English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 184 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
it promisews to be easy U چنین مینماید که اسان است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
methinks U چنین مینماید
it look as if U چنین مینماید که گویی
methought U چنین بنظرم میرسد چنین می نماید
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
me seems U مینماید
he looks brave U او دلیر مینماید
cash dispenser U پرداخت مینماید
he seems to be tired U خسته مینماید
cash dispensers U پرداخت مینماید
bulk carriers U کشتی که کالای فله حمل مینماید
bulk carrier U کشتی که کالای فله حمل مینماید
combination carrier U کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
factoring agent U فرد یا شرکتی که اسناد تجاری را تنزیل مینماید
discount house U موسسه ایکه برات و اسناد را تنزیل مینماید
liquid consonants U حروف گنگی که صدای انها روان و نرم مینماید
constant speed unit U گاورنری که توسط موتور کارمیکند و ملخ را کنترل مینماید
losing game U بازی که باخت ان حتمی مینماید و خلق بازیکن را تنگ میکند
portal to portal U وابسته بمدتی که کارگر از درورودی تا شروع بکار صرف مینماید
awards U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarding U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarded U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
award U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
acanthosisnigricans U بیماری نادر پوستی که پوست میانی هیپرتروپی وپیگمانتاسیون پیدا مینماید
photochemistry U رشتهای از علم شیمی که درباره اثر نور در موادشیمیایی بحث مینماید
power function U این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
fellow traveler U کسی که عضو حزبی نیست ودر فعالیتهای ان شرکت نمیکند ولی از ان جانبداری مینماید
eath U اسان
easygoing U اسان
straightforward U اسان
easier U اسان
duck soup U اسان
easiest U اسان
degage U اسان
facile U اسان
potty U اسان
potties U اسان
cushy U اسان
cushiest U اسان
cushier U اسان
simplest U اسان
simpler U اسان
easy U اسان
simple U اسان
laxity U اسان گیری
to roll on U اسان رفتن
easygoing U اسان گیر
to ease off U اسان شدن
to roll by U اسان رفتن
permissiveness U اسان گیری
lenient U اسان گیر
soft loans U وام اسان
permissive U اسان گیر
to sweep past U اسان رفتن
facilitating U اسان کردن
lollipop U ضربه اسان
easy U پاس اسان
easiest U پاس اسان
easier U پاس اسان
soft loan U وام اسان
light handed U اسان راحت
euthanasia U مرگ اسان
facilitates U اسان کردن
facilitated U اسان کردن
facilitate U اسان کردن
lollipops U ضربه اسان
such U یک چنین
such U چنین
likewise U چنین
thus U چنین
so U چنین
it happened thaf U چنین
i express my regret for it U که چنین شد
like this U چنین
sic U چنین
to take it easy U کار را اسان گرفتن
duck soup U کار اسان وسهل
in orders to make it easiter U برای اسان تر کردن ان
glide U سریدن اسان رفتن
royal road U اسان ترین راه
happy go lucky U اسان گذران بیمار
cushily U اسان وبی دردسر
glides U سریدن اسان رفتن
glided U سریدن اسان رفتن
leniency U اسان گیری ارفاق
who said so? U که چنین حرفی زد
i imagine he is my friend U چنین می پندارم
there is a rumour that U چنین میگویند که
the report goes U چنین گویند
secus U نه این چنین
amen U چنین باد
such and such U چنین و چنان
i was given to understand U چنین فهمیدم
beit so U چنین باد
beit so U چنین باشد
be it so U چنین باد
be it so U چنین باشد
exactly U چنین است
so said darius U چنین گفت ....
laughter U مسابقه اسان برای بردن
in orders that it may beeasier U برای اینکه اسان تر شود
it is very easily done U بسیار اسان انجام میگیرد
it promisews to be easy U امید میرود اسان باشد
chippie U پرتاب اسان از زیر سبد
collars U کسب اسان امتیاز ضربه
collar U کسب اسان امتیاز ضربه
kickable U اسان برای ضربه زدن با پا
mobility U انتقال اسان منابع تولید
meseems U چنین بنظرم میرسد
Fate had so decreed . I t was so destined . U قسمت چنین بود
methinks U بنظرم چنین میرسد
semble U چنین به نظر می رسد
so called U که چنین نامیده شده
perhaps so U شاید چنین باشد
i express my regret for it U پوزش میخواهم که چنین شد
so-called U که چنین نامیده شده
in that case U حال که چنین است
it follows that..... U چنین برمی اید که ....
