English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
accountably U بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
propor tionably U بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
admissibly U بطور قابل قبول چنانکه روا
irreclaimably U بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
inaccessibily U بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
according as چنانکه بدان سان که
passably U چنانکه بتوان پذیرفت
pliably U چنانکه بتوان خم کرد
inextricably U چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
interchangeably U چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
perceptibly U چنانکه بتوان درک کرد
assumably U چنانکه بتوان فرض کرد
hereditably U چنانکه بتوان ارث برد
intelligibly U واضحا چنانکه بتوان دریافت
practicably U چنانکه بتوان اجرا نمود
presentably U چنانکه بتوان پیشکش کرد
colourably U چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
changeably U چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
pardonably U چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
corrigibly U چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
movably U چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
commensurably U چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
googolplex U عدد یک با تعداد صفرهای بتوان ده بتوان ده بتوان صد
on hand <idiom> U قابل دسترس
accessible U قابل دسترس
an accessible place U جای قابل دسترس
accessible U در دسترس قابل وصول
final set U حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
adorably U چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
accordantly U بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
indefeasibly U بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
relevantly U بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
getatable U قابل دسترس توفیق یافتنی
portentously U چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
attributively U بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
impalpably U چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
staffing U قابل دسترس ساختن افرادبرای سازمانها
opaquely U چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
ineradicably U بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
inconsiderably U بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
hog U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
hogs U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
palettes U مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
palette U مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
hogged U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
indisputable U بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
micro prolog U PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
desk accessories U وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
data diddling U روشی که در ان داده قبل واردشدن به یک فایل کامپیوتری که در ان کمتر قابل دسترس میباشد اصلاح میشود
crowding out effect U اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
data interchange format U استانداردی در میان سازندگان نرم افزار که اجازه میدهدتا داده از یک برنامه برای برنامههای دیگر قابل دسترس باشد
reflexively U چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
capably U بطور قابل
aposematically U بطور قابل گوشزد
explosively U بطور قابل احتراق
habitably U بطور قابل سکونت
interestingly U بطور قابل توجه
practicably U بطور قابل عبور
justifiably U بطور قابل تصدیق
justifiably U بطور قابل تبرئه
praiseworthily U بطور قابل ستایش
comparably U بطور قابل مقایسه
expansibly U بطور قابل انبساط
extricably U بطور قابل تخلیص
presentably U بطور قابل معرفی
separably U بطور قابل تفکیک
eligibly U بطور قابل قبول
imaginably U بطور قابل تصور
objectionably U بطور قابل اعتراض
noteworthily U بطور قابل ملاحظه
divisibly U بطور قابل تقسیم
improvably U بطور قابل ترقی
remarkably U بطور قابل ملاحظه
reliably U بطور قابل اعتماد
estimably U بطور قابل احترام
admissibleness U بطور قابل قبول
questionably U بطور قابل تردید
laudably U بطور قابل ستایش
interchangeably U بطور قابل معاوضه
tolerably U بطور قابل تحمل
considerably U بطور قابل ملاحظه
excusably U بطور قابل عفو
heritably U بطور قابل توارث
inheritably U بطور قابل توارث
imputably U بطور قابل اسناد
flexibly U بطور قابل انحناء
perceptibly U بطور قابل درک
immeasurably U بطور غیر قابل پیمایش
inaccessibly U بطور غیر قابل دسترسی
incalculably U بطور غیر قابل تخمین
irremeable U بطور غیر قابل برگشت
inimitably U بطور غیر قابل تقیلد
notably U بطور برجسته یا قابل ملاحظه
inalienably U بطور غیر قابل انتقال
angular adjustable قابل تنظیم بطور زاویه ای
impregnably U بطور غیر قابل تسخیر
incorruptibly U با ازادگی رشوه خواری بطور غیر قابل تطمیع
detection U یافت
resumption U باز یافت
there is U یافت میشود
opportunities U دست یافت فراغت
opportunity U دست یافت فراغت
errors slipped in U اشتباهاتی دران راه یافت
