English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Wednesday U چهار شنبه
Wednesdays U چهار شنبه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Wednesday U هر چهار شنبه یکبار
Wednesdays U هر چهار شنبه یکبار
Other Matches
cross-in-square U [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster U تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium U چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil U چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
tetragonal U دارای چهار زاویه چهار کنجی
tetrapterous U دارای چهار بال چهار جناحی
tetrahedron U جسم چهار سطحی چهار ضلعی
quadrumana U چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
quadrumvir U انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
Tuesday U سه شنبه
Sabbath U شنبه
Tuesdays U سه شنبه
Thursday U پنج شنبه
Next Saturday . This coming Saturday. U شنبه دیگه
Thursdays U پنج شنبه
Saturday U روز شنبه
Saturdays U روز شنبه
Thur U مخفف پنج شنبه
Thurs U مخفف پنج شنبه
quadrangles U چهار گوش چهار دیواری
qyaternary U چهار واحدی چهار عضوی
quadrangle U چهار گوش چهار دیواری
quatrefoil U چهار ترک چهار گوشه
shrove tuesday U سه شنبه قبل ازچهارشنبه توبه
To fall into a trap. U جشن تولدم به شنبه می افتد
I am tied up ( engaged ) on Saturday . U شنبه گرفتارم ( وقت ندارم )
d. letter U حرفی که درسالنامه دلالت برروز یک شنبه میکند
Thank goodness U خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Thank God it's Friday! [TGIF] U خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
what day of the week is it? U امروز چند شنبه است امروزچه روزی است
She's agreed to fill in for me on Friday, but I'd be pushing my luck if I asked her to do it on Saturday, too. U او [زن] موافقت کرد روز جمعه جاینشین من باشد اما من شورش را در می آوردم اگر از او [زن] درخواست بکنم که شنبه هم جاینشین من بشود.
quadrupled U چهار لا
quarter U چهار یک
quadrupeds U چهار پا
quadrate U چهار یک
quadruple U چهار لا
quadrilaterals U چهار بر
quartile U چهار یک
quadruped U چهار پا
quatre U چهار
four U چهار
quadrilateral U چهار بر
quadruples U چهار لا
tetrad U چهار
quadrupling U چهار لا
tetragon U چهار بر
quadraple U چهار برابر
quadrant U چهار یک دایره
quadrant U چهار گوش
quadrangular U چهار گوشه
quadrilateral U چهار ضلعی
backfour U چهار مدافع
four dimensional U چهار بعدی
quadrate U چهار گوش
quadric U چهار تایی
qyaternary U چهار تایی
quatrefoil U گل چهار گلبرگی
footstool U چهار پایه
quadrilateral U چهار جانبه
quadrilaterals U چهار ضلعی
square dome U چهار طاقی
quadrilaterals U چهار جانبه
tertramerous U چهار جزئی
quadrivalent U چهار ارزشی
tetrastich U چهار بیتی
quadrivalent U چهار بنیانی
quadrisyllabic U چهار هجائی
four U عدد چهار
quadrifid U چهار شکافی
all fours U چهار دست و پا
cross legged U چهار زانو
twice is U دو دو تا چهار تا میشود
tetrasporic U چهار هاگی
tetrasyllabic U چهار هجائی
tetrapod U پروانه چهار پا
tetraphyllous U چهار برگه
long legged U چهار پایه
tetragon U چهار ضلعی
tetragon U چهار گوشه
point four U اصل چهار
tetrameter U چهار وزنی
tetramerous U چهار جزیی
tetrahedral U چهار ضلعی
tetrahedron U چهار وجهی
tetrahedral U چهار وجهی
tetrasporous U چهار هاگی
tetrastichous U چهار جزیی
double breasted U کت چهار دکمه
four o'clock U ساعت چهار
tetrad U چهار عنصری
