Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
squeeze
U
چلاندن فشار دادن
squeezed
U
چلاندن فشار دادن
squeezes
U
چلاندن فشار دادن
squeezing
U
چلاندن فشار دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pushes
U
فشار دادن
hustling
U
فشار دادن
pinches
U
فشار دادن
press
U
فشار دادن
presses
U
فشار دادن
hustle
U
فشار دادن
forcing
U
فشار دادن
hustled
U
فشار دادن
forces
U
فشار دادن
pinch
U
فشار دادن
force
U
فشار دادن
pushing
U
فشار دادن
yerk
U
فشار دادن
push
U
فشار دادن
hustles
U
فشار دادن
pushed
U
فشار دادن
clamping
U
بندزدن فشار دادن
clamps
U
بندزدن فشار دادن
push
U
نشاندن فشار دادن
trigger squeeze
U
فشار دادن ماشه
pushed
U
نشاندن فشار دادن
press
U
فشار دادن با انگشتان
clamp
U
بندزدن فشار دادن
presses
U
فشار دادن با انگشتان
pushes
U
نشاندن فشار دادن
clamped
U
بندزدن فشار دادن
wrests
U
چلاندن
wringing
U
چلاندن
to give a wring
U
چلاندن
wresting
U
چلاندن
wrested
U
چلاندن
wrest
U
چلاندن
crush
U
چلاندن
wring
U
چلاندن
crushed
U
چلاندن
wrings
U
چلاندن
crushes
U
چلاندن
to poke somebody
U
کسی را با نوک انگشت فشار دادن
tension
U
بحران تحت فشار قرار دادن
to prod somebody
U
کسی را با نوک انگشت فشار دادن
tensions
U
بحران تحت فشار قرار دادن
pushbutton
U
آنچه با فشار دادن یک دکمه کار کند
suppress
U
مانع شدن تحت فشار قرار دادن
suppressing
U
مانع شدن تحت فشار قرار دادن
suppresses
U
مانع شدن تحت فشار قرار دادن
attacked
U
فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
to hit the wrong key
[on the PC/phone/calculator]
U
اشتباه روی دکمه ای فشار دادن
[کلید یا تلفن]
to make a typing error
[mistake]
U
اشتباه روی دکمه ای فشار دادن
[کلید یا تلفن]
to make a typo
[American E]
U
اشتباه روی دکمه ای فشار دادن
[کلید یا تلفن]
attack
U
فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attacks
U
فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
To try to strangle someone .
U
گلوی کسی را فشار دادن ( بقصد خفه کردن )
drip-dry
U
خشک کردن پارچه بدون چلاندن ان
drip dry
U
خشک کردن پارچه بدون چلاندن ان
thrusts
U
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrust
U
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusting
U
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
clicks
U
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
clicking
U
فشار دادن دکمه بالای دستگاه ماوس paste and cut
clicked
U
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
click
U
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
embattle
U
حاضر بجنگ شدن تحت فشار شدید قرار دادن
wringer
U
ماشینی که برای چلاندن چیزی بکارمی رود
to press the button
U
دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
superinduce
U
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
cabin pressure
U
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
f key
U
برنامه کمکی مکینتاش که توسط فشار دادن کلیدهای Command و Shift باکلیدهای عددی از صفر تا 9اجرا میشود
glided
U
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides
U
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide
U
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
pressurized cabin
U
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve
U
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pitot static system
U
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
U
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
pressure breathing
U
تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
cabin pressurization safety valve
U
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
U
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
U
دارای فشار یکسان خط هم فشار
low head plant
U
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber
U
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level
U
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer
U
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
BNC connector
U
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
pitot pressure
U
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
low voltage distribution system
U
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
stroked
U
فشار با پا
stroke
U
فشار با پا
stresses
U
فشار
weight
U
فشار
strokes
U
فشار با پا
pressure curve
U
خم فشار
compression
U
فشار
hydraulic pressure
U
فشار اب
atmospheres
U
فشار جو
stroking
U
فشار با پا
pressures
U
فشار
pressuring
U
فشار
atmosphere
U
فشار جو
pressure vessel
U
فشار
stressing
U
فشار
pressor
U
فشار زا
stress
U
فشار
push
U
فشار
line of thrust
U
خط فشار
pressing
U
فشار
growing pains
U
فشار
thrust
U
فشار
thrusting
U
فشار
thrusts
U
فشار
brunt
U
فشار
exertion
U
فشار
exertions
U
فشار
constraint
U
فشار
violence
U
فشار
zip
U
فشار
zipped
U
فشار
zipping
U
فشار
zips
U
فشار
pushed
U
فشار
isobare
U
هم فشار
isopiestic
U
هم فشار
pushes
U
فشار
tensions
U
فشار
tension
U
فشار
distraint
U
فشار
low pressure
U
فشار کم
pressured
U
فشار
sense of pressure
U
حس فشار
pressure sense
U
حس فشار
isobar
U
هم فشار
isobar
U
تک فشار
isobars
U
هم فشار
isobars
U
تک فشار
pressure
U
فشار
barometric pressure
U
فشار جو
impact
U
فشار
ice push
U
فشار یخ
strain
U
فشار
presses
U
فشار
press
U
فشار
impacts
U
فشار
fantod
U
فشار
atmospheric pressure
U
فشار جو
back iron
U
بن فشار
strains
U
فشار
water pressure
U
فشار اب
back pressure
U
پی فشار
total pressure
U
فشار کل
bunt
U
فشار با سر
pressure gradient
U
گرادیان فشار
press
U
دستگاه فشار
pressure of speech
U
فشار تکلم
pressure head
U
ارتفاع فشار
acoustic pressure
U
فشار صوتی
pressure hull
U
بدنه ضد فشار
high potential
U
فشار قوی
torisonal strain
U
فشار پیچشی
pressure surface
U
سطح فشار
presses
U
ماشین فشار
vapor pressure
U
فشار بخار
gage pressure
U
فشار گیج
presses
U
چاپ فشار
vapour pressure
U
فشار بخار اب
hydrostatic
U
مربوط به فشار اب
restrainer
U
فشار دهنده
pressure wave
U
موج فشار
pressure transducer
U
مبدل فشار
overlaid
U
فشار اوردن
pressure tendency
U
گرایش فشار
lateral pressure
U
فشار جانبی
gage pressure
U
فشار مانومتری
pressure
U
فشار هوا
press
U
ماشین فشار
pressure gaverner
U
ناطم فشار
pressure above the atmosphere
U
فشار بالای جو
deflationary pressure
U
فشار انقباضی
back wash
U
فشار عقب اب
insulation voltage
U
فشار ازمایش
deflationary pressure
U
فشار ضدتورمی
back pressure
U
فشار متقابل
pressures
U
فشار هوا
ciderpress
U
سیب فشار
ciderpress
U
میوه فشار
blood pressure
U
فشار خون
direct pressure
U
فشار مستقیم
intake pressure
U
فشار ورودی
voltmeter
U
فشار سنج
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com