English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
portentously U چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
accordantly U بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
adorably U چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
no drop image [تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
prodigiously U بطور شگفت انگیز
wonderfully U بطور شگفت انگیز
surprisingly U بطور شگفت اور
marvellously U بطور شگفت انگیز
brilliantly U چنانکه برجسته باشد
culpably U چنانکه سزاوارسرزنش باشد
medially U چنانکه درمیان باشد
meetly U چنانکه در خور باشد
pitfully U چنانکه سزاوارنکوهش باشد
inviolably U چنانکه سزاوارحرمت باشد
monstrously U بطور شگفت انگیز یا خارق العاده
pleasingly U چنانکه خوش ایند باشد
inviolately U چنانکه بی حرمت نشده باشد
commendably U چنانکه شایان ستایش باشد
sanguinarily U چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
objectiveness U چنانکه در خارج معقول باشد
contemptibly U چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
laboriously U ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
paradoxically U چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
nutritiously U چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
maritally U چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
nutritively U چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
picturesquely U چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
admissibly U بطور قابل قبول چنانکه روا
pontifically U چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
pestiferously U چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
modernly U بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
indefeasibly U بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
relevantly U بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
accountably U بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
impalpably U چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
attributively U بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
opaquely U چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
irreclaimably U بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
inaccessibily U بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
ineradicably U بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
kentish fire U که نشانه نفاق ..باشد
an incredulous smile U لبخندی که نشانه باور نکردن باشد
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
propor tionably U بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
reflexively U چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
groundhog day U روز دوم فوریه که بعقیده عوام اگرافتابی باشدنشانه انستکه اززمستان شش هفته مانده است و اگر ابری باشد نشانه اوایل بهار استwoodchuck
mused U در شگفت ماندن شگفت
muses U در شگفت ماندن شگفت
wonderful U شگفت انگیز شگفت
muse U در شگفت ماندن شگفت
I don't think it wise to publicly proffer a political opinion. U من فکر نمی کنم عاقلانه باشد بطور علنی عقیده سیاسی شخصی خود را بیان کرد.
lamp قندیل [این نماد در اکثر فرش های محرابی از سقف محراب آویزان بوده و یا در متن فرش جلوه گر می باشد. عده ای استفاده از آن را نشانه اشائه نور خداومد می دانند.]
hank U طول مشخصی از نخ [بطور مثال یک هنک یا کلاف الیاف پنبه معادل با هشتصد و چهل یارد یا هفتصد و پنجاه و شش متر می باشد.]
pointer U نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
pointers U نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
ToolTips U برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
symbolic U آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
symbolically U آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
wonderment U شگفت
admiringly U با شگفت
wondering U شگفت
wonders U شگفت
amazedness U شگفت
admiration U شگفت
wondered U شگفت
wonder U شگفت
prodigious U شگفت
peach design U نقش هلو [این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
surprise U شگفت حیرت
comical U شگفت انگیز
amazing <adj.> U شگفت انگیز
startling <adj.> U شگفت انگیز
phenomenal U شگفت انگیز
marvelled U چیز شگفت
marvelling U چیز شگفت
out of this world <idiom> U شگفت انگیز
prodigiousness U شگفت انگیزی
mind-boggling U شگفت انگیز
marvel U چیز شگفت
