English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
jamb U چهار چوپ درب و هر چیزدیگری
jambs U چهار چوپ درب و هر چیزدیگری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tie in <idiom> U به چیزدیگری متصل کردن
nauseant U دارو و یا چیزدیگری که تهوع اورد
cross-in-square U [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster U تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
waff U اهتزاز پرچم یا هر چیزدیگری برای علامت دادن
trapezium U چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
adjective colour U زنگی که برای ثابت شدن محتاج به افزایش چیزدیگری است
ingrowth U رشد ازدرون چیزی که درتوی چیزدیگری روییده یا فرورفته باشد
quatrefoil U چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
quadrumana U چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetrapterous U دارای چهار بال چهار جناحی
tetrahedron U جسم چهار سطحی چهار ضلعی
quadrumvir U انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
tetragonal U دارای چهار زاویه چهار کنجی
replace U دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل
replaced U دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل
replaces U دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل
replacing U دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل
qyaternary U چهار واحدی چهار عضوی
quatrefoil U چهار ترک چهار گوشه
quadrangles U چهار گوش چهار دیواری
quadrangle U چهار گوش چهار دیواری
quatre U چهار
quadruples U چهار لا
quadrate U چهار یک
tetragon U چهار بر
quadrupling U چهار لا
quadrilateral U چهار بر
four U چهار
quarter U چهار یک
quartile U چهار یک
quadruped U چهار پا
quadrilaterals U چهار بر
quadrupled U چهار لا
quadruple U چهار لا
tetrad U چهار
quadrupeds U چهار پا
quadrupling U چهار تایی
tetragon U چهار ضلعی
quadrupling U چهار گانه
four pole U چهار قطبی
double breasted U کت چهار دکمه
four o'clock U ساعت چهار
tetratomic U چهار اتمی
backfour U چهار مدافع
tertramerous U چهار جزئی
quadruple U چهار تایی
tetrad U چهار عنصری
quadripartite U چهار جزئی
tetradactylous U چهار پنجهای
tetragon U چهار گوشه
quadrilaterals U چهار ضلعی
quadrilaterals U چهار جانبه
tetrahedron U چهار وجهی
four way U چهار لولهای
twice is U دو دو تا چهار تا میشود
tetramerous U چهار جزیی
four U عدد چهار
four way U چهار راه
tetrameter U چهار وزنی
the four seasons U چهار فصل
the cardinal humours U چهار ابگونه
quadrilateral U چهار جانبه
quadrilateral U چهار ضلعی
tetrapod U پروانه چهار پا
tetravalent U چهار فرفیتی
long legged U چهار پایه
cross legged U چهار زانو
footstools U چهار پایه
tetravalent U چهار بنیانی
square dome U چهار طاقی
tetrahedral U چهار ضلعی
tetrahedral U چهار وجهی
foursquare U چهار ضلعی
intersections U چهار راه
quad U چهار گوش
tetrasyllabic U چهار هجائی
quadrisyllabic U چهار هجائی
all fours U چهار دست و پا
quadrifid U چهار شکافی
close U چهار گوشه
quadric U چهار تایی
tetrasporic U چهار هاگی
quadrate U چهار گوش
quads U چهار قلو
quadraple U چهار برابر
quad U چهار قلو
quadrivalent U چهار بنیانی
quadrivalent U چهار ارزشی
all eyes U چهار چشمی
four dimensional U چهار بعدی
four cycle U چهار چرخه
tetraphyllous U چهار برگه
creep U چهار دست و پا
footstool U چهار پایه
intersection U چهار راه
quadruplet U چهار گانه
