English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
discreditably U چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
consumer credit U اعتبار مصرف کننده
opening bank U بانک باز کننده اعتبار
authenticator U تایید کننده اعتبار اسناد
reflexively U چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
debenture bond U برگهای که پشتوانه ان فقط اعتبار صادر کننده است سهم قرضه
overdraft U حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdrafts U حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
unfinanced U بدون اعتبار تضمین اعتبار نشده
craft revolving fund U حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
credit system of supply U سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
as U چنانکه
so that U چنانکه
in the event that U چنانکه
how U چنانکه
prettily U چنانکه زیبانماید
permissively U چنانکه مخیرسازد
expressively U چنانکه مقصودرابرساند
gratifyingly U چنانکه خوشنودسازد
as is well known U چنانکه مشهور
coordinately U چنانکه یکجورباشد
admissibleness U چنانکه روا
so to speak U چنانکه گویی
as it deserves U چنانکه باید
pinchingly U چنانکه فشاراورد
insolubly U چنانکه اب نشود
dilatorily U چنانکه پرشود
proper U چنانکه شایدوباید
cresuendo U چنانکه صداخردخرد
passably U چنانکه بتوان پذیرفت
pitfully U چنانکه سزاوارنکوهش باشد
heliocentrically U چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
opprobriously U چنانکه رسوایی اورد
pliably U چنانکه بتوان خم کرد
according as چنانکه بدان سان که
perniciously U چنانکه زیان اورد
privatively U چنانکه نفی یا استثناکند
meetly U چنانکه در خور باشد
brilliantly U چنانکه برجسته باشد
gratifyingly U چنانکه خوشی دهد
permissively U چنانکه اجازه بدهد
convincingly U چنانکه متقاعد کند
meetly U چنانکه باید و شاید
irrecoverably U چنانکه بهبودی نپذیرد
according to his version U چنانکه او شرح میداد
medially U چنانکه درمیان باشد
inexcusably U چنانکه نتوان معذوردانست
prettily U بخوبی چنانکه باید
meaningly U چنانکه مقصودرا برساند
culpably U چنانکه سزاوارسرزنش باشد
inadmissibly U چنانکه روایاجایز نباشد
invisibly U چنانکه دیده نشود
funnily U چنانکه خنده اورد
decreasingly U چنانکه روبکاهش گذارد
effusively U چنانکه گویی بریزد
comme il faut U چنانکه باید وشاید
interminably U چنانکه تمام نشود
fitfully U چنانکه بگیردوول کند
gruesomely U چنانکه وحشت اورد
invulnerably U چنانکه زخم برندارد
inexpressively U چنانکه مقصودرا نرساند
inviolably U چنانکه سزاوارحرمت باشد
decrescendo U چنانکه صداخردخردضعیف شود
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
hereditably U چنانکه بتوان ارث برد
indefensibly U چنانکه دفاع بردار نباشد
piquantly U چنانکه دهن رامزه بیاورد
inappreciably U بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
commendably U چنانکه شایان ستایش باشد
causatively U چنانکه دلالت برسبب نماید
intangibly U چنانکه نتوان احساس کرد
inexhaustibly U چنانکه تهی یاتمام نشود
inseparably U چنانکه نتوان سوا کرد
perceptibly U چنانکه بتوان درک کرد
inexpressively U چنانکه زبان دار نباشد
peerlessly U چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
objectiveness U چنانکه در خارج معقول باشد
inexpressibly U چنانکه نتوان بیان کرد
perplexingly U چنانکه گیج یا حیران سازد
pestilently U چنانکه برای اخلاق مضرباشد
practicably U چنانکه بتوان اجرا نمود
onerously U چنانکه مستلزم انجام تعهدی
grandiosely U بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
retroactively U چنانکه شامل گذشته شود
pleasingly U چنانکه خوش ایند باشد
intangibly U چنانکه نتوان درک کرد
inviolately U چنانکه بی حرمت نشده باشد
sanguinarily U چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
epidemically U چنانکه همه جاسرایت کند
irrefragably U چنانکه نتوان تکذیب کرد
immovably U چنانکه نتوان جنبش داد
euphoniously U چنانکه بگوش خوش ایندباشد
engagingly U چنانکه سرگرم یامشغول کند
fadelessly U چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
presentably U چنانکه بتوان پیشکش کرد
prepossessingly U چنانکه جلب توجه نماید
organically U چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
assumably U چنانکه بتوان فرض کرد
as is well known U چنانکه همه کس بخوبی میدانند
interchangeably U چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
extraneously U چنانکه وابسته بموضوع نباشد
intelligibly U واضحا چنانکه بتوان دریافت
request for discharge U عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
illustratively U چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
penitentially U چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
irrecocilably U چنانکه نتوان انرا وفق داد
inscrutably U چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
admissibly U بطور قابل قبول چنانکه روا
invidiously U چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
laboriously U ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
adequately U باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
cogently U چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
pardonably U چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
changeably U چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
incommunicably U چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
to kick over the traces U لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
colourably U چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
persuasively U چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
functionally U چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
contemptibly U چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
exhaustively U چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
paradoxically U چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
inerrably U چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
sententiously U چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
movably U چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
flowerily U چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
indescribably U چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
relevantly U بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
to eat humble pie U پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
implacably U از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
inextricably U چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
accordantly U بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
nutritiously U چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
retrospectively U چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
indefeasibly U بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
maritally U چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
corrigibly U چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
picturesquely U چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
adorably U چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
nutritively U چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
accountably U بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
commensurably U چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
portentously U چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
pestiferously U چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
pontifically U چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
modernly U بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
irremissibly U چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
irreversibly U چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
attributively U بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
officinal names of drugs U نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
impalpably U چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
opaquely U چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
irreclaimably U بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
inaccessibily U بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
ineradicably U بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
rough handling of a thing U گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
influencing U اعتبار
credit line U حد اعتبار
influences U اعتبار
credits U اعتبار
influence U اعتبار
validity U اعتبار
budgeted U اعتبار
budget U اعتبار
prestigious U با اعتبار
influenced U اعتبار
advancing U اعتبار
advances U اعتبار
advance U اعتبار
entitlements U اعتبار
entitlement U اعتبار
credibility U اعتبار
budgets U اعتبار
fund U اعتبار
estimates U اعتبار
line of cerdit U خط اعتبار
esteem U اعتبار
authenticity U اعتبار
appropriation symbol U کد اعتبار
creditless U بی اعتبار
importance U اعتبار
creditability U اعتبار
void U بی اعتبار
validation U اعتبار
invalid U : بی اعتبار
estimated U اعتبار
estimate U اعتبار
funded U اعتبار
reputations U اعتبار
reputation U اعتبار
prestige U اعتبار
standing U اعتبار
invalids U : بی اعتبار
reputability U اعتبار
credit U اعتبار
estimating U اعتبار
credited U اعتبار
crediting U اعتبار
value U اعتبار
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com