته
	by degrees <adv.> U	رفته رفته
	cottonseed oil U	روغن پنبه دانه
	asbestine U	مانند پنبه نسوز
	asbestos cement U	سیمان پنبه کوهی
	asbestos cement U	سیمان پنبه نسوز
	bung U	چوب پنبه بشکه
	cork borer U	چوب پنبه سوراخ کن
	comber U	ماشین پنبه زنی
	cotton cake U	کنجاره پنبه دانه
	cotton gin U	ماشین پنبه پاک کن
	ginning U	پنبه پاک کنی
	corked U	چوب پنبه دار
	basic crops U	پنبه تنباکو و برنج
	batting U	پنبه حلاجی شده
	loggerhead U	نوعی افت پنبه
	bunged U	چوب پنبه بشکه
	tampon U	پنبه یا کهنه قاعدگی
	maco U	پنبه درجه یک مصری
	stopper U	باچوب پنبه بستن
	gin U	پنبه را پاک کردن
	stoppers U	باچوب پنبه بستن
	cotton-mills U	کارخانه ریسندگی پنبه ای
	kapok U	چوب پنبه سبک
	cotton-waste U	آشغال و ضایعات پنبه
	tampons U	پنبه یا کهنه قاعدگی
	bunging U	چوب پنبه بشکه
	gins U	پنبه را پاک کردن
	cork oak U	درخت چوب پنبه کش
	mountain cork U	یکجور پنبه کوهی
	pourpoint U	لحاف پنبه دار
	bungs U	چوب پنبه بشکه
	mallow U	پنیرک پنبه ایرانی
	by and large <idiom> U	روی هم رفته
	on average [on av.] U	روی هم رفته
	weatherbeaten U	رنگ و رو رفته
	off shade U	رنگ رفته
	inserted <adj.> <past-p.> U	بکار رفته
	he knew that i had gone U	او میدانست که من رفته ام
	averaged U	روی هم رفته
	installed <adj.> <past-p.> U	بکار رفته
	appointed <adj.> <past-p.> U	بکار رفته
	deployed <adj.> <past-p.> U	بکار رفته
	applied <adj.> <past-p.> U	بکار رفته
	extinct U	ازبین رفته
	on a par U	روی هم رفته
	I'm glad he's gone. U	خوشحالم که او رفته.
	in the lump U	روی هم رفته
	madding U	از کوره در رفته
	retreating forehead U	پیشانی تو رفته
	truncated soil U	خاک رو رفته
	in the a U	روی هم رفته
	unbridle U	مهاردر رفته
	deep-set U	فرو رفته
	smudgier U	رنگ و رو رفته
	iam bored U	حوصله ام سر رفته
	i have been to paris U	پاریس رفته ام
	gone <adj.> U	از دست رفته
	cavetto U	[پخی تو رفته]
	smudgiest U	رنگ و رو رفته
	smudgy U	رنگ و رو رفته
	it has escaped my remembrance U	از خاطرم رفته
	all in all U	روی هم رفته
	average U	روی هم رفته
	averaged U	روی هم رفته
	averages U	روی هم رفته
	averaging U	روی هم رفته
	first and last U	روی هم رفته
	all told U	روی هم رفته
	overall U	رویهم رفته
	pallid U	رنگ رفته
	exhausted U	تحلیل رفته
	windswept U	بر باد رفته
	defunct U	ازبین رفته
	pulled U	تحلیل رفته
	chafed U	پوست رفته
	overseen U	غلط رفته
	away U	غایب رفته
	sunken U	فرو رفته
	overalls U	رویهم رفته
	jitters U	از کوره در رفته
	emaciated U	گوشت رفته
	frantic U	ازکوره در رفته
	neat U	شسته و رفته
	consumptive U	تحلیل رفته
	day a day U	روی هم رفته
	frenzied U	ازجا در رفته
	consumptives U	تحلیل رفته
	neatest U	شسته و رفته
	neater U	شسته و رفته
	averagly U	روی هم رفته
	altogether U	روی هم رفته
	red-hot U	ازجادر رفته
	angola yarn U	نوعی نخ مخلوط از پنبه و پشم
	gin U	ماشین پنبه پاک کنی
	subereous U	از چوب پنبه گرفته شده
	gins U	ماشین پنبه پاک کنی
	quilting U	پنبه دار پارچه لحافی
	bundle U	بقچه کلاف پشم یا پنبه
	cotton grade U	درجه پنبه بر اساس مرغوبیت
	phellogen U	لایه چوب پنبه ساز
	seed wool U	پنبه خام یاپاک نکرده
	peasecod U	جلونیم تنه پنبه دار
	asbestos mica U	عایق پنبه نسوز و میکا
	go out the window <idiom> U	اثرش از بین رفته
	you are mistaken U	خطا رفته اید
	what is done cannot be undone U	اب رفته بجوی برنمیگردد
	neatest U	شسته و رفته مرتب
	we cannot undo the past U	اب رفته بجوی برنمیگردد
	immersed in debt U	فرو رفته در فرض
	income forgone U	درامداز دست رفته
	lost U	از دست رفته ضایع
	neater U	شسته و رفته مرتب
	he must have gone U	باید رفته باشد
	he is off to the war U	رفته است به جنگ
	As limp as a rag. U	شل واز حال رفته
	The child [kid,baby] has taken after her mother.	بچه به مادرش رفته.
	I feel pins and needles in my foot. U	پایم خواب رفته