English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
the four seasons U چهار فصل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
lobe U یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده
lobes U یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده
intersection U چهار راه
intersections U چهار راه
colour U دو بیت برای چهار رنگ و هشت بیت برای ترکیبی از رنگهاست
colours U دو بیت برای چهار رنگ و هشت بیت برای ترکیبی از رنگهاست
scramble U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
concurrently U مراجعه کنید به چهار طبقه بندی پردازندههای MIMD , MISD , SIMD , SISD ,
mitten U دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
mittens U دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
divide U پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
divides U پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
grand slam U بردن چهار مسابقه مهم گلف در یک سال
grand slams U بردن چهار مسابقه مهم گلف در یک سال
jamb U چهار چوپ درب و هر چیزدیگری
jambs U چهار چوپ درب و هر چیزدیگری
four wheel drive U محرک چهار چرخ
four-wheel drive U محرک چهار چرخ
nibble U به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbled U به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbles U به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbling U به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
quad U چهار قلو
quad U چهار گوش
quad U درایو ROM-D که دیسک را با چهار برابر سرعت درایو یک سرعته می چرخاند و باعث مقدار داده بیشتر بر حسب کیلو بایت و نیز زمان جستجو کمتر میشود
quad U چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
quad U چهار بیت داده ذخیره شده در محل معمولی یکی
quad U در معنای چهار بار
quads U چهار قلو
quads U چهار گوش
quads U درایو ROM-D که دیسک را با چهار برابر سرعت درایو یک سرعته می چرخاند و باعث مقدار داده بیشتر بر حسب کیلو بایت و نیز زمان جستجو کمتر میشود
quads U چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
quads U چهار بیت داده ذخیره شده در محل معمولی یکی
quads U در معنای چهار بار
course U چهار نعل رفتن
coursed U چهار نعل رفتن
courses U چهار نعل رفتن
framework U استخوان بندی قالب چهار دیواری
frameworks U استخوان بندی قالب چهار دیواری
quadruplet U چهار گانه
quadruplets U چهار گانه
Wednesday U چهار شنبه
Wednesday U هر چهار شنبه یکبار
Wednesdays U چهار شنبه
Wednesdays U هر چهار شنبه یکبار
turnstile U تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
turnstiles U تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
quadruped U چهار پا
quadrupeds U چهار پا
square U چهار گوش
squared U چهار گوش
squares U چهار گوش
squaring U چهار گوش
knuckle U قوزک پا یا پس زانوی چهار پایان
knuckles U قوزک پا یا پس زانوی چهار پایان
gallop U چهار نعل
galloped U چهار نعل
gallops U چهار نعل
rectangle U چهار گوش دراز مستطیل
rectangles U چهار گوش دراز مستطیل
quadrille U نوعی بازی ورق چهار نفری
quadrille U شطرنجی چهار گوش
quadrilles U نوعی بازی ورق چهار نفری
quadrilles U شطرنجی چهار گوش
quadruple U چهار گانه
quadruple U چهار تایی
quadruple U چهار لا
quadrupled U چهار گانه
quadrupled U چهار تایی
quadrupled U چهار لا
quadruples U چهار گانه
quadruples U چهار تایی
quadruples U چهار لا
quadrupling U چهار گانه
quadrupling U چهار تایی
quadrupling U چهار لا
impale U چهار میل کردن
impaled U چهار میل کردن
impales U چهار میل کردن
impaling U چهار میل کردن
quadripartite U چهار جزئی
quadripartite U چهار تایی چهارسویی
level U استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال
leveled U استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال
levelled U استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال
levels U استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال
