English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
putting green U چمن سبز نزدیک محل سوراخ گلف
putting greens U چمن سبز نزدیک محل سوراخ گلف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
putt U ضربت توپ گلف نزدیک سوراخ
putted U ضربت توپ گلف نزدیک سوراخ
putts U ضربت توپ گلف نزدیک سوراخ
pin U چوب علامت روی چمن نرم نزدیک سوراخ
pinned U چوب علامت روی چمن نرم نزدیک سوراخ
pinning U چوب علامت روی چمن نرم نزدیک سوراخ
Other Matches
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
centred U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie U [پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
dilly bag U کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
to pink out leather U چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
fenestration U چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
sight U سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
sights U سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
perforation U عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
float stone U سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
cancellate U سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
foraminate U ثقبه دار سوراخ سوراخ
gruyere cheese U پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
pinker U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinkest U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pink U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
thirl U سوراخ سوراخ کردن دریدن
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
millepore U مرجان سوراخ سوراخ
cancellous U سوراخ سوراخ اسفنجی
riddles U سوراخ سوراخ کردن
grid U دریچه سوراخ سوراخ
cancellate U سوراخ سوراخ اسفنجی
cancellated U سوراخ سوراخ اسفنجی
swage block U قالب سوراخ سوراخ
grids U دریچه سوراخ سوراخ
riddle U سوراخ سوراخ کردن
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
breaches U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
upcoming U نزدیک
beside U نزدیک
forthcoming U نزدیک
at hand U نزدیک
close by U نزدیک
fast by U نزدیک
close aboard U نزدیک
forby U از نزدیک
caudal U نزدیک به دم
cephalo U نزدیک به سر
closest U نزدیک
nearing U نزدیک
nears U نزدیک
approaching U نزدیک
close-ups U از نزدیک
close-up U از نزدیک
close up U از نزدیک
nigh U نزدیک
towards U نزدیک
hand to hand U نزدیک
contiguous U نزدیک
by U از نزدیک
imminent U نزدیک
narrowly U از نزدیک
nearest U نزدیک
closes U نزدیک
near U نزدیک
closer U نزدیک
near- U نزدیک
neared U نزدیک
close U نزدیک
nearer U نزدیک
neighbouring U نزدیک
nearby U نزدیک
to gain ground upon U نزدیک
vicinal U نزدیک
accessible U نزدیک
in sight U نزدیک
up against <idiom> U نزدیک به
up to <idiom> U نزدیک به
hard by U نزدیک
hand-to-hand U نزدیک
near by U نزدیک
on the eve of U نزدیک
on the verge of U نزدیک به
next door to U نزدیک
proximate U نزدیک
near upon U نزدیک
adjacent U نزدیک
near at hand U نزدیک
near by U نزدیک به
forby U نزدیک
foreby U نزدیک
not ahunderd mails flom U نزدیک
forbye U از نزدیک
forbye U نزدیک
near-sighted U نزدیک بین
near sighted U نزدیک بین
adjoining U نزدیک مجاور
beetle eyed U نزدیک بین
short sighted U نزدیک بین
subadult U نزدیک سن تکلیف
besides U بعلاوه نزدیک
subcentral U نزدیک مرکز
subapical U نزدیک راس
at U پهلوی نزدیک
low U نزدیک سبد
parahepatic U نزدیک جگر
paranephric U نزدیک گرده
parotic U نزدیک به گوش
paulo postfuture U اینده نزدیک
proximal U نزدیک مبدا
by U نزدیک کنار
abut U نزدیک بودن
recent memory U حافظه نزدیک
short-sighted U نزدیک بین
nearsighted U نزدیک بین
subsaturated U نزدیک به اشباع
to be quite close U نزدیک به هم بودن
to be on the way U نزدیک شدن
inside U نزدیک بمرکز
on the simmer U نزدیک بجوش
Near our office . U نزدیک اداره ما
stand by <idiom> U نزدیک بودن
insides U نزدیک بمرکز
foreground U نزدیک نما
short-range U نزدیک برد
short range U نزدیک برد
Near East U خاور نزدیک
almost U بطور نزدیک
toward(s) evening U نزدیک به عصر
to keep close U نزدیک ماندن
to gain on U نزدیک شدن به
to come by U نزدیک شدن
converging U به هم نزدیک شدن
converges U به هم نزدیک شدن
converged U به هم نزدیک شدن
converge U به هم نزدیک شدن
acceding U نزدیک شدن
accedes U نزدیک شدن
acceded U نزدیک شدن
accede U نزدیک شدن
abutted U نزدیک بودن
abuts U نزدیک بودن
in the near future U در آینده نزدیک
far and near U دور و نزدیک
going on U نزدیک شدن
hail fellow U صمیمی نزدیک
hand and glove U خیلی نزدیک
hand in glove U خیلی نزدیک
caudal U نزدیک به انتها
hare sighted U نزدیک بین
his almost night U نزدیک شب است
immediate flanks U جناحین نزدیک
in shore U در اب نزدیک کرانه
in the near f. U دراینده نزدیک
one of these days U دراینده نزدیک
inapproachable U نزدیک نشدنی
inextremis U نزدیک بمرگ
aggress U نزدیک شدن
aftermost U نزدیک پاشنه
close combat U رزم نزدیک
close control U کنترل نزدیک
close controlled U همکاری نزدیک
erelong U در اینده نزدیک
draw on U نزدیک شدن
to draw near or nigh U نزدیک شدن
draw near U نزدیک شدن
gain on U نزدیک شدن به
danger close U خطر نزدیک
cypres U تقریبی نزدیک
come by U نزدیک شدن
close support U پشتیبانی نزدیک
close supervision U نظارت نزدیک
close range U فاصله نزدیک
close range U مسافت نزدیک
close price U قیمت نزدیک
close in U نزدیک شدن
close coordination U همکاری نزدیک
admaxillary U نزدیک ارواره
adductor U نزدیک کننده
adducent U نزدیک کننده
near by U دم دست نزدیک
closes U نزدیک بهم
closes U نزدیک به ناو
near point U نقطه نزدیک
near shore U نزدیک به ساحل
closer U نزدیک بهم
closer U نزدیک به ناو
nearer the end U نزدیک تر بیابان
nearsightedness U نزدیک بینی
neighbor U همسایه نزدیک
close coordination U هماهنگی نزدیک
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com