English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cross legged U چهار زانو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
buckles U زانو شدن خمیدگی زانو
buckle U زانو شدن خمیدگی زانو
buckled U زانو شدن خمیدگی زانو
cross-in-square U [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
alpha herculis U الفا- زانو زده الفا- بر زانو نشسته
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
four poster U تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium U چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil U چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
tetrapterous U دارای چهار بال چهار جناحی
tetragonal U دارای چهار زاویه چهار کنجی
quadrumana U چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
quadrumvir U انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
tetrahedron U جسم چهار سطحی چهار ضلعی
qyaternary U چهار واحدی چهار عضوی
quadrangles U چهار گوش چهار دیواری
quadrangle U چهار گوش چهار دیواری
quatrefoil U چهار ترک چهار گوشه
knee high U تا زانو
mooreup U زانو
marrow bone U زانو
trap U زانو
knapper U زانو
kneeler U زانو زن
knee deep U زانو رس
knee-deep U زانو رس
goose neck U زانو
marrow bones U زانو
hiza U زانو
elbow U زانو
knees U زانو
knee U زانو
geniculation U زانو
elbows U زانو
elbowed U زانو
pipe bend or knee U زانو
gooseneck U زانو
genuflected U زانو خم کردن
kneepan U کاسه زانو
genuflecting U زانو خم کردن
genuflects U زانو خم کردن
down on your knees U زانو بزنید
to bend the knee U خم کردن زانو
genuflect U زانو خم کردن
kneels U زانو زدن
kneeled U زانو زدن
kneel U زانو زدن
weak-kneed U سست زانو
weak kneed U سست زانو
overknee U از زانو گذرنده
kneecaps U کاسه زانو
marrow bone U قاب زانو
kneeling position U وضعیت به زانو
knee hole U جای زانو
genuflexion U خم کردن زانو
hercules U زانو زده
genuflection U خم کردن زانو
knee cap U کاسه زانو
knee U زانو دارکردن
knee cap U گنده زانو
knees U زانو دارکردن
knee joint U مفصل زانو
knee joint U زانو زانویی
knee pan U کاسه زانو
knee piece U زانو بند
kneehole U جای زانو
the water was overknee U اب از زانو میگذشت
herculis U زانو زده
popliteus U ماهیچه پس زانو
tendimitis U ورم زانو
patellae U کشکک زانو
tendinitis U ورم زانو
patella U کشکک زانو
patella U کاسه زانو
knee-high U بلند تا سر زانو
marrow bones U قاب زانو
popliteal artery U شریان پس زانو
popliteal tendon U پی زیر زانو
patellae U کاسه زانو
scutum U کاسه زانو
hock U ختمی پس زانو
kneecap U کاسه زانو
hercules U بر زانو نشسته راقص
patellate U مانند کاسه زانو
patellar tendon U زردپی کشکک زانو
knee jerk reflex U بازتاب پرش زانو
patellar reflex U بازتاب پرش زانو
knee pain U زانو درد [پزشکی]
patellar U مانند کاسه زانو
popliteal tendon U وتر پشت زانو پی
herculis U بر زانو نشسته راقص
housemaid's knee U اماس کاسه زانو
avalement U حالت فنری زانو
knee-jerk U حرکت غیر ارادی زانو
kneehole U جای زانو ویادرزیر میزتحریر
to kneel U پیش کسی زانو زدن
bermuda shorts U شلوار کوتاه تا زیر زانو
to bow one's knee or back U زانو یا کمر کسی خم شدن
knuckle kneed U دارای زانوهای برامده دچاربرامدگی زانو
hamstringing U زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstrings U زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstring U زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstrung U زردپی طرفین حفره پشت زانو
kill spring U فرود با کاستن فشار بلندشدن و خم کردن زانو
tinga U پشتک به جلو با نیم خم زانو وچرخ فلک
kow-tows U زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
kow-tow U زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
kow-towed U زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
kow-towing U زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
knee paddling U پاروزدن تخته موج با دست روی زانو
knock knee U کجی زانو به درون دراثرمرض یا نرسیدن موادغذایی
patelliform U مانند کاسه زانو بشکل قاب یا دوری یا طشت
goose step U رژه روی بابدن راست و بدون خم کردن زانو
mantelletta U شنل بلند تا سر زانو مخصوص کاردینال کلیسای کاتولیک
if the knee is affected U اگر زانو تحت تأثیر قرار گرفته است
knickers U شلوارگشاد کوتاهی که نزدیک زانو جمع شده باشد
surfer's knot U ورم یا برجستگی زیر زانو یابالای پای موج سوار
body stocking U جامهی تنگ که به بدن میچسبد و بالاتنه و پاها را تا بالای زانو میپوشاند
body stockings U جامهی تنگ که به بدن میچسبد و بالاتنه و پاها را تا بالای زانو میپوشاند
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
quartile U چهار یک
four U چهار
tetrad U چهار
quarter U چهار یک
quadrilateral U چهار بر
quatre U چهار
quadrilaterals U چهار بر
quadruple U چهار لا
quadrate U چهار یک
tetragon U چهار بر
quadruped U چهار پا
quadrupling U چهار لا
quadrupeds U چهار پا
quadruples U چهار لا
quadrupled U چهار لا
knee drop U فرود روی زانو و ساق پا وبرخاستن روی پا
tetrastich U چهار بیتی
tertramerous U چهار جزئی
tetrapod U پروانه چهار پا
four cycle U چهار چرخه
the cardinal humours U چهار ابگونه
the four seasons U چهار فصل
point four U اصل چهار
tetrahedral U چهار ضلعی
tetrahedral U چهار وجهی
tetramerous U چهار جزیی
double breasted U کت چهار دکمه
square dome U چهار طاقی
qyaternary U چهار تایی
tetrameter U چهار وزنی
long legged U چهار پایه
tetrahedron U چهار وجهی
quatrefoil U گل چهار گلبرگی
tetraphyllous U چهار برگه
twice is U دو دو تا چهار تا میشود
quadric U چهار تایی
quadrivalent U چهار بنیانی
quadrifid U چهار شکافی
quadrate U چهار گوش
quadrangular U چهار گوشه
quadraple U چهار برابر
tetratomic U چهار اتمی
tetradactylous U چهار پنجهای
quadrant U چهار یک دایره
tetragon U چهار گوشه
tetragon U چهار ضلعی
quadrant U چهار گوش
tetrad U چهار عنصری
quadrisyllabic U چهار هجائی
tetravalent U چهار فرفیتی
tetrasporic U چهار هاگی
four dimensional U چهار بعدی
four o'clock U ساعت چهار
tetrasporous U چهار هاگی
four pole U چهار قطبی
tetrasyllabic U چهار هجائی
four way U چهار لولهای
foursquare U چهار ضلعی
tetravalent U چهار بنیانی
tetrastichous U چهار جزیی
quadruple U چهار گانه
Wednesday U چهار شنبه
footstool U چهار پایه
squares U چهار گوش
quadruplets U چهار گانه
quadruplet U چهار گانه
quadrilateral U چهار ضلعی
quadrilateral U چهار جانبه
quadripartite U چهار جزئی
close U چهار گوشه
quads U چهار گوش
quads U چهار قلو
quadrilaterals U چهار ضلعی
quad U چهار گوش
quad U چهار قلو
footstools U چهار پایه
Wednesdays U چهار شنبه
quadrupling U چهار گانه
quadruple U چهار تایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com