scaffold U سکوب یا چهار چوب تخته بندی کردن
scaffolds U سکوب یا چهار چوب تخته بندی کردن
quadrangle U سیم چهار لای بهم پیچیده عایق
quadrangle U قطعه سربی چهار گوشه
quadrangle U چهار گوش چهار دیواری
quadrangle U چهار ضلعی چهارگوشه
quadrangles U سیم چهار لای بهم پیچیده عایق
quadrangles U قطعه سربی چهار گوشه
quadrangles U چهار گوش چهار دیواری
quadrangles U چهار ضلعی چهارگوشه
creep U چهار دست و پا رفتن
Other Matches
cross-in-square U [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster U تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium U چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil U چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
tetrapterous U دارای چهار بال چهار جناحی
tetrahedron U جسم چهار سطحی چهار ضلعی
tetragonal U دارای چهار زاویه چهار کنجی
quadrumana U چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
quadrumvir U انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
qyaternary U چهار واحدی چهار عضوی
quatrefoil U چهار ترک چهار گوشه
four U چهار
quadrilaterals U چهار بر
quarter U چهار یک
quadrilateral U چهار بر
tetragon U چهار بر
quartile U چهار یک
tetrad U چهار
quatre U چهار
quadrate U چهار یک
quadrate U چهار گوش
the cardinal humours U چهار ابگونه
quadraple U چهار برابر
four U عدد چهار
all fours U چهار دست و پا
backfour U چهار مدافع
tetravalent U چهار بنیانی
tetravalent U چهار فرفیتی
tetratomic U چهار اتمی
tetrastichous U چهار جزیی
quadric U چهار تایی
quadrifid U چهار شکافی
quadrivalent U چهار ارزشی
tetrameter U چهار وزنی
twice is U دو دو تا چهار تا میشود
footstool U چهار پایه
footstools U چهار پایه
quadrilateral U چهار ضلعی
quadrivalent U چهار بنیانی
quadrilateral U چهار جانبه
four o'clock U ساعت چهار
tetrasyllabic U چهار هجائی
quadrilaterals U چهار ضلعی
quadrilaterals U چهار جانبه
quadrisyllabic U چهار هجائی
cross legged U چهار زانو
tetrastich U چهار بیتی
tetrasporous U چهار هاگی
foursquare U چهار ضلعی
qyaternary U چهار تایی
point four U اصل چهار
tetrahedral U چهار وجهی
tetrahedral U چهار ضلعی
square dome U چهار طاقی
tetragon U چهار گوشه
tertramerous U چهار جزئی
tetragon U چهار ضلعی
tetradactylous U چهار پنجهای
long legged U چهار پایه
four way U چهار راه
four way U چهار لولهای
double breasted U کت چهار دکمه
tetrasporic U چهار هاگی
quadrant U چهار یک دایره
quadrant U چهار گوش
quadrangular U چهار گوشه
tetrapod U پروانه چهار پا
tetraphyllous U چهار برگه
tetramerous U چهار جزیی
four cycle U چهار چرخه
four dimensional U چهار بعدی
tetrahedron U چهار وجهی
four pole U چهار قطبی
quatrefoil U گل چهار گلبرگی
tetrad U چهار عنصری
close U چهار گوشه
creep U چهار دست و پا
all eyes U چهار چشمی
four wire circuit U مدار چهار سیمه
quadruple pact U میثاق چهار جانبه
quadruple pact U پیمان چهار جانبه
quadruple fission U انشقاق چهار برابر
tetragonal system U دستگاه چهار گوشهای
graticule U چهار خانه کردن
quadruple address U با نشانی چهار کانه
tetragonal distortion U واپیچش چهار گوشهای
quadrumvirate U انجمنی مرکب از چهار تن
cloister-vault U طاق چهار ترک
four powns attack U حمله چهار پیاده
four stroke cycle U دوره چهار زمانه
four stroke cycle U سیکل چهار زمانه
four stroke engine U موتور چهار زمانه
four terminal network U شبکه چهار قطبی
diagonal U قطر چهار ضلعی
quartan U چهار روز یکبار
four wheel brake U ترمز چهار چرخ
tetrachromatism U دید چهار رنگی
fourfold U چهار برابر چهارگانه
fourth degree of readiness U امادگی درجه چهار
full edged U چهار تراش کامل
inclosure U چهار دیواری حصار
cross-quarter U [آرایش گل چهار برگی]
phantomed cable U کابل چهار سیمی
quaternion U بخش چهارگانه چهار
quadded cable U کابل چهار سیمی
space time U دستگاه چهار بعدی
