English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 183 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
convincingly U چنانکه متقاعد کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cogently U چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
persuasively U چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
Other Matches
reflexively U چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
convinced U متقاعد
persuaded U متقاعد
superannuate U متقاعد
emeritus U متقاعد
superannuated U متقاعد
satisfied U متقاعد
convinces U متقاعد کردن
convincing U متقاعد کننده
convincer U متقاعد کننده
inconvincible U متقاعد نشدنی
reason U متقاعد کردن
cogent U متقاعد کننده
to persuade oneself U متقاعد شدن
convincible U متقاعد شدنی
convince U متقاعد کردن
persuade U متقاعد کردن
argue U متقاعد کردن
evincive U متقاعد کننده
to persuade oneself U خود را متقاعد کردن
on behalf of <idiom> U متقاعد کردن شخص
I won't be talked into it! U من را نمیتوانی متقاعد کنی!
I won't be talked into it! U من را نمیتوانید متقاعد کنید!
persuasively U بطور متقاعد کننده
to persuade somebody of something U کسی را متقاعد به کاری کردن
to convince somebody of something U کسی را به چیزی متقاعد کردن
inconvincible U اقناع نکردنی شخص متقاعد نشدنی
fast talker <idiom> U گوینده خوب کسی است که بتواند دیگران متقاعد کند
as U چنانکه
so that U چنانکه
how U چنانکه
in the event that U چنانکه
gratifyingly U چنانکه خوشنودسازد
dilatorily U چنانکه پرشود
coordinately U چنانکه یکجورباشد
insolubly U چنانکه اب نشود
as it deserves U چنانکه باید
cresuendo U چنانکه صداخردخرد
as is well known U چنانکه مشهور
permissively U چنانکه مخیرسازد
proper U چنانکه شایدوباید
so to speak U چنانکه گویی
prettily U چنانکه زیبانماید
admissibleness U چنانکه روا
pinchingly U چنانکه فشاراورد
expressively U چنانکه مقصودرابرساند
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. U ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
inexpressively U چنانکه مقصودرا نرساند
inexcusably U چنانکه نتوان معذوردانست
interminably U چنانکه تمام نشود
heliocentrically U چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
gruesomely U چنانکه وحشت اورد
inadmissibly U چنانکه روایاجایز نباشد
privatively U چنانکه نفی یا استثناکند
permissively U چنانکه اجازه بدهد
passably U چنانکه بتوان پذیرفت
perniciously U چنانکه زیان اورد
opprobriously U چنانکه رسوایی اورد
meetly U چنانکه باید و شاید
meetly U چنانکه در خور باشد
medially U چنانکه درمیان باشد
meaningly U چنانکه مقصودرا برساند
irrecoverably U چنانکه بهبودی نپذیرد
invulnerably U چنانکه زخم برندارد
inviolably U چنانکه سزاوارحرمت باشد
pitfully U چنانکه سزاوارنکوهش باشد
pliably U چنانکه بتوان خم کرد
gratifyingly U چنانکه خوشی دهد
funnily U چنانکه خنده اورد
brilliantly U چنانکه برجسته باشد
culpably U چنانکه سزاوارسرزنش باشد
comme il faut U چنانکه باید وشاید
according to his version U چنانکه او شرح میداد
decreasingly U چنانکه روبکاهش گذارد
effusively U چنانکه گویی بریزد
according as چنانکه بدان سان که
decrescendo U چنانکه صداخردخردضعیف شود
fitfully U چنانکه بگیردوول کند
invisibly U چنانکه دیده نشود
prettily U بخوبی چنانکه باید
presentably U چنانکه بتوان پیشکش کرد
commendably U چنانکه شایان ستایش باشد
irrefragably U چنانکه نتوان تکذیب کرد
inviolately U چنانکه بی حرمت نشده باشد
sanguinarily U چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
prepossessingly U چنانکه جلب توجه نماید
retroactively U چنانکه شامل گذشته شود
practicably U چنانکه بتوان اجرا نمود
assumably U چنانکه بتوان فرض کرد
perceptibly U چنانکه بتوان درک کرد
onerously U چنانکه مستلزم انجام تعهدی
objectiveness U چنانکه در خارج معقول باشد
organically U چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
perplexingly U چنانکه گیج یا حیران سازد
pestilently U چنانکه برای اخلاق مضرباشد
causatively U چنانکه دلالت برسبب نماید
piquantly U چنانکه دهن رامزه بیاورد
pleasingly U چنانکه خوش ایند باشد
peerlessly U چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
intelligibly U واضحا چنانکه بتوان دریافت
intangibly U چنانکه نتوان درک کرد
inappreciably U بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
epidemically U چنانکه همه جاسرایت کند
euphoniously U چنانکه بگوش خوش ایندباشد
immovably U چنانکه نتوان جنبش داد
as is well known U چنانکه همه کس بخوبی میدانند
hereditably U چنانکه بتوان ارث برد
extraneously U چنانکه وابسته بموضوع نباشد
fadelessly U چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
grandiosely U بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
inseparably U چنانکه نتوان سوا کرد
engagingly U چنانکه سرگرم یامشغول کند
intangibly U چنانکه نتوان احساس کرد
indefensibly U چنانکه دفاع بردار نباشد
inexpressively U چنانکه زبان دار نباشد
inexpressibly U چنانکه نتوان بیان کرد
inexhaustibly U چنانکه تهی یاتمام نشود
interchangeably U چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
penitentially U چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
to kick over the traces U لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
adequately U باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
paradoxically U چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
admissibly U بطور قابل قبول چنانکه روا
exhaustively U چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
sententiously U چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
laboriously U ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
colourably U چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
incommunicably U چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
inscrutably U چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
inerrably U چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
functionally U چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
contemptibly U چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
invidiously U چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
illustratively U چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
irrecocilably U چنانکه نتوان انرا وفق داد
pardonably U چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
changeably U چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
to eat humble pie U پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
accountably U بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
commensurably U چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
retrospectively U چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
corrigibly U چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
implacably U از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
indescribably U چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
indefeasibly U بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
discreditably U چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
inextricably U چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
flowerily U چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
relevantly U بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
maritally U چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
accordantly U بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
movably U چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
nutritiously U چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
nutritively U چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
picturesquely U چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
adorably U چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
impalpably U چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
attributively U بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
modernly U بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
pestiferously U چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
irreversibly U چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
officinal names of drugs U نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
irremissibly U چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
pontifically U چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
portentously U چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
opaquely U چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
irreclaimably U بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
inaccessibily U بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
ineradicably U بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
insures U متقاعد کردن حتمی کردن
insuring U متقاعد کردن حتمی کردن
ensuring U متقاعد کردن حتمی کردن
ensures U متقاعد کردن حتمی کردن
ensured U متقاعد کردن حتمی کردن
ensure U متقاعد کردن حتمی کردن
rough handling of a thing U گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
propor tionably U بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com