on the morrow of the war U چون جنگ پایان یافت
thein U تئین که درچای یافت میشود
theine U تئین که درچای یافت میشود
thereto U بدان
wherunto U که بدان
thereunto U بدان
jadeite U یشم اعلی که در برمه یافت میشود
andromeda U از دست غولی نجات یافت وزن او شد
super abound U بوفور یافت شدن بیش از حد بودن
it occurs in nature as a gas U در طبیعت بشکل گاز یافت میشود
as much as possible U تا بتوان
thereto attached U پسوسته بدان
thereby U بدان وسیله
findings U انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
finding U انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
exponentiation U بتوان رساندن
as far as possible U تا انجا که بتوان
micron U 01 بتوان 6- متر
whereat U که بدان جهت که در انجا
bois jourdian U نوعی سنگ مرمر که بیشتر درفرانسه یافت میشود
his money is more than can U ازانست که بتوان شمرد
quintillion U عدد یک با 81 صفر بتوان 2
tredecillion U عدد یک با 24 صفر بتوان 2
undecillion U عدد یک با 63 صفر بتوان 2
quattuordecillion U عدد یک با 54صفر بتوان 2
the question referred to above U موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
that is nothing like it U هیچ شباهتی بدان ندارد
paradoxically U بدان سان که باعقیده .....است
poetic justice U کامیابی خوبان و شکست بدان
key-rings U حلقهای که بدان کلید می اویزند
key-ring U حلقهای که بدان کلید می اویزند
evincibly U بطوریکه بتوان اثبات کردن
omnim gatherum U مهمانی که همه کس بدان خوانده شود
it was beneath my notice U مراعارمی امدازاینکه بدان توجهی کنم
it is not pervious to reasonov U بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
where no human foot can tread جایی که پای ادمیزاد بدان نمیرسد.
he had no evidence to go upon U مدرکی نداشت که بدان متکی شود
gate meeting U انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
nose ring U حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
assembler U پیام برنامه اسمبلی برای اعلام اینکه خطا در کد اصلی یافت شد
ideally U بطوریکه فقط بتوان تصور کرد
so to peaking U اگر بتوان چنین چیزی گفت
squared U بتوان دوم بردن مجذور کردن
squaring U بتوان دوم بردن مجذور کردن
square U بتوان دوم بردن مجذور کردن
squares U بتوان دوم بردن مجذور کردن
impressibly U بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
hobby U کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
hobbies U کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
an accessible place U جایی که راه یافتن بدان ممکن است
timberhead U انتهای تیر کشتی که طناب بدان اویزند
plowhead U چارچوبی که گاو اهن بدان متصل میشده
self feeder U ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
near side U سمت اسباب که ژیمناست بدان نزدیک میشود
redundant information U یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
general store U فروشگاهی که همه نوع جنسی در ان یافت میشود ولی قسمت بندی نشده
current fund U اموالی که سریعا "بتوان به پول تبدیل کرد
manageably U پنانکه بتوان اداره کردیا از پیش برد
microbar U واحد فشار معادل 01 بتوان 6 داین بر سانتیمترمربع
paroli U دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
phonoscope U التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
indo iranian U وابسته به بخشی از زبانها....و ایران بدان سخن میگویند
string board U تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
faxes U غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
faxed U غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
fax U غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
faxing U غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
handing U وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
inestimably U پیش ازانکه بتوان تقدیر کردیا بران بهاگذارد
hand U وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
forbidden fruits U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
over production U عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
forbidden fruit U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
harmotome U سیلیکات ابدار الومینیوم وباریم که بلورهای ان بصورت جفت وصلیبی برنگهای مختلف یافت میشود
riboflavin U ریبو فلاوین ویتامین B به فرمول 6O4N2H71C که در شیر و تخم مرغ و جگر و غیره یافت میشود
to ring the changes U کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
it is past cure U از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
unit cell U کوچکترین چندوجهی را که با یک دستگاه مختصات سه محوری بتوان نشان داد
mumpsimus U ایین دیرینه بی معنی که ازروی تعصب بدان بچسبند نادان متعصب
cowlstaff U چوبی که دونفر روی شانه حمل کرده وچیزهایی بدان می اویزند
limit velocity U حداقل سرعت ابتدایی توپ یاخمپاره که بتوان با ان نفوذلازم را به دست اورد
within teach U دسترس
access U دسترس
available U در دسترس
accessed U دسترس
reach U دسترس
accessing U دسترس
accesses U دسترس
accessible U در دسترس
reached U دسترس
disposal U دسترس
reaching U دسترس
at arm's length U در دسترس
near at hand U در دسترس
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com