stool U کرسی [سه یا چهار پایه]
scow U قایق چهار گوش
gridiron U شبکه چهار خانه
Italian roof U بام چهار طرفه
quadrennial U چهار سال یکبار
phantom circuit U مدار چهار سیمی
it is 0 minutes past four U ده دقیقه از چهار می گذرد
it is four months old U چهار ماهه است
cross-vault U طاق چهار بخش
quadrisyllable U کلمه چهار هجائی
curb-roof U شیروانی چهار تکه
magnetic quadrupole U چهار قطبی مغناطیسی
mansard U شیروانی چهار ترک
Egyptian triangle U [سه، چهار یا پنج گوش]
mooring swivel U مدور چهار راه
terrachord U یک رشته چهار پردهای
estipite U ستون چهار گوش
teragram U واژه چهار حرفی
square wave U موج چهار گوش
quatrefoil U ارایش چهار پردهای
four pictures test U ازمون چهار تصویر
four blade beater همزن چهار تیغه
quadrilateral U چهار پهلو چهارضلعی
quadrilaterals U مربوط به چهار گوش
quadrilaterals U چهار پهلو چهارضلعی
quatrain U شعر چهار سطری
aft spring U طناب شماره چهار
the big four U بزرگان چهار گانه
tetrode U لامپ چهار قطبی
cardinal points U چهار جهت اصلی
quadrilateral U مربوط به چهار گوش
quatrains U شعر چهار سطری
skates U ماهی چهار گوش
round-the-clock U بیست و چهار ساعته
jct U مخفف چهار راه
creeps U چهار دست و پا رفتن
four-square U چهار گوشهی کامل
twice is U 2 ضرب در 2 میشود چهار
skated U ماهی چهار گوش
double pair royal U چهار برگ یکجور
eyes in the back of one's head <idiom> U چهار چشمی پاییدن
four high rolling stand U خان چهار غلطکی
four address computer U کامپیوتر چهار نشانی
tetrapetalous U دارای چهار گلبرگ
tetrandrous U دارای چهار کاسبرگ
tetrameter U شعر چهار وتدی
four core cable U کابل چهار سیمه
four high rolling stand U مقام چهار غلطکی
four gear drive U گیربکس چهار دنده
tetralogy U چهار درام یاتراژدی
distorted tetrahedron U چهار وجهی واپیچیده
skate U ماهی چهار گوش
corpora quadrigemina U اجسام چهار قلو
coffin corner U چهار گوشه زمین
cloverleaf U چهار راه شبدری
four man team U تیم چهار نفره
cyrb roof U شیروانی چهار ترک
delire a quatre U هذیان چهار نفری
d.'s bedpost U چهار گشنیزی یا خاج
cloverleaf U چهار راه اتوبان
four knight's game U بازی چهار اسب
image phase constant U ضریب فازی چهار قطبی ضریب ثابت فازی تصویر ثابت فازی چهار قطبی
quaternary U مربوط به چهار بیت یا سطح شی
It took us four days to get there . U چهار روزکشید تا آنجا رسیدیم
hot line U خط تلفنی بیست و چهار ساعته
Please give me four more. U چهار تای دیگر به من بدهید
hot lines U خط تلفنی بیست و چهار ساعته
0.42 [zero point four two] [zero point forty-two] [forty-two hundreths] U صفر ممیز چهار دو [ریاضی]
to go away in a foursome U چهار نفره سفر کردن
basic calculating operation U چهار عمل اصلی [ریاضی]
quartern U نان بوزن چهار پوند
the four basic arithmetic operations U چهار عمل اصلی [ریاضی]
basic operation of arithmetic U چهار عمل اصلی [ریاضی]
elementary arithmetic U چهار عمل اصلی [ریاضی]
four-centered U [قوس جناغی چهار پرگاری]
at least four times a week U کم کمش چهار بار در هفته
six by four U خودرو شش در چهار خودروی شش چرخ
trencher cap U کلاه چهار گوش دانشکده
quatovze U چهار ورق یکجوراز ده بالا
trig U چهار نعل رفتن شیک
wagonette U گردونه چهار چرخه یک یا چنداسبه
y parameter U پارامتر چهار قطبی ایگرگ
flashcubes U لامپ فلاش چهار سویه
tetrastyle U ایوان با چهار ستون در نما
PB U یک quadrilloion بایت چهار میلیون
pavilion roof U شیروانی چهار کله تکمیل
four center arch U قوس جناغی چهار پرگاری
four column friction screw press U پرس اصطکاکی چهار ستونی
passive four terminal network U شبکه چهار قطبی بی اثر
fundamental operation of arithmetic U چهار عمل اصلی [ریاضی]
four forces of nature U چهار نیروی بنیادی طبیعت
gallopade U چهارنعل روی چهار نعل
foursomes U بازی گلف چهار نفری
foursome U بازی گلف چهار نفری
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com