marvellous [British] <adj.> U شگفت انگیز
miraculousness U شگفت انگیزی
fabulous U شگفت اور
surprises U شگفت حیرت
surprising U شگفت انگیز
marveled U چیز شگفت
marveling U چیز شگفت
phenomenally U شگفت انگیز
mind-blowing U شگفت انگیز
marvels U چیز شگفت
extraordinary U شگفت اور
stupendous <adj.> U شگفت انگیز
admirable <adj.> U شگفت انگیز
surprize U شگفت حیرت
note of a U نشان شگفت
stupendousness U شگفت انگیزی
prodigious <adj.> U شگفت انگیز
marvelous [American] <adj.> U شگفت انگیز
wonderful <adj.> U شگفت انگیز
astounding <adj.> U شگفت انگیز
astonishing <adj.> U شگفت انگیز
gobsmacking [British] [colloquial] [amazing] <adj.> U شگفت انگیز
wonderful U شگفت اور
wondrous <adj.> U شگفت انگیز
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
immanity U چیزمهیب و شگفت اور
rummy start U رویداد شگفت انگیز
admire U مورد شگفت قراردادن
miracle U واقعه شگفت انگیز
admires U مورد شگفت قراردادن
miracles U واقعه شگفت انگیز
son of a gun/bitch <idiom> U پسر شگفت انگیز
admired U مورد شگفت قراردادن
wonderment U چیز شگفت انگیز
monumental U بزرگ شگفت اور
stupendous U شگفت حیرت اور
monstrousness U شگفت انگیزی بزرگی
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
nauseously U بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably U بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
Mirabile Dictu U [شگفت انگیز برای بازگویی]
exclamatory U شگفت اور متضمن فریاد
monumental ignorance U نادانی زیاد و شگفت اور
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
indisputable U بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
lusciously U بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly U بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
i was filled with wonder U مرا شگفت امد متحیر ماندم
marvel U حیرت زده شدن شگفت داشتن
marvels U حیرت زده شدن شگفت داشتن
marvelling U حیرت زده شدن شگفت داشتن
marvelled U حیرت زده شدن شگفت داشتن
marveling U حیرت زده شدن شگفت داشتن
marveled U حیرت زده شدن شگفت داشتن
in the event that U چنانکه
how U چنانکه
so that U چنانکه
as U چنانکه
admissibleness U چنانکه روا
expressively U چنانکه مقصودرابرساند
insolubly U چنانکه اب نشود
dilatorily U چنانکه پرشود
so to speak U چنانکه گویی
proper U چنانکه شایدوباید
as it deserves U چنانکه باید
permissively U چنانکه مخیرسازد
coordinately U چنانکه یکجورباشد
gratifyingly U چنانکه خوشنودسازد
cresuendo U چنانکه صداخردخرد
prettily U چنانکه زیبانماید
pinchingly U چنانکه فشاراورد
as is well known U چنانکه مشهور
indeterminately U بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
immortally U بطور فنا ناپذیر بطور باقی
poorly U بطور ناچیز بطور غیر کافی
grossly U بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
invisibly U چنانکه دیده نشود
gruesomely U چنانکه وحشت اورد
inexcusably U چنانکه نتوان معذوردانست
comme il faut U چنانکه باید وشاید
inexpressively U چنانکه مقصودرا نرساند
inadmissibly U چنانکه روایاجایز نباشد
funnily U چنانکه خنده اورد
gratifyingly U چنانکه خوشی دهد
decrescendo U چنانکه صداخردخردضعیف شود
decreasingly U چنانکه روبکاهش گذارد
interminably U چنانکه تمام نشود
effusively U چنانکه گویی بریزد
prettily U بخوبی چنانکه باید
convincingly U چنانکه متقاعد کند
passably U چنانکه بتوان پذیرفت
meetly U چنانکه باید و شاید
perniciously U چنانکه زیان اورد
according to his version U چنانکه او شرح میداد
heliocentrically U چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
irrecoverably U چنانکه بهبودی نپذیرد
according as چنانکه بدان سان که
opprobriously U چنانکه رسوایی اورد
meaningly U چنانکه مقصودرا برساند
privatively U چنانکه نفی یا استثناکند
permissively U چنانکه اجازه بدهد
pliably U چنانکه بتوان خم کرد
invulnerably U چنانکه زخم برندارد
fitfully U چنانکه بگیردوول کند
The people wondered how the contraption worked. U مردم در شگفت بودند که این ابتکار چگونه کار می کرد.
electro optics U وسایل نشانه روی الکترونیکی دوربینهای نشانه روی الکترونیکی
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
inexpressibly U چنانکه نتوان بیان کرد
inexpressively U چنانکه زبان دار نباشد
inseparably U چنانکه نتوان سوا کرد
inappreciably U بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
fadelessly U چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com