English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
How many students passed the exam? U چند نفر در امتحان قبول شدند؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to get a pass in physics U در امتحان فیزیک قبول شدن
To pass the exam on the first try. U یک ضرب در امتحان قبول شدن
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
they parted with each other U از هم جدا شدند
they were made one U با هم یکی شدند
they sought of him a miracle U معجزهای از او خواستار شدند
They grew attached ( attracted) to each other. U به همدیگر علاقمند شدند
they muliplied by generation U با زاد و ولدزیاد شدند
the troops were scattered U سپاهیان متفرق شدند
the boys were excused U شاگردان مرخص شدند
those who did not fear won U انهایی که نترسیدندپیروز شدند
they took refuge in a cave U در غاری پنهان شدند
Several engineeres were removed from office. U چندین مهندس از کار بر کنار شدند
the party rallied round him U ان دسته دوباره دور اوجمع شدند
the people pressed in U مردم زور اورده داخل شدند
the judges were influenced by U داوران زیر نفوذ او واقع شدند
housekeeping U مجموعه دستوراتی که یک بار اجرا شدند
omission factor U تعداد متنهای مربوطه که در یک جستجو گم شدند
The officers were brifed on (about) the detailes. U افسران درباره جزییات مطلع ( توجیه شدند )
My shoes stretched after wearing them for a couple of days . پس از چند روز پوشیدن، کفشهایم گشاد شدند.
mix up, caution U موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
Many people were hurt when the boiler exploded. U وقتیکه دیگ بخار ترکید خیلیها مجروح شدند
i lost my friends U دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند
The lights of the aircraft were blinking. U چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
Due to the review security procedures were modified . U به علت بررسی روش های امنیتی اصلاح شدند.
Gangs of youths went on the rampage through the inner city. U دسته های جوانان با داد و بیداد از مرکز شهر رد شدند.
pelasgic U نام نخستین نژادی که دریونان و جزیرههای خاورمدیترانه ساکن شدند
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack. U سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
adopted types U انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
patch U ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
patches U ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
serf U درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
serfs U درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
pleiades U هفت دختراطلس که طبق روایات یونانی تبدیل به هفت ستاره شدند پروین
Apple Mac U مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
Apple Macintosh computer U مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
The two cars had a head –on collision. U دو اتوموبیل شاخ به شاخ شدند ( تصادم از جلو)
quiz U امتحان
trials U امتحان
test U امتحان
quiz [American] U امتحان
examination U امتحان
examinations U امتحان
quizzes U امتحان
try U امتحان
tries U امتحان
examination U امتحان
trial U امتحان
test U امتحان
examinations U امتحان ها
tests U امتحان ها
trials U امتحان ها
trial U امتحان
checks U امتحان
inspection U امتحان
checking U امتحان
assay U امتحان
checked U امتحان
tentatively U من باب امتحان
assays U امتحان
tests U امتحان
check U امتحان
tested U امتحان
unexamined <adj.> U امتحان نشده
examinable U قابل امتحان
tripos U امتحان حساب
to take an examination U امتحان دادن
preliminary U امتحان مقدماتی
preliminaries U امتحان مقدماتی
unverified <adj.> U امتحان نشده
unsight U امتحان نکرده
unevaluated <adj.> U امتحان نشده
examinee U امتحان شونده
examinee U امتحان دهنده
test anxiety U اضطراب امتحان
unchecked <adj.> U امتحان نشده
To flunk a course . To fail an exam. U در امتحان رد شدن
unaudited <adj.> U امتحان نشده
uninspected <adj.> U امتحان نشده
examination anxiety U اضطراب امتحان
untested <adj.> U امتحان نشده
vivas voce U امتحان شفاهی
tries U امتحان کردن
temptation U ازمایش امتحان
essay examination U امتحان انشایی
to bring to the proof U امتحان کردن
probational U ازمایش امتحان
crucibles U امتحان سخت
crucible U امتحان سخت
pretest U امتحان مقدماتی
examination U امتحان ازمایش
bar examination U امتحان وکالت
to make a trial of U امتحان کردن
examinations U امتحان ازمایش
temptations U ازمایش امتحان
examining U امتحان کردن
put to test U امتحان کردن
try U امتحان کردن
proctor U نافر امتحان
examine U امتحان کردن
examined U امتحان کردن
to give an examination U امتحان کردن
examines U امتحان کردن
qualifying examination U امتحان صلاحیت
experiment U امتحان عمل
tested U امتحان کردن
experimented U امتحان عمل
experimenting U امتحان عمل
experiments U امتحان عمل
tested U امتحان محک
tests U امتحان کردن
tests U امتحان محک
examiner U امتحان کننده
assay U امتحان عیارگری
examiners U امتحان کننده
probation U ازمایش امتحان
trial U ازمایش امتحان
trial U امتحان کردن
trials U ازمایش امتحان
test U امتحان محک
assays U امتحان عیارگری
test U امتحان کردن
trials U امتحان کردن
to buy on trial U بشرط امتحان خریدن
to give an examination U صورت امتحان دادن
checked U امتحان کردن بازرسی
check U امتحان کردن بازرسی
checks U امتحان کردن بازرسی
to write an exam U امتحان کتبی نوشتن
try (something) out <idiom> U امتحان کردن(چیزی)
I'd like to try ... من میخواهم ... را امتحان کنم.