is it not U ایا چنین نیست
what [some] people would call [may call] <adj.> U که چنین نامیده شده
that is not the case U مطلب چنین نیست
pie alley U مسیر اسان برای گوی اندازی
nothing great is easy U هیچ کاری بزرگی اسان نیست
holeable U گوی اسان برای به سوراخ انداختن
the story is probale U این داستان راست مینماید این حکایت احتمال داردراست باشد
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
scilicet U از این چنین استنباط میشود.....
ex-directory U شخصی که چنین شمارهای را دارد
such being the case U حال که چنین است دراینصورت
i had never seen such a book U من هرگز چنین کتابی ندیده ام
so to speak U اگربتوان چنین چیزی گفت
But fate decreed otherwise. U اما قسمت چنین بود .
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing. U ابدا"چنین چیزی نیست
is that so? U ایا وا قعا چنین است
so and so U اینکار وانکار چنین وچنان
so-and-so U اینکار وانکار چنین وچنان
knocked down U کالاهایی که بصورت باز به مشتری داده میشود و خود مشتری انرانصب مینماید مانند مبلمان
friendliness U میزان اسان بودن کار باکامپیوتر یا برنامه
pick a cherry U ناتوانی در انداختن تمام میلههای اسان بولینگ
he pretended to be asleep U چنین وانمود کرد که خواب است
dedication U قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
dedications U قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
I never saw anything like it. U من تا اکنون هرگز چنین چیزی را ندیده ام.
coloratura U خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
Such a thing does not exist at all . U چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
The story goes that … U آورده اند که (چنین روایت کنند )…
coloraturas U خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
so to peaking U اگر بتوان چنین چیزی گفت
cheesecake U مسیری در بولینگ که امتیازبه دست اوردن در ان اسان است
break the wind U در نتیجه کنارزدن هوا کارنفر پشت سر را اسان کردن
cheesecakes U مسیری در بولینگ که امتیازبه دست اوردن در ان اسان است
Not on your life ! U هرگز توعمرم ( چنین کاری نخواهم کرد) !
No such a thing has been stipulated in the contract. U درقرارداد چنین چیزی قید نشده است
It was inappropriate to make such a remark . U مناسبت نداشت چنین مطلبی اظهار گردد
sic U علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده
sickest U علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
sick U علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
down line processor U پردازندهای که در ترمینال یک شبکه ارتباطات قرار دارد وانتقال داده را اسان میکند
pedrail U اسباب خودکار برای اسان کردن حرکت ماشینهای سنگین در جادههای ناهموار
to take action to prevent [stop] such practices U اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
the big three U ترومن و استالین وهم چنین به انگلستان امریکا و شوروی اطلاق میشود
setup U توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
setl U زبان سطح بالا که برای اسان کردن برنامه نویسی الگوریتم طراحی شده است
del credere agent U نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید
The law prescribes a prison sentence of at least five years for such an offence. U قانون کم کمش پنج سال حکم زندان برای چنین جرمی تجویزمی کند.
ten key pad U مجموعهای مجزا از کلیدهای شماره گذاری شده از 0 تا 9روی یک صفحه کلید که واردکردن عدد را اسان می سازد
this day six months U شش ماه بعد در چنین روزی جهت بیان امر غیر قابل وقوع بکار می رود
cruelty U عقلا" قابل پیش بینی باشد . این چنین رفتاری معمولا" باعث صدورحکم طلاق میشود
imperialism U استعمار طلبی سیاست مبتنی بر توسعه یک کشور تا حد یک امپراطوری ویا حفظ چنین قلمرویی درصورت وجود
immunity U به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
smalltalk U یک سیستم زبان و نرم افزارکه برای هر چه بیشتر اسان نمودن استفاده از کامپیوترتوسط افراد عامی طراحی شده است اسمال تاک
This was the one time he did such a thing and it proved to have fateful consequences. U این تنها باری بود که او دست به چنین کاری زد و نتیجه اش فاجعه انگیز بود.
If so, you've only yourself to blame. U اگر چنین است، پس فقط تقصیر خودت است.
if so U اگر هست اگر چنین است
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
simplifies U اسان تر کردن مختصر کردن
simplify U اسان تر کردن مختصر کردن
simplifying U اسان تر کردن مختصر کردن
object code U خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
bill of rights U منظور هرسندی است که در ان از حقوق و ازادیهای فردی و اجتماعی سخن به میان اید و معمولااین چنین سندی بعد ازانقلابات بزرگ و یا تغییررژیم و یا تغییر قانون اساسی وجود پیدا میکند
adder U مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
adders U مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
user freindly U اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com