the four seasons U چهار فصل
the cardinal humours U چهار ابگونه
four cycle U چهار چرخه
tetravalent U چهار بنیانی
four pole U چهار قطبی
tetradactylous U چهار پنجهای
four way U چهار لولهای
four way U چهار راه
foursquare U چهار ضلعی
tetravalent U چهار فرفیتی
tetratomic U چهار اتمی
galloped U چهار نعل
quadrupling U چهار گانه
quadrupling U چهار تایی
quads U چهار گوش
quads U چهار قلو
square U چهار گوش
close U چهار گوشه
quad U چهار گوش
quad U چهار قلو
footstools U چهار پایه
quadripartite U چهار جزئی
quadruples U چهار تایی
quadruples U چهار گانه
quadrupled U چهار تایی
gallop U چهار نعل
squaring U چهار گوش
squares U چهار گوش
squared U چهار گوش
quadruple U چهار گانه
quadruplets U چهار گانه
gallops U چهار نعل
quadruple U چهار تایی
quadruplet U چهار گانه
quadrupled U چهار گانه
creep U چهار دست و پا
intersections U چهار راه
all eyes U چهار چشمی
intersection U چهار راه
magnetic quadrupole U چهار قطبی مغناطیسی
mansard U شیروانی چهار ترک
course U چهار نعل رفتن
tetralogy U چهار درام یاتراژدی
mooring swivel U مدور چهار راه
quaternion U بخش چهارگانه چهار
space time U دستگاه چهار بعدی
coursed U چهار نعل رفتن
courses U چهار نعل رفتن
tetrameter U شعر چهار وتدی
quatrefoil U ارایش چهار پردهای
fourth degree of readiness U امادگی درجه چهار
full edged U چهار تراش کامل
scow U قایق چهار گوش
eyes in the back of one's head <idiom> U چهار چشمی پاییدن
graticule U چهار خانه کردن
tetrapetalous U دارای چهار گلبرگ
quad U در معنای چهار بار
inclosure U چهار دیواری حصار
it is 0 minutes past four U ده دقیقه از چهار می گذرد
it is four months old U چهار ماهه است
tetrandrous U دارای چهار کاسبرگ
quads U در معنای چهار بار
square wave U موج چهار گوش
cross-vault U طاق چهار بخش
curb-roof U شیروانی چهار تکه
Egyptian triangle U [سه، چهار یا پنج گوش]
estipite U ستون چهار گوش
tetrachromatism U دید چهار رنگی
four wheel drive U محرک چهار چرخ
quadrennial U چهار سال یکبار
gridiron U شبکه چهار خانه
Italian roof U بام چهار طرفه
stool U کرسی [سه یا چهار پایه]
terrachord U یک رشته چهار پردهای
quadrisyllable U کلمه چهار هجائی
cross-quarter U [آرایش گل چهار برگی]
teragram U واژه چهار حرفی
quartan U چهار روز یکبار
four-wheel drive U محرک چهار چرخ
phantomed cable U کابل چهار سیمی
quadded cable U کابل چهار سیمی
tetragonal system U دستگاه چهار گوشهای
tetragonal distortion U واپیچش چهار گوشهای
quadruple pact U میثاق چهار جانبه
cloister-vault U طاق چهار ترک
quadruple pact U پیمان چهار جانبه
quadruple fission U انشقاق چهار برابر
quadruple address U با نشانی چهار کانه
quadrumvirate U انجمنی مرکب از چهار تن
corpora quadrigemina U اجسام چهار قلو
quadripartite U چهار تایی چهارسویی
jct U مخفف چهار راه
impaling U چهار میل کردن
cardinal points U چهار جهت اصلی
impales U چهار میل کردن
cloverleaf U چهار راه اتوبان
cloverleaf U چهار راه شبدری
twice is U 2 ضرب در 2 میشود چهار
coffin corner U چهار گوشه زمین
impaled U چهار میل کردن
cyrb roof U شیروانی چهار ترک
impale U چهار میل کردن
d.'s bedpost U چهار گشنیزی یا خاج
delire a quatre U هذیان چهار نفری
aft spring U طناب شماره چهار
round-the-clock U بیست و چهار ساعته
four blade beater همزن چهار تیغه
skate U ماهی چهار گوش
skated U ماهی چهار گوش
skates U ماهی چهار گوش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com