Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 27 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
polythalmous
U
چند خانهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
formula
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
burglar
U
کسی که در شب به قصدارتکاب جرمی وارد خانهای شود
burglars
U
کسی که در شب به قصدارتکاب جرمی وارد خانهای شود
semi detached
U
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi-detached
U
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
cell
U
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
cells
U
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
land
U
سطح داخلی لوله بین خانهای تفنگ
alias
U
وسیله یا خانهای از صفحه گسترده داده میشود
aliases
U
وسیله یا خانهای از صفحه گسترده داده میشود
anchor cell
U
خانهای در برنامه صفحه گسترده که ابتدای مجموعه خانه ها را معرفی میکند
burglarious
U
مرتکب یا وابسته به عمل واردشدن به خانهای درشب بقصد ارتکاب جرم
departmental intelligence
U
اطلاعات وزارت خانهای
estaminet
U
قهوه خانهای که سیگارکشیدن درانجا ازاداست
frame house
U
خانهای که کالبدان چوب وپوشش ان تخته باشد خانه چوبی
kheda
U
کدا:خانهای که فیلهای وحشی رادران گرفتارمیسازند
moonlight fliting
U
گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
own a house
U
خانهای دارم
own a house
U
دارای خانهای هستم
palafitte
U
خانهای که درزمانهای قدیم پیش ازتاریخ روی تیرهای که دردریاچه فرومیکردند
to front a house with marble
U
نمای خانهای رابامرمرساختن
to have the run of a house
U
اختیار خانهای را داشتن
to inhabit a house
U
در خانهای ساکن شدن
to let a house
U
خانهای را اجاره دادن
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com