quadruplets U چهار گانه
Wednesday U چهار شنبه
gallop U چهار نعل
galloped U چهار نعل
gallops U چهار نعل
tetrasporous U چهار هاگی
tetrastich U چهار بیتی
point four U اصل چهار
tetrastichous U چهار جزیی
quadruple U چهار گانه
quads U چهار گوش
quadrupled U چهار گانه
quadrupled U چهار تایی
quadruples U چهار گانه
quadruples U چهار تایی
qyaternary U چهار تایی
squaring U چهار گوش
squares U چهار گوش
Wednesdays U چهار شنبه
quadrant U چهار یک دایره
quadrant U چهار گوش
quatrefoil U گل چهار گلبرگی
quadrangular U چهار گوشه
square U چهار گوش
squared U چهار گوش
four high rolling stand U مقام چهار غلطکی
four stroke cycle U دوره چهار زمانه
four wire circuit U مدار چهار سیمه
four stroke cycle U سیکل چهار زمانه
four wheel brake U ترمز چهار چرخ
four powns attack U حمله چهار پیاده
four high rolling stand U خان چهار غلطکی
four pictures test U ازمون چهار تصویر
four terminal network U شبکه چهار قطبی
four man team U تیم چهار نفره
tetrandrous U دارای چهار کاسبرگ
four stroke engine U موتور چهار زمانه
four knight's game U بازی چهار اسب
fourfold U چهار برابر چهارگانه
fourth degree of readiness U امادگی درجه چهار
terrachord U یک رشته چهار پردهای
teragram U واژه چهار حرفی
square wave U موج چهار گوش
space time U دستگاه چهار بعدی
scow U قایق چهار گوش
quadrennial U چهار سال یکبار
quatrefoil U ارایش چهار پردهای
quadrisyllable U کلمه چهار هجائی
quadrumvirate U انجمنی مرکب از چهار تن
quadruple address U با نشانی چهار کانه
quadruple fission U انشقاق چهار برابر
quadruple pact U پیمان چهار جانبه
quadruple pact U میثاق چهار جانبه
quartan U چهار روز یکبار
quadded cable U کابل چهار سیمی
phantomed cable U کابل چهار سیمی
full edged U چهار تراش کامل
tetrameter U شعر چهار وتدی
tetralogy U چهار درام یاتراژدی
inclosure U چهار دیواری حصار
tetragonal system U دستگاه چهار گوشهای
it is 0 minutes past four U ده دقیقه از چهار می گذرد
graticule U چهار خانه کردن
it is four months old U چهار ماهه است
tetragonal distortion U واپیچش چهار گوشهای
magnetic quadrupole U چهار قطبی مغناطیسی
mansard U شیروانی چهار ترک
mooring swivel U مدور چهار راه
tetrachromatism U دید چهار رنگی
phantom circuit U مدار چهار سیمی
quaternion U بخش چهارگانه چهار
diagonal U قطر چهار ضلعی
eyes in the back of one's head <idiom> U چهار چشمی پاییدن
quadrilles U شطرنجی چهار گوش
impale U چهار میل کردن
impaled U چهار میل کردن
impales U چهار میل کردن
impaling U چهار میل کردن
quadripartite U چهار تایی چهارسویی
Italian roof U بام چهار طرفه
quadrangle U چهار ضلعی چهارگوشه
four blade beater همزن چهار تیغه
round-the-clock U بیست و چهار ساعته
quadrangles U چهار ضلعی چهارگوشه
creeps U چهار دست و پا رفتن
jct U مخفف چهار راه
Wednesdays U هر چهار شنبه یکبار
Wednesday U هر چهار شنبه یکبار
stool U کرسی [سه یا چهار پایه]
four wheel drive U محرک چهار چرخ
four-wheel drive U محرک چهار چرخ
gridiron U شبکه چهار خانه
estipite U ستون چهار گوش
Egyptian triangle U [سه، چهار یا پنج گوش]
curb-roof U شیروانی چهار تکه
cross-vault U طاق چهار بخش
cross-quarter U [آرایش گل چهار برگی]
quads U در معنای چهار بار
course U چهار نعل رفتن
coursed U چهار نعل رفتن
courses U چهار نعل رفتن
cloister-vault U طاق چهار ترک
four-square U چهار گوشهی کامل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com