try on <idiom> U امتحان کردن لباس
viva voce U شفاها امتحان شفاهی
to do a test U امتحان کتبی نوشتن
test U ازمایش کردن امتحان
hold water U از امتحان درست درامدن
check lock U ساعت امتحان کننده
tested U ازمایش کردن امتحان
midyear U امتحان نیمه سال
invigilating U در امتحان نظارت کردن
invigilates U در امتحان نظارت کردن
reexamine U دوباره امتحان کردن
tests U ازمایش کردن امتحان
testable U امتحان پذیر ازمایشی
invigilate U در امتحان نظارت کردن
invigilated U در امتحان نظارت کردن
acid test U وسیلهء ازمایش امتحان با اسید
gre U امتحان ورودی بعد از لیسانس
graduate record examination U امتحان ورودی بعد ازلیسانس
matriculation U امتحان ورودی دانشگاه کنکور
To purchase on approval . U بشرط امتحان ( شرطی )خریدن
palpate U لمس کردن امتحان نمودن
to put to proof U امتحان کردن محک زدن
pretest U امتحان مقدماتی بعمل اوردن
to check out something U چیزی را بررسی یا امتحان کردن
to try something on U چیزی را برای امتحان پوشیدن
blessed folder U در یک سیستم Apple Maciontosh پرونده سیستم که حاوی فایل هایی است که به طور خودکار در هنگام روشن شدن سیستم بار شدند
test paper U کاغذ مخصوص ازمایش ورقه امتحان
shibboleth U امتحان اصطلاح پیش پا افتاده ومرسوم
placement U تعیین دانشپایه دانشجو از روی امتحان
placements U تعیین دانشپایه دانشجو از روی امتحان
to try on U برای امتحان پوشیدن بطورازمایش اغازکردن
To mark the examination papers . U ورقه های امتحان رانمره دادن
The exam was too easy for words . U امتحان آنقدر آسان بود که چه بگویم
urinoscopy U پیشاب بینی امتحان ادرار فسر
cramming U خودرا برای امتحان اماده کردن
ordeal U امتحان سخت برای اثبات بیگناهای
ordeals U امتحان سخت برای اثبات بیگناهای
shibboleths U امتحان اصطلاح پیش پا افتاده ومرسوم
cram U خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed U خودرا برای امتحان اماده کردن
crams U خودرا برای امتحان اماده کردن
he went out in the poll U امتحان دانشگاه را گذراندولی امتیاز ویژهای نگرفت
greats U امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
great go U امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
He feels shame at failing in his exam . U ازاینگه در امتحان مردود شده خجالت می کشد
to try something completely new <idiom> U چیزی [روشی ] کاملا متفاوت امتحان کردن
score U نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
high test U امتحان سختی را گذرانده دارای قوه فراره زیاد
scores U نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scored U نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
receptions U قبول
intromission U قبول
acceptance U قبول
admissions U قبول
acknowledgment U قبول
acceptances U قبول
adoption U قبول
admission U قبول
reception U قبول
imprimatur U قبول
compliance U قبول
receivable U قابل قبول
reply paid U جواب قبول
I agree. U قبول دارم.
agreed <adj.> <past-p.> U قبول شده
the g. or refusal of anything U قبول یا ردچیزی
reply paid /RP/ [reply prepaid] U جواب قبول
offer and acceptance U ایجاب و قبول
non acceptance U عدم قبول
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com